بخش ۳۷ - داستان زاهد توبهشکن
مسجدییی بسته آفات شد
معتکف کوی خرابات شد
می به دهن برد و چو می میگریست
کای من بیچاره مرا چاره چیست
مرغ هوا (هوی) در دلم آرام کرد
دانه تسبیح مرا دام کرد
کعبه مرا رهزن اوقات بود
خانه اصلیم خرابات بود
طالع بد بود و بد اختر شدم
نامزد کوی قلندر شدم
چشم ادب زیر نقاب از من است
کوی خرابات خراب از من است
ننگ جهان بر منِ مهجور باد
گَرد من از دامن من دور باد
گر نه قضا بود من و لات کی؟
مسجدی و کوی خرابات کی؟
همّت از آنجا که نظر کرده بود
گفت جوابی که در آن پرده بود
کاین روش از راه قضا دور دار
چون تو قضا را بجوی صد هزار
بر در عذر آی و گنه را بشوی
آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی
چون تو روی، عذر پذیرت برند
ورنه خود آیند و اسیرت برند
سبزه چریدن ز سر خاک بس
نیشکر سبز تو افلاک بس
تا نبرد خوابت ازو گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن
خوش نبود دیده به خوناب در
زنده و مرده به یکی خواب در
دین که ترا دید چنین مست خواب
چهره نهان کرد به زیر نقاب
خیز نظامی که ملک بر نشست
همسر (؟نیمشب) اینجا چه شوی پای بست؟
بخش ۳۶ - مقالت نهم در ترک شئونات دنیوی: ای ز شب وصل گرانمایهتربخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان: ای فلک آهستهتر این دور چند؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسجدییی بسته آفات شد
معتکف کوی خرابات شد
هوش مصنوعی: مسجد به دلایل مختلف دچار مشکلاتی شده و کسی که در آنجا به عبادت مشغول بوده، به سمت مکانی پر از گناه و فساد روی آورده است.
می به دهن برد و چو می میگریست
کای من بیچاره مرا چاره چیست
هوش مصنوعی: او جام می را به لب آورد و در حینی که مینوشید، به حالتی اندوهناک گفت: ای بیچارهی من، چه راه حلی برای این درد دارم؟
مرغ هوا (هوی) در دلم آرام کرد
دانه تسبیح مرا دام کرد
هوش مصنوعی: پرندهای در دل من آرامش بخشید و با دانههای تسبیح من، مرا گرفتار کرد.
کعبه مرا رهزن اوقات بود
خانه اصلیم خرابات بود
هوش مصنوعی: کعبه برای من گمراهکنندهٔ زمانها بود و خانهی واقعی من، میخانهای بود.
طالع بد بود و بد اختر شدم
نامزد کوی قلندر شدم
هوش مصنوعی: سرنوشت من بد بود و ستارهای شومی داشتم، به همین دلیل به عنوان نامزد در کوی عابدی قرار گرفتم.
چشم ادب زیر نقاب از من است
کوی خرابات خراب از من است
هوش مصنوعی: چشم آشنای من به دلسوزی در گوشهی خلوت و بینظمی چشمانم، نشانهای از بیقراری و تنهایی من است. در واقع، نشانهی زندگی آشوبزدهی من در این مکان نامناسب و پر از آسیبدیدگی است.
ننگ جهان بر منِ مهجور باد
گَرد من از دامن من دور باد
هوش مصنوعی: ننگ و عیب دنیا بر منی که تنهایی را تجربه میکنم باد، و تمام زشتیها و مشکلات از من دور باشد.
گر نه قضا بود من و لات کی؟
مسجدی و کوی خرابات کی؟
هوش مصنوعی: اگر تقدیر این نبود که من و تو در این دنیا باشیم، نه جایی برای عبادت و مسجد وجود داشت و نه اثری از محلههای خراباتی.
همّت از آنجا که نظر کرده بود
گفت جوابی که در آن پرده بود
هوش مصنوعی: از آنجا که همت به چیزی چشم دوخته بود، پاسخی را مطرح کرد که در آن راز نهفته بود.
کاین روش از راه قضا دور دار
چون تو قضا را بجوی صد هزار
هوش مصنوعی: این روش را از سرنوشت دور نگهدار، زیرا اگر به دنبال سرنوشت بروی، به مشکلات و سختیهای زیادی مواجه خواهی شد.
بر در عذر آی و گنه را بشوی
آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی
هوش مصنوعی: به دروازه بیایید و عذرخواهی کنید و گناهانتان را پاک کنید، سپس از این طریق مطلبی را بیان کنید.
چون تو روی، عذر پذیرت برند
ورنه خود آیند و اسیرت برند
هوش مصنوعی: وقتی که تو پیشانی به زیبایی و دلنوازی میزنی، دیگران به خاطر زیباییات به تو نزدیک میشوند. اما اگر خودت نخواهی، این زیبایی میتواند باعث شود که آنها به اجبار به دنبالت بیایند و تسلیم جذابیتت شوند.
سبزه چریدن ز سر خاک بس
نیشکر سبز تو افلاک بس
هوش مصنوعی: چشیدن طعم خوش زندگی از دنیای زمین، به اندازه سبز شدن نیشکر در آسمان لذتبخش است.
تا نبرد خوابت ازو گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن
هوش مصنوعی: تا وقتی که خواب تو را نبرد، کمی از گوشهای دوری کن و برای آیندهات توشهای جمعآوری کن.
خوش نبود دیده به خوناب در
زنده و مرده به یکی خواب در
هوش مصنوعی: دیدن خون و زخم در حال زندگی و مرده بودن، به هیچ وجه خوشایند نیست. داشتن یک خواب برای همه، چه زنده و چه مرده، وضعیت را تغییر نمیدهد.
دین که ترا دید چنین مست خواب
چهره نهان کرد به زیر نقاب
هوش مصنوعی: زمانی که دین تو را اینگونه در حال نشئه و سرمستی مشاهده کرد، چهرهاش را پنهان کرد و در زیر نقاب رفت.
خیز نظامی که ملک بر نشست
همسر (؟نیمشب) اینجا چه شوی پای بست؟
هوش مصنوعی: برخیز ای نظامی که ملک (حکومت) بر روی آن نشسته است، در این نیمه شب چه برنامهای داری و چرا اینجا به زمین چسبیدهای؟