گنجور

بخش ۲۵ - حکایت سلیمان با دهقان

روزی از آنجا که فراغی رسید
باد سلیمان به چراغی رسید
مملکتش رخت به صحرا نهاد
تخت بر این تختهٔ مینا نهاد
دید به‌نوعی که دلش پاره گشت
برزگر‌ی پیر در آن ساده دشت
خانه ز مشتی غله پرداخته
در غله دان کرم انداخته
دانه‌فشان گشته به هر گوشه‌ای
رسته ز هر دانهٔ او خوشه‌ای
پردهٔ آن دانه که دهقان گشاد
منطق مرغان ز سلیمان گشاد
گفت جوانمرد شو ای پیرمرد
کاین قَدَرَت بود‌، ببایست خورد
دام نه‌ای دانه فشانی مکن
با چو منی مرغ زبانی مکن
بیل نداری گِل صحرا مخار
آب نیابی جو دهقان مکار
ما که به سیراب‌زمین کاشتیم
زانچه بِکِشتیم چه برداشتیم‌؟
تا تو درین مزرعهٔ دانه‌سوز
تشنه و بی آب چه آری بروز
پیر بدو گفت مرنج از جواب
فارغم از پرورش خاک و آب
با تر و با خشک مرا نیست کار
دانه ز من پرورش از کردگار
آب من اینک عرق پشت من
بیل من اینک سر انگشت من
نیست غم ملک و ولایت مرا
تا منم، این دانه کفایت مرا
آنکه بشارت به خودم می‌دهد
دانه یکی هفتصد‌م می‌دهد
دانه به انبازی شیطان مکار
تا ز یکی هفتصد آید به بار
دانهٔ شایسته بباید نخست
تا گره خوشه گشاید درست
هر نظری را که برافروختند
جامه به‌اندازهٔ تن دوختند
رخت مسیحا نکشد هر خری
محرم دولت نبود هر سری
کرگدنی گردن پیلی خورد
مور ز پای ملخی نگذرد
بحر به صد رود شد آرام گیر
جوی به یک سیل برآرد نفیر
هست در این دایرهٔ لاجورد
مرتبهٔ مرد به‌مقدار مرد
دولتی‌یی باید صاحب درنگ
کز قدری ناز نیاید به تنگ
هر نفسی حوصلهٔ ناز نیست
هر شکمی حاملهٔ راز نیست
ناز نگویم که ز خامی بود
ناز‌کشی کار نظامی بود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی از آنجا که فراغی رسید
باد سلیمان به چراغی رسید
هوش مصنوعی: روزی وقتی که فرصتی پیش آمد، باد سلیمان به چراغی رسید.
مملکتش رخت به صحرا نهاد
تخت بر این تختهٔ مینا نهاد
هوش مصنوعی: کشور او با تمام زیبایی‌هایش به دشت رسید و تخت سلطنتش را بر این صفحه رنگین قرار داد.
دید به‌نوعی که دلش پاره گشت
برزگر‌ی پیر در آن ساده دشت
هوش مصنوعی: بزرگری پیر در دشت ساده‌ای مشاهده کرد که دلش به شدت متاثر و نگران شد.
خانه ز مشتی غله پرداخته
در غله دان کرم انداخته
هوش مصنوعی: خانه‌ای ساخته شده است که با دانه‌های غلات پر شده و در آن کرم‌ها به دلیل وجود این غلات حضور دارند.
دانه‌فشان گشته به هر گوشه‌ای
رسته ز هر دانهٔ او خوشه‌ای
هوش مصنوعی: هر دانه‌ای که افشانده شده، در هر گوشه‌ای جوانه زده و از آن دانه، خوشه‌ای رشد کرده است.
پردهٔ آن دانه که دهقان گشاد
منطق مرغان ز سلیمان گشاد
هوش مصنوعی: دانه‌ای که کشاورز آن را باز کرد، راه گفتگو و سخن گفتن پرندگان را مانند سلیمان باز کرد.
گفت جوانمرد شو ای پیرمرد
کاین قَدَرَت بود‌، ببایست خورد
هوش مصنوعی: جوانمردی کن و جوان شو، ای پیرمرد، چون این جایگاه و مقام توست که باید از آن بهره‌مند شوی.
دام نه‌ای دانه فشانی مکن
با چو منی مرغ زبانی مکن
هوش مصنوعی: نه دام را بدست بگیر و دانه پاشی کن، زیرا با من که مخاطب تو هستم، نباید به حرف‌های بی‌فایده پرداخته شود.
بیل نداری گِل صحرا مخار
آب نیابی جو دهقان مکار
هوش مصنوعی: اگر ابزار لازم برای کار را نداشته باشی، نمی‌توانی در زمین کار کنی و اگر آب مناسب نداشته باشی، نمی‌توانی محصولی برداشت کنی. این نشان‌دهندهٔ نیاز به امکانات و تدبیر در کار است.
