گنجور

بخش ۲۹ - داستان پیر خشت‌زن

در طرف شام یکی پیر بود
چون پری از خلق طرف‌گیر بود
پیرهن خود ز گیا بافتی
خشت زدی‌، روزی از آن یافتی
تیغ‌زنان چون سپر انداختند
در لحد آن خشت سپر ساختند
هرکه جز آن خشت نقابش نبود
گرچه گنه بود عذابش نبود
پیر یکی روز در این کار و بار
کار فزاییش در افزود کار
آمد از آنجا که قضا ساز کرد
خوب‌جوانی سخن آغاز کرد
کاین چه زبونی و چه افکندگی است؟
کاه و گل این پیشه خربندگی است
خیز و مزن بر سپر خاک، تیغ
کز تو ندارند یکی نان دریغ
قالب این خشت در آتش فکن
خشتْ تو از قالب دیگر بزن
چند کلوخی به تکلف کنی؟
در گل و آبی چه تصرف کنی؟
خویشتن از جملهٔ پیران شمار
کار جوانان به جوانان گذار
پیر بدو گفت جوانی مکن
درگذر از کار و گرانی مکن
خشت‌زدن پیشه پیران بود
بارکشی کار اسیران بود
دست بدین پیشه کشیدم که هست
تا نکشم پیش تو یک‌روز دست
دستکش کس نیم از بهر گنج
دستکشی می‌خورم از دست‌رنج
از پی این رزق وبالم مکن
گر نه چنین است حلالم مکن
با سخن پیر ملامت‌گرش
گریانْ گریان بگذشت از برش
پیر بدین وصف جهاندیده بود
کز پی این کار پسندیده بود
چند نظامی درِ دنیی زنی؟
خیز و در دین زن اگر می‌زنی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در طرف شام یکی پیر بود
چون پری از خلق طرف‌گیر بود
هوش مصنوعی: در سمت شام، فردی سالخورده وجود داشت که مانند پری، از جمعیت دوری می‌جست.
پیرهن خود ز گیا بافتی
خشت زدی‌، روزی از آن یافتی
هوش مصنوعی: تو با دستان خود پیراهنی از گیاهان بافتی و درختان را به آجر تبدیل کردی، روزی به برکت همین کار، از آن بهره‌مند خواهی شد.
تیغ‌زنان چون سپر انداختند
در لحد آن خشت سپر ساختند
آن گاه که جنگاوران سپر را پیش مرگ می‌انداختند خشت‌های او را در گور سپر می‌کردند (یعنی آن پیرمرد خشت‌زن گورستان بود)
هرکه جز آن خشت نقابش نبود
گرچه گنه بود عذابش نبود
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی غیر از آن خشت (نقاب) ندارد، حتی اگر گناهکار باشد، عذابی برایش نیست.
پیر یکی روز در این کار و بار
کار فزاییش در افزود کار
هوش مصنوعی: پیرمردی در روزی از روزها درباره‌ی کار و مشغله‌اش صحبت می‌کند و می‌گوید که در این زمینه روز به روز بیشتر مشغول می‌شود و کارش بیشتر می‌شود.
آمد از آنجا که قضا ساز کرد
خوب‌جوانی سخن آغاز کرد
هوش مصنوعی: از آنجایی که تقدیر خواسته بود، جوانی زیبا و نیکو سخن خود را شروع کرد.
کاین چه زبونی و چه افکندگی است؟
کاه و گل این پیشه خربندگی است
هوش مصنوعی: این چه زبونی و بی‌عرضگی است؟ که کاه و گل، این کار را خراب کرده است.
خیز و مزن بر سپر خاک، تیغ
کز تو ندارند یکی نان دریغ
هوش مصنوعی: بجنب و بر زمین نزن، زیرا تیغی که از تو برنخیزد، نان را از کسی دریغ نخواهد کرد.
قالب این خشت در آتش فکن
خشتْ تو از قالب دیگر بزن
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که باید روش یا سبک قبلی را کنار بگذاری و از شیوه‌ای جدید استفاده کنی. به جای استفاده از الگوی قبلی، باید به دنبال نوآوری و تغییر باشی.
چند کلوخی به تکلف کنی؟
در گل و آبی چه تصرف کنی؟
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی خودت را به زحمت بندازی؟ در دل طبیعت و زیبایی‌های آن چه تغییراتی می‌خواهی به وجود بیاوری؟
خویشتن از جملهٔ پیران شمار
کار جوانان به جوانان گذار
هوش مصنوعی: خودت را از جملهٔ افراد مسن به حساب بیا و کارهای جوانان را به خودشان واگذار کن.
پیر بدو گفت جوانی مکن
درگذر از کار و گرانی مکن
هوش مصنوعی: پیر به جوان گفت: جوانی نکن و از کار و مشکلات زندگی فرار نکن.
خشت‌زدن پیشه پیران بود
بارکشی کار اسیران بود
هوش مصنوعی: پیران به کار ساختن بنا مشغول بودند، در حالی که بارکشی و حمل بار سهم کسانی بود که در اسارت به سر می‌بردند.
دست بدین پیشه کشیدم که هست
تا نکشم پیش تو یک‌روز دست
هوش مصنوعی: من به‌خودم زحمت می‌دهم و تلاش می‌کنم تا روزی که به تو برسم، از دست کشیدن پرهیز کنم.
دستکش کس نیم از بهر گنج
دستکشی می‌خورم از دست‌رنج
به گنج کسی نیازمند نیستم و از دست‌رنج خود نانی می‌خورم. (دستکش اول یعنی گدا و دستکش دوم نوعی نان)
از پی این رزق وبالم مکن
گر نه چنین است حلالم مکن
هوش مصنوعی: از تو خواهش می‌کنم که باعث نشوی زندگی‌ام به مشکل بیفتد، زیرا در این صورت حتی روزی که به دست می‌آورم هم بر من حلال نیست.
با سخن پیر ملامت‌گرش
گریانْ گریان بگذشت از برش
با سخن پیر ‌(و تأثیر آن)‌، جوان سرزنش‌کنندهٔ او‌، آنجا را گریه‌کنان ترک‌کرد.
پیر بدین وصف جهاندیده بود
کز پی این کار پسندیده بود
آن پیر چنان دنیا‌دیده و پخته بود که برای این کار پسندیده و شایسته بود. (گویا منظور از این کار‌ در اینجا، پند و اندرز و آگاهی باشد‌)
چند نظامی درِ دنیی زنی؟
خیز و در دین زن اگر می‌زنی
هوش مصنوعی: چند بار به دنیای زنانه نگاه کردی؟ حالا بر خیز و در دین و اصول آن زن وارد شو.

