برگردان به زبان ساده
بیا ساقی آن آب حیوان گوار
به دولت سرای سکندر سپار
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و آن آب حیات شیرین را به شادی و خوشبختی در خانه سکندر تقدیم کن.
که تا دولتش بوسه بر سر دهد
به میراثخوار سکندر دهد
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوشبختی و سعادت به کسی برسد، به وارثی که از سکندر به جا مانده است، داده خواهد شد.
گزارنده نامه خسروی
چنین داد نظم سخن را نوی
هوش مصنوعی: فرستنده نامه، سخنان مربوط به پادشاهی را با نظم و ترتیب خاصی بیان کرد.
که از جمله تاجداران روم
جواندولتی بود از آن مرز و بوم
جواندولت: پیروزبخت، کسی که بخت نیک بهاو روی آورد.
شهی نامور، نام او فیلقوس
پذیرای فرمان او روم و روس
هوش مصنوعی: شهری بزرگ و مشهور که نامش فیلقوس است، و از فرمان او روم و روس تحت تأثیر قرار میگیرند.
به یونان زمین بود ماوای او
به مقدونیه خاصتر جای او
هوش مصنوعی: او در سرزمین یونان زندگی میکرد و مکانی ویژه در مقدونیه داشت.
نو آیینترین شاهِ آفاق بود
نوازادهٔ عیص اسحاق بود
نوازاده: نوادهزاده.
چنان دادگر بود کز داد خویش
دُم گرگ را بست بر پای میش
هوش مصنوعی: او به قدری عادل بود که حتی از حق خود نیز گذشت و گرگ را به خاطر میش گرفتار کرد.
گلوی ستم را بدانسان فشرد
که دارا بدان داوری رشک برد
گلوی بیعدالتی و ستم را چنان فشرد که دارا به عدالتگستری و داوری او حسد و رشک بُرد.
سبق جست بر وی به شمشیر و تاج
فرستاد کس تا فرستد خراج
(دارا) خواست تا بر وی به زور و شاهی خود برتری جوید؛ فرستاده به او فرستاد که باید بهدارا خراج بپردازد.
شه روم را بود رایی درست
رضا جست و با او خصومت نجست
هوش مصنوعی: شاه من نظری صحیح داشت و خواهان رضا بود و با او دشمنی نکرد.
کسی را که دولت کند یاوری
که یارد که با او کند داوری؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که آیا میتوان کسی را یافت که در هنگام برخورداری از نعمت و خوشی، دوست و یاوری باشد و در زمان مشکلات و دشواریها نیز در کنار او بایستد و به او کمک کند؟
فرستاد چندان بدو گنج و مال
کزو دور شد مالش بد سگال
هوش مصنوعی: به او به اندازه کافی ثروت و دارایی فرستادند که باعث شد مال و داراییاش از وضعیت خوب و مناسب دور شود.
بدان خرج خشنود شد شاه روم
ز سوزنده آتش نگهداشت موم
هوش مصنوعی: بدان که شاه روم از خرج و هزینه راضی و خوشنود شد، چرا که آتش سوزانندهای که بر این کار نظارت داشت، موم را به حالت خود نگه میداشت.
چو فتح سکندر در آمد به کار
دگرگونه شد گردش روزگار
هوش مصنوعی: زمانی که سکندر پیروز شد، اوضاع و احوال به نوعی دیگر تغییر کرد و زندگی مردم دچار دگرگونی شد.
نه دولت نه دنیا به دارا گذاشت
سنان را سر از سنگ خارا گذاشت
هوش مصنوعی: نه ثروت و نه امکانات دنیایی، سنان را به قله موفقیت نرساند؛ بلکه او با استقامت و تلاش بیوقفه، به چیزی دست یافت که سخت مثل سنگ بود.
در این داستان داوریها بسیست
مرا گوش بر گفتهٔ هر کسیست
درباره (نیای اسکندر و تولد او) داوریها (و قضاوتهای جورواجور و گوناگون) بسیار گفتهشده است و من همه را شنیدهام ( و نقل میکنم)
چنین آمد از هوشیاران روم
که زاهد زنی بود از آن مرز و بوم
هوش مصنوعی: در میان دانایان روم چنین داستانی نقل شده که زنی زاهد از آن دیار وجود داشت.
