برگردان به زبان ساده
عمر بر آن فرش ازل بافته
آنچه شده باز بَدَل یافته
هوش مصنوعی: زندگی ما بر روی فرشی که از ابتدا بافته شده است، بر اساس آنچه که رخ داده، تغییر یافته است.
گوش در آن نامه تحیترسان
دیده در آن سجده تحیاتخوان
هوش مصنوعی: در گوش این نامه، پیامهای خوشامد و احترام قرار دارد و در نگاه به آن، حالت سجده و ستایش را به نمایش میگذارد.
تنگ دل از خنده ترکان شکر
سرمه بر از چشم غزالان نظر
هوش مصنوعی: دل تنگ و ناراحت از خندههای شیرین دختران ترک، گویی شکر به چشمان غزالان مینشیند.
تُرک قصبپوش من آنجا چو ماه
کرده دلم را چو قصب رخنهگاه
هوش مصنوعی: دل من آنجا مانند ماه میدرخشد، هنگامی که او که لباس زیبایی دارد، در کنارم است و من را به خود جذب کرده است.
مه که به شب دست برافشاندهبود
آن شب تا روز فرو ماندهبود
هوش مصنوعی: مه که در شب به آرامی نورش را منتشر کرده بود، آن شب به قدری روشن بود که روز هنوز فراموش کرده بود به سراغش بیاید.
ناوکِ غمزهش چو سبکپَر شدی
جان به زمین بوسه برابر شدی
«بوسه برابر» یعنی لب بر لب، بوسه روبرو؛ معنی بیت: وقتی تیر غمزهاش تیزپر میشد جان با کمال رغبت بر زمین میافتاد. (جان و زمین به هم بوسه میدادند)
شمع ز نورش مژه پر اشک داشت
چشم ِ چراغ آبله از رشک داشت
هوش مصنوعی: شمع به خاطر نوری که دارد، چشمانش پر از اشک است و چراغ به خاطر حسادت، دچار مشکل شده است.
هر ستمی که به جفا درگرفت
دل به تبرک به وفا برگرفت
هوش مصنوعی: هر ظلم و ستمی که به ناحق انجام شود، دل انسان با یاد محبت و وفاداری تسکین مییابد و به آرامش میرسد.
گه شده او سبزه و من جوی آب
گه شده من گازر و او آفتاب
هوش مصنوعی: گاهی او مانند سبزهای سرسبز است و من به مانند جوی آبی در کنارش هستم، و گاهی نیز من مانند گازری هستم و او مانند آفتابی میدرخشد.
زان رطب آن شب که بری داشتم
بیخبرم گر خبری داشتم
هوش مصنوعی: در آن شب که خرما خوردم، بیخبر بودم از آنچه که قرار بود پیش بیاید. اگر میدانستم چه چیزی در انتظارم است، به شکلی دیگر عمل میکردم.
کان مه نو کاو کمر از نور داشت
ماه نو از شیفتگان دور داشت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت ماه شب نو اشاره میکند. او میگوید که این ماه همچون شخصی است که کمربندش از نور ساخته شده و فرشتگان را دور و بر خود دارد. به این معناست که زیبایی و نورانیت آن ماه، موجب جلب توجه و شیفتگی دیگران میشود.
شیفتهٔ شیفتهٔ خویش بود
رغبتی از من صد ازو بیش بود
هوش مصنوعی: او به خود شیفته و مشغول بود و من از او هزار بار بیشتر به او رغبت داشتم.
دل به تمنا که «چه بودی ز روز
گر شب ما را نشدی پرده سوز؟
هوش مصنوعی: دل به آرزویی خواب میبیند که اگر شبهای ما روشنایی نداشت، چه بر سر ما میآمد؟
امشب اگر جفت سلامت شدی
همنفس روز قیامت شدی»
هوش مصنوعی: اگر امشب به یکدیگر دوستی و محبت نشان دهید، روز قیامت نیز در کنار هم خواهید بود.
