گنجور

بخش ۳۵ - داستان میوه فروش و روباه

میوه فروشی که یمن جاش بود
روبهکی خازن کالاش بود
چشم ادب بر سر ره داشتی
کلبهٔ بقال نگه داشتی
کیسه‌بُری چند شگرفی نمود
هیچ شگرفیش نمی‌کرد سود
دیده به هم زد چو شتابش گرفت
خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت
خفتن آن گرگ چو روبه بدید
خواب در او آمد و سر درکشید
کیسه‌بُر آن خواب غنیمت شمرد
آمد و از کیسه غنیمت ببرد
هر که در این راه کند خوابگاه
یا سرش از دست رود یا کلاه
خیز نظامی نَه گَهِ خفتن است
وقتِ به تَرکِ همگی گفتن است

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میوه فروشی که یمن جاش بود
روبهکی خازن کالاش بود
میوه‌فروشی اهل یمن‌ ‌(جایی که به‌داشتن طراران زبر‌دست شهره بوده‌) روباهی را آموخته و بر نگهبانی دکان میوه‌فروشی خود گذاشته بود.
چشم ادب بر سر ره داشتی
کلبهٔ بقال نگه داشتی
روباه‌، مؤدبانه و با‌نظم مواظب بود و از کلبهٔ میوه‌فروشی محافظت می‌کرد.
کیسه‌بُری چند شگرفی نمود
هیچ شگرفیش نمی‌کرد سود
طراری پیدا شد؛ چندین شگرفی و فن زد اما هیچ‌کدام سودی نداشت (روباه راه را بر او بست‌)
دیده به هم زد چو شتابش گرفت
خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت
وقتی که چالاکی و سرعت روباه را دید، دیده را بست (خود را به‌خواب زد) و با آن (حیله) رگ خوابش را گرفت. (رگ خواب‌: مجازا یعنی نقطهٔ ضعف‌)
خفتن آن گرگ چو روبه بدید
خواب در او آمد و سر درکشید
وقتی روباه خوابیدن آن دزد گرگ‌صفت را دید، خواب در او آمد و سر در بر کشید و خوابید.
کیسه‌بُر آن خواب غنیمت شمرد
آمد و از کیسه غنیمت ببرد
کیسه‌بُر هم آن غفلت و خواب را غنیمت شمرد و غنیمت ببُرد.
هر که در این راه کند خوابگاه
یا سرش از دست رود یا کلاه
هر‌که در این راه و مسیر (دنیا‌) غافل شود‌، یا جانش را ‌می‌بازد یا آبرویش را.
خیز نظامی نَه گَهِ خفتن است
وقتِ به تَرکِ همگی گفتن است
نظامی بر‌خیز که هنگامهٔ غفلت و خواب نیست و وقت ترک همگی است.

حاشیه ها

1402/04/01 23:07
حسن بردستانی

سلام. معنی این قطعه چی میشه؟لطفا