به آبستنی روز بیچاره گشت
ز شهر و ز شوی خود آوارهگشت
هوش مصنوعی: روزگار بیچاره، در اثر بارداری، از شهر و همسرش دور و آواره شد.
چو تنگآمدش وقت بارافکنی
برو سخت شد درد آبستنی
هوش مصنوعی: زمانی که فردی دچار فشار و سختی میشود و زمان برای او به تنگی میکشد، درد ناشی از مشکلات و چالشها برای او دوچندان میشود.
به ویرانهای بار بنهاد و مرد
غم طفل میخورد و جان میسپرد
بار نهادن: زاییدن.
که گویی «که پرورد خواهد تو را؟
کدامین دده خورد خواهد تو را؟»
هوش مصنوعی: انگار سؤالی مطرح میشود که «پروردگار به چه کسی خیری خواهد رساند؟ و چه کسی میتواند از نعمتهای او بهرهمند شود؟»
وز این بیخبر بُد که پروردگار
چگونه ورا پرورد وقت کار
هوش مصنوعی: او از حالت ناآگاهی به سر میبرد و نمیداند که پروردگار چگونه در زمان مناسب به او یاری میدهد.
چه گنجینهها زیر بارش کشند
چه اقبالها در کنارش کشند
هوش مصنوعی: زیر باران چه ثروتها و گنجینهها پنهان است و چه سرنوشتهای خوشی در کنار این بارش رقم میخورد.
چو زن مرد و آن طفل بیکس بماند
کس بیکسانش به جایی رساند
هوش مصنوعی: وقتی که زن و شوهر از هم جدا شوند و آن کودک یتیم و بیسرپرست باقی بماند، هیچکس نمیتواند او را به جایی برساند یا کمکش کند.
که ملک جهان را ز فرهنگ و رای
شد از قاف تا قاف کشور گشای
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که به واسطهٔ فرهنگ و اندیشهٔ خود، کسی توانسته است بر تمام جهان تسلط یابد و سرزمینهای زیادی را زیر چتر خود بیاورد.
مَلِک فیلقوس از تماشای دشت
شکار افکنان سوی آن زن گذشت
هوش مصنوعی: ملک فیلقوس از تماشای دشت شکار به سوی آن زن توجهی نکرد و به راه خود ادامه داد.
زنی دید مرده بدان رهگذر
به بالین او طفلی آورده سر
(یا) برآن رهگذر
ز بیشیری انگشت خود میمزید
به مادر بر انگشت خود میگزید
از گرسنگی و بیشیری انگشت خود را میمکید و بر مادر خود، انگشت (حسرت) میگزید.
بفرمود تا چاکران تاختند
به کار زنِ مرده پرداختند
مصرع دوم یعنی آن زن درگذشته را دفن کردند.
ز خاک ره، آن طفل را برگرفت
فرو ماند از آن روز بازی شگفت
هوش مصنوعی: از خاک راه، آن کودک را برداشتند و او از روزی که آن بازی عجیب را تجربه کرده بود، دیگر نتوانسته بود به حالت عادی خود برگردد.
ببرد و بپرورد و بنواختش
پس از خود ولیعهد خود ساختش
هوش مصنوعی: او را به نزد خود خواند و پرورش داد و مورد محبت قرار داد، سپس او را به عنوان جانشین خود برگزید.
دگرگونه دهقان آزر پرست
به دارا کند نسل او باز بست
هوش مصنوعی: کشاورز دیگری که آزر را میپرستد، نسل خود را دوباره به ثروت میرساند.
ز تاریخها چون گرفتم قیاس
هم از نامهٔ مرد ایزدشناس
هوش مصنوعی: وقتی به تاریخ نگاه میکنم، و همچنین به نوشتههای کسی که خدا را میشناسد، مقایسهای میکنم.
در آن هر دو گفتار، چستی نبود
گزافه سخن را درستی نبود
هوش مصنوعی: در هر دو سخن، هیچ شتاب و بیمحتوایی وجود نداشت و گفتارها از درستی و حقیقت خالی نبودند.
درست آن شد از گفتهٔ هر دیار
که از فیلقوس آمد آن شهریار
هوش مصنوعی: درست است که از هر سرزمینی صحبت شده، ولی این پادشاه از فیلقوس آمده است.