روشنیِ آن شبِ چون آفتاب
جویم بسیار و نبینم به خواب
هوش مصنوعی: در آن شب روشن مانند آفتاب، به دنبال چیزهای زیادی هستم، اما نمیتوانم آنها را در خواب ببینم.
جز به چنان شب طربم خوش نبود
تا شبخوش کرد شبم خوش نبود
هوش مصنوعی: فقط در شبهای شاد و خوشگذارانی احساس خوشحالی میکنم و اگر چنین شبی نباشد، شب من هم خوش نخواهد بود.
زان همه شب یارب یارب کنم
بو که شبی جلوهٔ آن شب کنم
هوش مصنوعی: از آن همه شب، ای خدا، فریاد میزنم تا شاید شبی بتوانم آن جلوه را دوباره تجربه کنم.
روز سفید آن نه شب داج بود
بود شب، اما شب معراج بود
هوش مصنوعی: روزی روشن و درخشان بود، اگرچه شب بود، اما شبی دیگر و خاص به شمار میرفت.
ماه که بر لعل فلک کان کند
در غم آن شب همه شب جان کند
هوش مصنوعی: ماه که در آسمان میدرخشد، در آن شب غمگین به یاد آن واقعه غمانگیز، بسیار نالان و ناراحت است.
روز که شبدشمنیاش مذهب است
هم به تمنای چنان یک شب است
هوش مصنوعی: در روزی که شب به عنوان دشمنی به حساب میآید، فرد به شدت آرزوی داشتن یک شب را میکند.
من شده فارغ که ز راه سحر
تیغزنان صبح درآمد ز در
هوش مصنوعی: من از همه چیز بیخبرم و فارغ شدهام، چرا که صبحگاهان با درخشش خنک و شگفتانگیز خود، با تیزی و زیبایی، به درون وارد شده است.
آتش خورشید ز مژگان من
آب روان کرد بر ایوان من
هوش مصنوعی: اشکهای چشمم مانند آبی که از بالای یک ایوان روان میشود، آتش خورشید را خاموش کرد.
ابر به باغ آمده بازیکنان
جامهٔ خورشید نمازیکنان
هوش مصنوعی: ابر به باغ آمده و بازی میکند و همچنان که به نظر میرسد، نور خورشید را بر خود دارد.
حوضهٔ این چشمه که خورشید بست
چون من و تو چند سبو را شکست
هوش مصنوعی: حوضهٔ این چشمه که زیر نور خورشید است، مانند من و توست که چندین سبو را میشکنیم.
چرخ ستاره زده بر سیم ناب
زر طلی از ورق آفتاب
هوش مصنوعی: ستارهها در آسمان، درخششی شبیه برگهای از طلا را به نمایش میگذارند که نور خورشید بر آن تابیده است.
صبح گرانخسب سبکخیز شد
دشنه بهدست از پی خونریز شد
هوش مصنوعی: صبحگاه با آرامش و خوابآلودگی آغاز شد، اما به ناگاه کمکم بیدار شد و با دشنهای در دست، به دنبال خونریزی و قتال رفت.
من ز مصافش سپر انداخته
جان سپرِ دشنهٔ او ساخته
هوش مصنوعی: من به خاطر رویارویی با او از خود دفاع نکردم و جانم را به خاطر او فدای کردهام، چون او مانند دشنهای تیز و خطرناک است.
در پی جانم سحر از جوی جَست
تشنهکُشی کرد و بر او پل شکست
هوش مصنوعی: در جستجوی جانم، صبحگاهان از جوی آب بیرون آمد و با هوس تشنهکُشی، بر پل افتاد و آن را شکست.
بانگ برآمد ز خرابات من
ک«ای سحر اینست مکافات من»
هوش مصنوعی: صدا و ندا از خرابات من بلند شد که ای سحر، این نتیجه کارهای من است.
پیشترک زین که کسی داشتم
شمع شبافروز بسی داشتم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه با کسی آشنا شوم، نور و روشنیهای زیادی در زندگیام داشتم.