ما که به سیراب‌زمین کاشتیم
زانچه بِکِشتیم چه برداشتیم‌؟
هوش مصنوعی: ما که در زمین تشنه و بی‌آب زراعت کردیم و از آنچه کاشتیم، چه بهره‌ای بردیم؟
تا تو درین مزرعهٔ دانه‌سوز
تشنه و بی آب چه آری بروز
هوش مصنوعی: در این مزرعه که دانه‌ها را سوزانده و آبی برای رشد نیست، تو چه کار می‌توانی بکنی وقتی تشنه و بی‌آبی؟
پیر بدو گفت مرنج از جواب
فارغم از پرورش خاک و آب
هوش مصنوعی: پیر به او گفت نگران جواب نباش، من از پرورش خاک و آب بی نیازم.
با تر و با خشک مرا نیست کار
دانه ز من پرورش از کردگار
هوش مصنوعی: من از سرزمین‌ها و ویژگی‌های مختلف هیچ تعهدی ندارم، زیرا پرورش و رشد من به خواست و قدرت خداوند بستگی دارد.
آب من اینک عرق پشت من
بیل من اینک سر انگشت من
هوش مصنوعی: من هم اکنون با عرقی که بر بدنم نشسته، می‌کوشم و بیل من به اندازه‌ی سر انگشت من به کار می‌رود.
نیست غم ملک و ولایت مرا
تا منم، این دانه کفایت مرا
هوش مصنوعی: غم و نگرانی درباره ملک و سلطنت برای من وجود ندارد، زیرا تا زمانی که من هستم، همین یک دانه‌ی کوچک برای من کافی است.
آنکه بشارت به خودم می‌دهد
دانه یکی هفتصد‌م می‌دهد
هوش مصنوعی: کسی که به من نوید می‌دهد، برای من چیزی به اندازه هفتصد دانه می‌آورد.
دانه به انبازی شیطان مکار
تا ز یکی هفتصد آید به بار
هوش مصنوعی: اگر دانه‌ای به شیطان فریب‌کار بسپاری، از یک دانه می‌توانی به اندازه‌ی هفتصد دانه حاصل بگیری.
دانهٔ شایسته بباید نخست
تا گره خوشه گشاید درست
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن نتیجهٔ خوب، ابتدا باید کار مناسب و شایسته‌ای انجام شود. فقط زمانی که کار درست و بنیادی انجام گیرد، می‌توان انتظار داشت که نتایج مثبت و خوشایندی حاصل شود.
هر نظری را که برافروختند
جامه به‌اندازهٔ تن دوختند
هوش مصنوعی: هر نظری که به وجود آمد و جذابیت پیدا کرد، برای آن لباس و ظاهری متناسب و مناسب فراهم کردند.
رخت مسیحا نکشد هر خری
محرم دولت نبود هر سری
هوش مصنوعی: تنها افرادی که شایسته و لایق هستند، می‌توانند از مواهب و نعمت‌های بزرگ بهره‌مند شوند. هر کسی توانایی و لیاقت دستیابی به قدرت و ثروت را ندارد.
کرگدنی گردن پیلی خورد
مور ز پای ملخی نگذرد
هوش مصنوعی: کرگدن بزرگی به اندازه فیل، از پای یک ملخ هم نمی‌گذرد.
بحر به صد رود شد آرام گیر
جوی به یک سیل برآرد نفیر
صد رود به دریا می‌ریزد و دریا آرام است اما جوی کوچک با یک سیل به خروش می‌آید
هست در این دایرهٔ لاجورد
مرتبهٔ مرد به‌مقدار مرد
هوش مصنوعی: در این دایرهٔ آبی، مقام و ارزش هر فرد به اندازهٔ خود اوست.
دولتی‌یی باید صاحب درنگ
کز قدری ناز نیاید به تنگ
هوش مصنوعی: باید شخصی بر مسند قدرت باشد که بتواند با آرامش و صبر، با مسائل برخورد کند و تحت فشار و نگرانی قرار نگیرد.
هر نفسی حوصلهٔ ناز نیست
هر شکمی حاملهٔ راز نیست
هوش مصنوعی: هر کسی قادر نیست از ظرافت و محبت برآید و هر فردی نمی‌تواند اسرار را در خود نگه دارد.
ناز نگویم که ز خامی بود
ناز‌کشی کار نظامی بود
هوش مصنوعی: دلبر را ناز و اداها از روی نادانی است و سختی‌هایی که معشوق بر عاشق می‌آورد، ناشی از تسلط و قدرت اوست.

