بخش ۴۹ - داستان ملکزاده جوان با دشمنان پیر
قصه شنیدم که در اقصای مرو
بود ملکزاده جوانی چو سرو
مضطرب از دولتیان دیار
ملک بر او شیفته چون روزگار
تازگیاش را کهنان در ستیز
پر خطر او زآن خطر نیم خیز
یک شب از آن فتنه پر اندیشه خفت
دید که پیریش در آن خواب گفت
کهای مه نو برجِ کهن را بکن
و ای گُلِ نو شاخِ کهن را بزن
تا به تو بر ملک مقرر شود
عیش تو از خوی تو خوشتر شود
شه چو سر از خواب گران بر گرفت
آن دو سه تن را ز میان برگرفت
تازه بنا کرد و کهن در نوشت
ملک بر آن تازه مَلِک تازه گشت
رخنهکُنِ مُلک سرافکنده به
لشگر بد عهد پراکنده به
سر نکشد شاخ نو از سرو بن
تا نزنی گردن شاخ کهن
تا نشود بسته لب جویبار
پنجهٔ دعوی نگشاید چنار
تا نکنی رهگذر چشمه پاک
آب نزاید ز دل و چشم خاک
با تو برون از تو درون پروریست
گوش تو را نیک نصیحتگریست
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف
چند غلافش کنی ای بر خلاف
آن نفس از حقهٔ این خاک نیست
این حق آن همنفس پاک نیست
پیش چنین کس همگی پیشکش
نام کرم بر همهٔ خویش کش
دولتیان کهآب و درم یافتند
دولت باقی ز کرم یافتند
تخم کرَم کشتِ سلامت بوَد
چون برسد برگ قیامت بود
یارب از آن گنج که احسان توست
نقد نظامی سره کن کهآن توست
بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران: هر نفس این پردهٔ چابک رقیببخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی: ای به نسیمی علم افراخته
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قصه شنیدم که در اقصای مرو
بود ملکزاده جوانی چو سرو
هوش مصنوعی: داستانی شنیدم که در دوردستهای مرو، جوانی شبیه به سرو و بلندبالا وجود داشت.
مضطرب از دولتیان دیار
ملک بر او شیفته چون روزگار
هوش مصنوعی: آشفتگی و بیقراری او از طرف حکومتیان سرزمین، به اندازهای است که به روزگار و حالت روز بر او تأثیر گذاشته و او را مجذوب خود کرده است.
تازگیاش را کهنان در ستیز
پر خطر او زآن خطر نیم خیز
هوش مصنوعی: نو بودنش در برابر قدیمیها در یک مبارزهی پرخطر قرار دارد و او از آن خطر به آرامی و با احتیاط پیشروی میکند.
یک شب از آن فتنه پر اندیشه خفت
دید که پیریش در آن خواب گفت
هوش مصنوعی: در یک شب، از آن همه آشفتگی و فکر، خواب عمیقی به من دست داد و در خواب، پیرمردی به من سخن گفت.
کهای مه نو برجِ کهن را بکن
و ای گُلِ نو شاخِ کهن را بزن
هوش مصنوعی: ای ماه نو، برجی را کهن برطرف کن و ای گل نو، شاخه کهن را بتکان.
تا به تو بر ملک مقرر شود
عیش تو از خوی تو خوشتر شود
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگیات به خاطر وجود تو در جهان شکل بگیرد، خوشحالی تو از ذات و شخصیت خودت بیشتر میشود.
شه چو سر از خواب گران بر گرفت
آن دو سه تن را ز میان برگرفت
هوش مصنوعی: پس از اینکه شاه از خواب عمیق بیدار شد، چند نفر را از میان جمعیت جدا کرد.
تازه بنا کرد و کهن در نوشت
ملک بر آن تازه مَلِک تازه گشت
هوش مصنوعی: او به تازگی حکومتی جدید بنا کرد و در این سرزمین، حاکم جدیدی به وجود آمد که با روی کار آمدن آن، همه چیز به شکل جدیدی دوباره جان گرفت.
رخنهکُنِ مُلک سرافکنده به
لشگر بد عهد پراکنده به
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اشاره به فردی دارد که با تودهای از دشمنان ناکارآمد و پراکنده رو به رو است و در این شرایط، کشور یا سرزمین را تحت تأثیر قرار داده و کمکم آن را به زانو درمیآورد. این فرد به نوعی در تلاش است تا نقاط ضعف دشمنان را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کند.
سر نکشد شاخ نو از سرو بن
تا نزنی گردن شاخ کهن
هوش مصنوعی: تا زمانی که گردن شاخه قدیمی را نزنی، شاخ جدید از سرو بلند نخواهد شد.
تا نشود بسته لب جویبار
پنجهٔ دعوی نگشاید چنار
هوش مصنوعی: چنار نمیتواند به درستی رشد کند و میوه بدهد، مگر اینکه جریان آب جویبار باز باشد و سر و صدای دعوا برپا نشود.
تا نکنی رهگذر چشمه پاک
آب نزاید ز دل و چشم خاک
هوش مصنوعی: تا زمانی که از چشمه زلال و جاری عبور نکنی، دل و چشمت بخاری از خاک نمیسازد.
با تو برون از تو درون پروریست
گوش تو را نیک نصیحتگریست
هوش مصنوعی: با تو بودن و از تو بودن، هر دو به پرورش روح و شخصیت آدمی کمک میکنند، و گوش تو هم نیاز به شنیدن نصیحتهای خوب دارد.
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف
چند غلافش کنی ای بر خلاف
هوش مصنوعی: لحظهای شمشیر را از غلاف بیرون بیاور و با چالشها و موانعش روبرو شو، حتی اگر این کار با خطراتی همراه باشد.
آن نفس از حقهٔ این خاک نیست
این حق آن همنفس پاک نیست
هوش مصنوعی: این نفس از ویژگیهای خاکی نیست و این حقیقت هم در روح پاک من وجود ندارد.
پیش چنین کس همگی پیشکش
نام کرم بر همهٔ خویش کش
هوش مصنوعی: به کسی که چنین ویژگیهایی دارد، همه چیز را تقدیم کن و نام نیکو و بزرگی را بر تمام خویشاوندان خود بگذار.
دولتیان کهآب و درم یافتند
دولت باقی ز کرم یافتند
هوش مصنوعی: آنهایی که ثروت و دارایی به دست آوردند، این ثروت پایدار را از مهربانی و بزرگمنشی دیگران به دست آوردهاند.
تخم کرَم کشتِ سلامت بوَد
چون برسد برگ قیامت بود
هوش مصنوعی: تخم کرم نشانهای از آیندهای پر از مشکلات و چالشهاست، و زمانی که روز قیامت فرارسد، این مشکلات نمایان میشوند.
یارب از آن گنج که احسان توست
نقد نظامی سره کن کهآن توست
هوش مصنوعی: خداوندا، از آن ثروت و نعمتهای خوب و با ارزش که تو عطا کردهای، زندگی و روزگار من را بهتر و زیباتر کن، زیرا این نعمتها از آن توست.
حاشیه ها
1402/04/08 21:07
حسن بردستانی
باسلام.در بیت اول قصد شنیدم که در اقصای مرو
بجای قصد یحتمل قصه نباید باشد؟؟