آنشب و آنشمع نماندم چه سود؟
نیست چنان شد که تو گویی نبود
هوش مصنوعی: آن شب و آن شمع چه فایدهای داشت؟ اتفاقی نیفتاد که تو میگویی.
نیش در آن زن که ز تو نوش خُوَرد
پشم در آن کش که ترا پنبه کرد
هوش مصنوعی: به زن آزاری بزن که از محبت تو تلخی چشیده و به کسی آسیب برسان که تو را از نرمی و لطافت دور کرده است.
خامکشی کن که صواب آن بود
سوختن سوخته آسان بود
هوش مصنوعی: خودت را به زحمت نینداز، زیرا اینکه سختی را تحمل کنی بهتر است از اینکه بخواهی دوباره به کسی که آسیب دیده، آسیب بیشتری برسانی.
صبح چو در گریه من بنگریست
بر شفق از شفقتِ من خون گریست
هوش مصنوعی: صبح وقتی که به اشکهای من نگاه کرد، بر اثر دلسوزیام، آسمان سرخ شد و خون گریست.
سوخته شد خرمن روز از غمم
چشمهٔ خورشید فسرد از دمم
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوه، تمام روزم به آتش کشیده شده و گرمای خورشید هم به خاطر نالههایم سرد شده است.
با همه زهرم فلک امید داد
مار شبم مهره خورشید داد
هوش مصنوعی: با وجود تمام بدبختیها و زجرهایی که دارم، آسمان به من امید داده و در دل شب، روشنایی و گرمای خورشید را به من میبخشد.
چون اثرِ نورِ سحر یافتم
بیخبرم گرچه خبر یافتم
هوش مصنوعی: وقتی نور سحر را دیدم، احساس کردم که از چیزی بیخبر هستم؛ هرچند که در واقع اطلاعاتی به دست آوردهام.
هر که درین مهد روان راه یافت
بیشتر از نور سحرگاه یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیای زنده قدم بگذارد، بیشتر از روشنایی صبحگاه به دانش و آگاهی دست مییابد.
ای ز خجالت همه شبهای تو
رو سیه از روز طربهای تو
هوش مصنوعی: ای خجالت، تمام شبهای تو به دلیلی که از شادیهای تو وجود دارد، در تاریکی به سر میبرند.
من که ازین شب صفتی کردهام
آن صفت از معرفتی کردهام
هوش مصنوعی: من که در این شب ویژگیهایی از خود به نمایش گذاشتهام، این ویژگیها را بر اساس درک و آگاهیام به دست آوردهام.
شب صفت پرده تنهایی است
شمع در او گوهر بینایی است
هوش مصنوعی: شب به عنوان نمادی از تنهایی و خلوت معرفی شده است، در حالی که شمع در این شب، نماد روشنایی و بینایی است. به عبارت دیگر، در دل تاریکی و تنهایی، وجود شمع میتواند روشنگر و بینا کننده باشد.
عود و گلابی که بر او بسته شد
ناله و اشک دو سه دلخسته شد
هوش مصنوعی: عطر و گلهایی که به او تزئین شدهاند، سبب شدهاند که چند دل آزرده و غمگین به گریه و ناله بیفتند.
وآنهمه خوبی که درآن صدر بود
نور خیالات شب قدر بود
هوش مصنوعی: همه آن زیباییهایی که در صدر وجود داشت، نتیجه خیالات و آرزوهای شب قدر است.
محرم ِاین پرده زنگینوَرد
کیست در این پرده زنگار خوَرد؟
هوش مصنوعی: در اینجا سؤال میشود که چه کسی میتواند به رازهای نهفته در این پرده کهنه و پر از زنگار پی ببرد. به نوعی، اشاره به فردی است که از رازها و معانی عمیق این زندگی یا جهان آگاهی دارد.