حاشیه ها

1393/12/08 00:03
باقری

سلام. در بیت با سخن پیر ملامتگرش/ گریان گریان بگذشت از برش
آیا بین پیر و ملامتگرش ویلگول وجود دارد یا نه؟
چون که اگر وجود داشته باشد مرجع (ش) به جوان برمیگرده اما اگر وجود نداشته باشه مرجع (ش) به پیر برمیگرده...!
استاد ادبیات ما گفته در این مورد این شعرو امتحانی قرار داده اما برای ما ابهام به وجود آورده و ما هرچه میگردیم چیز دقیقی پیدا نمیکنیم. میخواستم اگه میشه کسی جواب سوال ما را بدهد.

1393/12/08 02:03
merce

باقری گرامی
در بیت :با سخن پیر ملامتگرش
گریان گریان بگذشت از برش
می شود از دو جهت نظر داد
هم پیر می تواند ملامتگر باشد و هم جوان ، ولی آنکه گریان میرود جوان است که شاید از گفته ی خود پشیمان است ، می توان ویرگول گذاشت ، می توان بدون ویرگول خواند : پیر ِ ملامتگرش . کجاست نظامی تا بپرسیم
با ادای احترام
مرسده

1394/02/24 02:04
احمد رضا فروتن

اگر بدون ویرگول بخوانیم این معنی از ان حاصل شود,سخنی از ملامتگر است ولی پیر است ,بسیار ساده ,باسخنانی که پیر به ملامتگر خود یعنی جوان که او را ملامت کرده بود,از بر پیر با گریه رفت,,دلیلی برای گریستن پیر وجود ندارد .بنظر میرسد مصرع دوم ایراد وزنی دارد. گریه کنان او بگذشت از برش,.
ارادتمند, فروتن.

1402/07/20 21:10
فرهود

مصراع دوم ایراد وزنی ندارد. هر دو گریان ساکن خوانده می‌شود. سرعتِ خوانش ِ بیت هم کمتر می‌شود که حالت محزون و غمگین به بیت می‌دهد.  

گریانْ گریان بگذشت از برش

نظامی به موسیقی شعر بسیار مسلط بوده و به طرز اعجاب‌انگیزی سرعت شعر را کنترل می‌کند. مثلا در صحنه‌های نبرد و جنگ آنقدر ریتم شعر تند می‌شود که شنونده صدای چکاچک شمشیرها و جنگ و گریز را حس می‌کند و ...

1397/05/01 09:08
محسن

با سلام خدمت دوست خوبمون باقری عزیز
ببین گلم حرف ش در ملامتگرش مضاف الیه است ک بر میگرده به جوان.ینی ش ینی جوان.ینی با این حرفی ک اون پیرمرد به حالت ملامت به اون جوان گفت در حالی که گریه میکرد از پیش پیرمرد رفت.
خیلی ساده است و هیچ تعبیر دیگه ای از اون برداشت نمیشه

1398/04/28 23:06
ازیتا

توی این مثنوی مشاهده میشه ک پیرمرد جواب جوان را ب زیبایی میده.
و اون جوان زمانی ک دید اون پیرمرد پاسخشو میده بخاطر اینکه تحت تاثیر سخنان پیر قرار گرفت ب گریه افتاد.ترجمه اش میشه
با سخنی ک پیرمرد سرزنش کننده ب اون جوان زد با حالت گریه ک ناشی از تاثیر از حرف پیرمرد بود از کنار پیرمرو رد شد

1398/08/09 02:11
ارسلان

وقت بخیر
قالب این خشت در آتش فکن
خشت نـــو از قالب دیگر بزن
خشت تو نادرست است

1399/01/08 00:04
محسن

ارسلان گل تو هیچ نسخه ای من ندیدم نوشته باشه خشت نو!!!
اتفاقا معنی زیبایی میده
قالبی که این خشت ها را می سازی از بین ببر و در عوض به دنبال راه درآمد دیگری باش

1399/04/13 18:07
عبدالرضا جلالی

مفهوم کنایه ایی « دست کشیدن »در ابیات زیر اقدام کردن است
«دست بدین پیشه کشیدم که هست // تا نکشم پیش تو یکروز دست
دستکش کس نیم از بهر گنج // دستکشی میخورم از دست‌رنج»
در آزمون دکتری رشته ادبیات سال 98 این سئوال با این موضوع داده شده است .