اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سپر افکنده ز مردانگی
غول تو بیغولهٔ بیگانگی
ای کسی که جوانمردی و مروّت را کنار گذاشته و دنیای بیگانه و ویرانه، غول و گمراهکننده تو گشته است و اسیر ویرانه شدهای.
غَرّه به مُلکی که وفاییش نیست
زنده به عمری که بقاییش نیست
به مُلک و قدرتی مغرور گشتهای که به تو بیوفاست و سرمایه و زندگی خود را بر روی چیزی گذاشتهای که بقا ندارد و سست است.
پی سپر جرعهٔ میخوارگان
دستخوش بازی سیارگان
دنبالهرو و لگدمالشده چند میخواره شدهای و تسلیم و بازیچهٔ بازی کواکب و سیارگان گشتهای.
مصحف و شمشیر بینداخته
جام و صراحی عوضش ساخته
حکمت و شجاعت را کنار گذاشته و بهجای آن مشغول خوشگذرانی شدهای.
آینه و شانه گرفته به دست
چون زنِ رعنا شده گیسو پرست
و همچون زنی خودآرا و ظاهرپرست، آینه و شانه بهدست گرفتهای.
رابعه با رابعِ آن هفت مرد
گیسوی خود را بنگر تا چه کرد؟
یاد بگیر و بیاموز از رابعه که با رابع آن هفتمرد، با گیسوی خود چهکرد. (منظور رابعه عدویه، بانوی عارف و صوفی است که برای آبدادن به سگی تشنه در بیابان از گیسوی بریده خود طناب ساخت و از چاه آب کشید)
ای هنر از مردی تو شرمسار
از هنر بیوهزنی شرم دار
ای کسی که هنر و شایستگی و شجاعت از نام تو شرمسار است، از هنر یک بیوهزن بیاموز و شرمنده باش.
چند کنی دعوی مرد افکنی؟
کم زن و کم زن که کم از یک زنی
تا کی لاف شجاعت میزنی؟ کم لاف بزن که کمتر از یک زنی.
گردن عقل از هنر آزاد نیست
هیچ هنر خوبتر از داد نیست
هنر نتیجه عقل و خرد است، هیچ هنری بهتر از دادگری نیست.
تازه شد این آب و نه در جوی توست
نغز شد این خال و نه بر روی توست
بهار آمد اما جوی تو خالی است (و هنری ننمودهای) این خال، زیبا گشت اما اثری از آن بر چهره تو نیست.
چرخ نهای محضر نیکی پسند
نیک دراندیش ز چرخ بلند
چرخ نهای محضر نیکیپسند! در آسمان و فلک بلند بیندیش.
جز گهر نیک نباید نمود
سود توان کرد بدین مایه سود
بجز گوهر خوب و ارزشمند نمیتوانی چیز دیگری ارائه کنی فقط با اینکار میتوانی سود ببری.
نیست مبارک ستم انگیختن
آب خود و خون کسان ریختن
ستمکاری، شایسته نیست؛ شایسته نیست که آبروی خود را ببری و بهدیگران ظلم کنی.
رفت بسی دعوی از این پیشتر
تا دو سه همّت بههم آید مگر
دعوی از این پیشتر رفت، همّت چند نفر با هم جمع میشود.
داد کن، از همّت مردم بترس
نیمشب از تیر تَظَلُّم بترس
دادگری و درستی و راستی پیشهکن؛ از دعای مردم بترس؛ نیمشب از تیر دعای ستمدیده بترس. (تظلّم: دادخواهی)
همّت از آنجا که نظرها کند
خوار مدارش که اثرها کند
همّت و دعا از آنجا که نظرها کند؛ آنرا بهچشم کم مبین که کارها میکند.
همت آلودهٔ آن یک دو مرد
با تن محمود ببین تا چه کرد
همت آلوده آن یک دو مرد را ببین با تن محمود چهکرد و او را بیمار کرد. (منظور سلطان محمود است)
همّت چندین نفس بیغبار
با تو ببین تا چه کند روز کار
(وقتی همت غرضدار و آلوده اینکار را میکند، از بیت قبل) ببین همّت آدمهای بیگناه و پاک چه میکند با تو!
راهروانی که ملایک پِی اند
در ره کشف از کَشَفی کم نِی اند
راهروان و سالکانی که بیگناه و فرشتهصفت هستند در پیمودن راه کشف و شهود، کمتر از یک لاکپشت نیستند!
تیغ ستم دور کن از راهشان
تا نخوری تیر سحرگاهشان
به آنها ستم مکن و ستم را از آنها دور کن؛ تا دچار تیر آه سحرگاهشان نشوی.
دادگری شرط جهانداری است
شرط جهان بین که ستمکاری است
دادگری و عدالت نشانهٔ بزرگی و شاهیاست و ستمکاری نشانه دنیاپرستی است.
هر که در این خانه شبی داد کرد
خانهٔ فردای خود آباد کرد
هرکس که در این خانه دنیای زودگذر، زمانی دادگری کرد؛ بهشت خود را آباد کردهاست.
حاشیه ها
1392/11/17 13:02
سعدی ملکی
با سلام
اشتباه تایپی
ای سپهر افکنده ز مردانگی
صحیح
ای سپر افکنده ز مردانگی
سپر درست است و سپهر هم در معنی و هم در وزن اشتباه است.بدرود
1397/06/06 13:09
توانای دانا
رابعه با رابع ان هفت مرد
گیسوی خود را بنگر تا چه کرد
ای هنر از مردی تو شرمسار
از هنر بیوه زنی شرم دار
این ابیات تلمیح دارد به داستان رابعه عدویه (عارف بزرگ قرن2)که روزی سگی را می بیند که تشنه است و سطلی بر سر چاه هست ولی سطل طنابی ندارد تا برای سگ آب بیاورد پس مو های خود را می برد. تا برای سگ آب بیاورد
همت آلوده آن یک دو مرد
با تن محمود ببین تا چه کرد
یعنی همت آن دو مرد آلوده به کفر ببین چگونه محمود غزنوی را بیمار کرد و مشرف به هلاکت ساخت.این واقعه چنان است که در غزای هندوستان،محمود شهری را محاصره کرد.چند نفر مرتاض هندو در بتخانه نشسته و همت و عزم بر مردن محمود گماشتند.پس سخت مریض شد و اطبا عاجز ماندند.یکی از اهل باطن بدو گفت:کفار بر مرگ تو همت گماشته اند.تا همت(قوه مانیتیسم)و عزم آنان متزلزل نشود،شفا نخواهی یافت.پس به تدبیر آن دانا طبل شادی فرو کوفته و به دروغ شفای محمود را صلای عام دادند.این خبر در همت مرتاضان سستی ایجاد کرده و موجب صحت محمود گردید.
راهروانی که ملائک پی اند
در ره کشف از کشفی کم نی اند
کشف:باخه است،یعنی سنگ پشت.گویند:کشف بر ساحل تخم می نهد و خود در آب رفته از دور چشم بر آن تخم نهاده و همت بر تولید و تربیت بچه میگمارد و به همین همت بچه از تخم بیرون می آید.یعنی همت مردان خدا در راه کشف هر چیز،که از جمله کیفر ظالم است،از کشفی کم نیست