صبح که پروانگی آموختهست
خوشتر ازان شمع نیفروختهست
هوش مصنوعی: صبحی که پروانه به پرواز درآمده و هنرِ زیبای خود را نشان میدهد، زیباتر از شمعی است که هنوز روشن نشده و جایی در تاریکی باقی مانده است.
کوش کز آن شمع به داغی رسی
تا چو نظامی به چراغی رسی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا به خوشی و عشق برسید، همانطور که نظامی با نور و روشنی به زندگی دلانگیز و زیبا دست یافت.
حاشیه ها
گازر رختشوی است و شاید بشود گفت سفید گر
داج تاریکی و سیاهی شب است
1392/03/07 03:06
امین کیخا
دیجور شاید همستاک باشد با ان
1392/03/07 03:06
امین کیخا
تم هم تاریکی است و معنی اب مروارید می دهد
زر طلی طلای ناب است و خود طلی را زرورق میشود گفت
سبک خیز در مقابل گرانی صبح خیلی زیباست
1401/04/28 07:06
عباس صادقی زرینی
ابر به باغ آمده بازی کنان
یک نگاه تازه و فانتزی که ابر را کودک میداند که کودکانه به باغ می آید
جامه خورشید نمازی کنان
نمازی کنان ( شستشو کنان ) یعنی وضوی که برای نماز می گیرند
تناسب ابر و شستشو زیباست
محرم این پرده زنگینورد / کیست در این پرده زنگار خورد؟
برای درست خواندن کلمه «خورد» در این بیت که هم قافیه از نظر صدا و حروف درست در بیاید و هم وزن شعر به هم نخورد باید به این نکته توجه کرد که:
در کلماتی مانند خوردن، خواستن، خواهر، خوش و از این قبیل. مصوت «و» در این کلمات تلفظ میشده است و ظاهرا تا قرنها بعد از عربی شدنِ رسمالخط ایرانیان همچنان شاعران آن را به کار میبردهاند. بعضی تصور میکنند که کلمه «خوش» در شعر :
میازار موری که دانه کَش است که جان دارد و جان شیرین خوَش است
با تلفظ شیرازی یعنی khash درست است در حالیکه سراینده این شعر فردوسی است و فردوسی اهل شیراز نبوده است. تلفظ درست یعنی شکل پهلَوی آن khwash است. مصوت w با صدای فتحه بعدی ترکیب شده و در یک ضرب و سیلاب خوانده میشود.
در بیت بالا از نظامی هم «خوَرد» khward تلفظ میشود اما در یک سیلاب و یک ضرب.
دلیل حذف شدن این صدایِ ترکیبی در فارسی امروز، بر میگردد به ناهمخوانی این صدای ترکیبی با هجای کلمات عربی. در واقع فارسی به مرور زمان عربیتر شد.
در دهلران غرب کشور که به گویش فیلی (پهلی) صحبت میکنند این کلمات (یعنی خوردن و خواستن) را به همان شکل کهن تلفظ میکنند.
در کلمه خواهر هم در بعضی از قسمتهای لرستان صوت w تلفظ میشود اما کل کلمه شکل کمی متفاوت دارد.
اگر به دیوان شعرای قدیم نگاه کنیم تنها با این روش خواندن، قافیهها از نظر صدایی و وزنی درست درمیآیند.
این بیت از نظامی را چگونه میخوانید؟
پریپیکر چو دید آن سبزهی خوش
به می بنشست با جمعی پریوش
نظامی که اهل شیراز نبوده است که بگوییم khash خوانده شود. کلمه «خوش» به شکل khwash خوانده میشود اما در یک سیلاب.
اصلا چرا کلماتی مانند « خواهر، خواستن و... را به این شکل نوشتهاند؟ و ننوشتهاند «خاهر» ؟ آیا جز اینکه تا قرنها بعد از عربی شدن رسم الخط ایرانیان، به شکل بالا تلفظ میشدهاند دلیل دیگری دارد؟ اما به دلیل ناهماهنگی با هجاهای عربی کمکم این اصوات ترکیبی حذف شدهاند.