دگر گفتهها چون عیاری نداشت
سخنگو بر آن اختیاری نداشت
بقیه روایتها چون ارزش و عیاری نداشت گوینده و راوی (یعنی نظامی) آنها را نپسندید و اختیار نکرد.
چنین گوید آن پیر دیرینه سال
ز تاریخ شاهان پیشینه حال
هوش مصنوعی: آن دانای کهن سال میگوید که از تاریخ شاهان گذشته، حال را بررسی کن.
که در بزم خاص ملک فیلقوس
بتی بود پاکیزه و نوعروس
هوش مصنوعی: در مجلس مخصوص پادشاه فیلقوس، مجسمهای زیبا و تازه همچون عروس وجود داشت.
به دیدن همایون، به بالا بلند
به ابرو کمانکش، به گیسو کمند
به گیسو کمند: گیسوی او کمندانداز بود یا گیسویی بلند، مانند کمند داشت.
چو سروی که پیدا کند در چمن
ز گیسو بنفشه ز عارض سمن
هوش مصنوعی: مانند سروهایی که در باغ دیده میشوند و با زیبایی و قد بلند خود، در میان گلها و عطر بنفشه و سمن، خود را نمایان میکنند.
جمالی چو در نیمروز آفتاب
کرشمهکنان نرگسی نیمخواب
هوش مصنوعی: Beautyای مانند جلوهی آفتاب در وسط روز، با نرمش و جذابیت، گویی که نرگسی در حال خواب نیمهبیداری است.
سر زلف پیچان چو مشک سیاه
وزو مشگبو گشته مشکوی شاه
هوش مصنوعی: موهای زلفی که مانند مشک سیاه پیچیده است، بویی خوش و دلانگیز دارد که تمام عالم را پر کرده و به خوشبوئی فرش زرین شاه میماند.
بر آن ماهرو شه چنان مهربان
که جز یاد او نامدش بر زبان
هوش مصنوعی: با آن چهرهی زیبا، او با لطافت و محبت برخورد میکند که هیچ نامی جز یاد او روی زبان نمیآید.
به مهرش شبی شاه در برگرفت
ز خرمای شه، نخلبُن برگرفت
هوش مصنوعی: شبی پادشاه با عشق و محبت به معشوقش پرداخته و از خرما و نخل به یاد او بهرهمند شده است.
شد از ابر نیسان صدف باردار
پدیدار شد لؤلؤ شاهسوار
هوش مصنوعی: در فصل بهار، از ابرها صدفی که پر از مروارید است، نمایان شد و مرواریدها مانند اسبهای زیبا و باشکوه خود را نشان دادند.
چو نُه مه برآمد بر آبستنی
به جنبش درآمد رگ رستنی
هوش مصنوعی: زمانی که ماه نهم بر روی آب ظاهر میشود، رگهای گیاه به حرکت در میآیند.
به وقت ولادت بفرمود شاه
که دانا کند سوی اختر نگاه
هوش مصنوعی: در زمان تولد، پادشاه دستور داد که دانشمندان به ستارهها نگاه کنند.
ز راز نهفته نشانش دهد
وز آن جنبش آرام جانش دهد
هوش مصنوعی: راز پنهانی را نمایان میکند و آن جنبش، آرامش دلش را به همراه میآورد.
شناسندگان برگرفتند ساز
ز دور فلک باز جستند راز
هوش مصنوعی: آشنایان به موسیقی، ساز را برداشتند و از دور فلک به جستجوی رازها پرداختهاند.
به سیر سپهر انجمن ساختند
ترازوی انجم برافراختند
هوش مصنوعی: در گردونهٔ آسمان، جمعی دور هم جمع شدند و ترازویی از ستارهها به نمایش گذاشتند.
اسد بود طالع خداوند زور
کزو دیدهٔ دشمنان گشت کور
هوش مصنوعی: خداوند قدرتی همچون شیر دارد که دشمنانش را به خاطر نیروی او، نابینا کرده است.
شرف یافته آفتاب از حمل
گراینده از علم سوی عمل
هوش مصنوعی: آفتاب، از آنجا که به سوی عمل و فعالیت میچرخد، به مقام و شرافت دست یافته است.