حاشیه ها

1391/07/15 17:10
محمد حنیفه نژاد

دام نه ای دانه فشانی مکن
با چومنی مرغ زبانی مکن
سلام خدمت دوستان
مرغ زبانی از ترجمه ی تحت اللفظی عبارتی است که در زبان ترکی به کار می رود .
قوش دیلی اوخوماق : یعنی به زبان پرنده آواز خواندن
و این عبارت از آن جا گرفته شده است که برای شکار بلدرچین نر شکارچیان وسیله ای را به کار می برند که با فشردن آن صدای صوتی شبیه صدای بلدرچین ماده در میاید و آن گاه بلدرچین نر خودش را به آن جا می رساند و وقتی شکارچیان را می بیند می خواهد که بپرد ولی شکارچیان بالای گندم زار را توری کشیده اند و بالاخره بلدرچین گرفتار می شود .
ترکیب مرغ زبانی کردن هم از همان ( قوش دیلی اوخوماق ) در ترکی گرفته شده است و البته کسانی که با زبان ترکی آشنایی دارند معنی این اصطلاح را خوب می دانند . و نیازی به توضیح نیست .
بنا بر این مولوی در این مصرع می خواهد بگوید که مرا فریب مده ، کلک مزن ، رو راست باش و خلاصه قوش دیلی اوخوما

1403/05/10 10:08
امین منتخبی

چرا فکر میکنی این اصطلاح رو نظامی از ترکها گرفته؟ تعصب؟ احتمال اینکه ترکها از فارسها گرفته باشن نیست؟

1392/02/09 02:05
رهام

واژه انباز که تلبته هم باز بوده و بصورت انبازدرامده زیباست و جایگزین مناسب برای شریک

1394/05/24 09:07
بهزاد علوی (باب)

دهخدا در تعبیر مرغ زبانی: (جالب است که رجوع به همین بیت دارد). رجوع به ترکی بسیار زیباست ولی امکان دارد که 100% کامل نباشد و این ترکیب در کتب و سروده های دیگر از جمله طوطی نامه استفاده شده.
مرغ زبانی . [ م ُ زَ ] (حامص مرکب ) عمل مرغ زبان . نغمه خوانی . || زبان بازی :
دام نه ای دانه فشانی مکن
با چو منی مرغ زبانی مکن .

1394/05/24 10:07
بهزاد علوی (باب)

Line 13
با تر و با خشک مرا نیست کار