عطارد به جوزا برون تاخته
مه و زهره در ثور جا ساخته
هوش مصنوعی: عطارد به سمت جوزا حرکت کرده و ماه و زهره در صورت فلکی ثور قرار گرفتهاند.
بر آراسته قوس را مشتری
زحل در ترازو به بازیگری
هوش مصنوعی: مشتری و زحل به مانند دو ستاره در آسمان با ویژگیهای خاص خود، در موقعیتی خاص و در ترازویی قرار دارند که نشانهای از تعادل و زیبایی است. این تصویر نشاندهنده یک بازی هنرمندانه و هماهنگی در کائنات است.
ششم خانه را کرده بهرام جای
چو خدمتگران گشته خدمتنمای
هوش مصنوعی: بهرام، ششمین خانه را به مکتبخانهای تبدیل کرده است، زیرا وقتی خدمتکاران به خدمت مشغول میشوند، خودشان نیز به نوعی خدمت میکنند.
چنین طالعی کامد آن نور ازو
چه گویم زهی چشم بد دور ازو
هوش مصنوعی: سرانجام آن سرنوشت نیکو و روشنایی از آن شخص آمد و چه بگویم که چشم بد از او دور باشد.
چو زاد آن گرامی به فالی چنین
برافروخت باغ از نهالی چنین
هوش مصنوعی: وقتی آن شخصیت محترم به دنیا آمد، گویی باغی از یک درخت جوان و شگفتانگیز شکوفا شد.
در احکام هفت اختر آمد پدید
که دنیا بدو داد خواهد کلید
هوش مصنوعی: در قوانین هفت سیاره مشخص شده که دنیا به او کلید قدرت و تسلط را خواهد داد.
از آن فرخی مرد اخترشناس
خبر داد تا کرد خسرو سپاس
هوش مصنوعی: مرد اخترشناس به خسرو خبر داد و او از این موضوع بسیار خوشحال و سپاسگزار شد.
شه از مهر فرزند پیروزبخت
در گنج بگشاد و برشد به تخت
هوش مصنوعی: شاه به خاطر فرزند خوشبختش، خزانه را به روی او گشود و بر تخت سلطنت نشسته است.
به شادی گرایید از اندوه و رنج
به خواهندگان داد بسیار گنج
هوش مصنوعی: به خوشی روی بیاورید و از ناراحتی و سختی دوری کنید، زیرا به کسانی که درخواست میکنند، ثروت و نعمت فراوانی میبخشید.
به پیروزی آن می مشگبوی
می و مشگ میریخت بر طرف جوی
هوش مصنوعی: به خاطر موفقیت آن بامداد خوشبو، نوشیدنی و عطر خوشش بر کناره جوی آب میریخت.
چو شد ناز پرورده آن شاخ سرو
خرامنده شد چون خرامان تذرو
هوش مصنوعی: زمانی که آن درخت سرو، که با ناز و نوازش بزرگ شده است، به زیبایی و نرمش به حرکت در میآید، مانند پرندهای است که با ناز و لطافت پرواز میکند.
شد از چنبر مهد میدانگرای
ز گهواره در مرکب آورد پای
هوش مصنوعی: از دایرهی محدودیتهای زندگی خارج شده و آمادهام که با تمام قدرت و هوش خود وارد میدان مبارزه شوم، همانطور که یک سوارکار از گهواره به روی اسب میپرد.
کمان خواست از دایه و چوبه تیر
گهی کاغذش بر هدف گه حریر
هوش مصنوعی: چوپان از دایهاش کمان و تیر خواست و گهگاه که کاغذش را به هدف میاندازد، گهگاه نیز آن را بر روی پارچهی نازک (حریر) میگذارد.
چو شد رُستهتر، کار شمشیر کرد
ز شیر افکنی جنگ با شیر کرد
هوش مصنوعی: زمانی که او قویتر و مستقلتر شد، مانند شمشیر عمل کرد و در مبارزه با دشمنانش، جرئت و شجاعت را به نمایش گذاشت.
وز آن پس نشاط سواری گرفت
پی شاهی و شهریاری گرفت
هوش مصنوعی: پس از آن، شادی و نشاطی در سواری پیدا کرد و به دنبال پادشاهی و حکومت رفت.