بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
ای شرف گوهر آدم به تو
روشنی دیده عالم به تو
چرخ که یک پشت ظفرساز تست
نُه شکم آبستنِ یک راز تست
گوش دو ماهی زبر و زیر تو
شد صدف گوهر شمشیر تو
مه که به شب تیغ درانداختهست
با سر تیغت سپر انداختهست
چشمه تیغ تو چو آب فرات
ریخته قرابه آب حیات
هر که به طوفان تو خوابش بَرَد
ور به مثل نوح شد آبش بَرَد
جام تو کیخسرو جمشید هُش
روی تو پروانه خورشید کش
شیردلی کن که دلیر افکنی
شیر خطا گفتم شیر افکنی
چرخ ز شیران چنین بیشهای
از تو کند بیشتر اندیشهای
آن دل و آن زَهره کهرا در مصاف؟
کز دل و از زَهره زند با تو لاف؟
هر چه به زیر فلکِ ازرق است
دست مراد تو برو مطلق است
دستنشان هست ترا چند کس
دستنشینِ تو فرشته است و بس
دور به تو خاتم دوران نبشت
باد به خاک تو سلیمان نبشت
ایزد کاو داد جوانی و ملک
ملک ترا داد تو دانی و ملک
خاک به اقبال تو زر میشود
زهر به یاد تو شکر میشود
می که فریدون نکند با تو نوش
رشته ضحاک برآرد ز دوش
میخور می مطرب و ساقیت هست
غم چه خوری؟ دولت باقیت هست
ملک حفاظی و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه
گرچه به شمشیر صلابتپذیر
تاجسِتان آمدی و تختگیر
چون خلفا گنج فشانی کنی
تاج دهی تختستانی کنی
هست سر تیغ تو بالای تاج
از ملکان چون نستانی خراج؟
تختبر آن سر که بر او پای تست
بختور آن دل که در او جای تست
جغد به دور تو همایی کند
سر که رسد پیش تو پایی کند
منکر معروف هدایت شده
از تو شکایت به شکایت شده
در سُم رخشت که زمین راست بیخ
خصم تو چون نعل شده چار میخ
هفت فلک با گهرت حقهای
هشت بهشت از علمت شقهای
هرکه نه در حکم تو باشد سرش
بر سرش افسار شود افسرش
در همه فن صاحب یک فن تویی
جان دو عالم به یکی تن تویی
گوش سخا را ادبآموز کن
شمع سخن را نفسافروز کن
خلعت گردون به غلامی فرست
بوی قبولی به نظامی فرست
گرچه سخن فربه و جانپرورست
چونکه به خوان تو رسد لاغرست
بی گهر و لعل شد این بحر و کان
گوهرش از کف ده و لعل از دهان
وانکه حسود است بر او بیدریغ
لعل ز پیکان ده و گوهر ز تیغ
چون فلکت طالع مسعود داد
عاقبت کار تو محمود باد
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من سوخته بدخواه تو
فتح تو سر چون علم افراخته
خصم تو سر چون قلم انداخته
بخش ۱۰ - در مدح ملک فخرالدین بهرامشاه بن داود: من که درین دایرهٔ دهربندبخش ۱۲ - در مقام و مرتبت این نامه: منکه سراینده این نوگلم
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شرف گوهر آدم به تو
روشنی دیده عالم به تو
هوش مصنوعی: ای ارزش والای انسان، به توست که جهان روشنایی و روشنی مییابد.
چرخ که یک پشت ظفرساز تست
نُه شکم آبستنِ یک راز تست
هوش مصنوعی: چرخ فلک که همیشه پیروزی و موفقیت را برای تو به ارمغان میآورد، در عین حال، حامل رازهای زیادی است که هنوز برای تو فاش نشدهاند.
گوش دو ماهی زبر و زیر تو
شد صدف گوهر شمشیر تو
هوش مصنوعی: گوش دو ماهی به زیر و زبر تو تبدیل شده و مانند صدفی شدهاند که گوهر و شمشیر تو را در خود پنهان کرده است.
مه که به شب تیغ درانداختهست
با سر تیغت سپر انداختهست
هوش مصنوعی: ماه شب را نشان میدهد که با زیباییاش مانند تیغ درخشانی میدرخشد، و تو نیز با چهرهات از خود دفاع کردهای.
چشمه تیغ تو چو آب فرات
ریخته قرابه آب حیات
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند آب فرات درخشان و زلال است، گویی که از آن قرابهای پر از زندگی جاری شده است.
هر که به طوفان تو خوابش بَرَد
ور به مثل نوح شد آبش بَرَد
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر شور و هیجان تو دچار خواب و غفلت شود، حتی اگر مثل نوح هم با طوفان مقابله کند، باز هم تحت تأثیر مشکلات و چالشها قرار میگیرد و نجات نمییابد.
جام تو کیخسرو جمشید هُش
روی تو پروانه خورشید کش
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن یک جام خاص اشاره دارد که متعلق به کیخسرو و جمشید است. این جام مانند خورشید میدرخشد و پروانهها به دور آن میچرخند، نشاندهندهی جاذبه و زیبایی آن است. در واقع، شاعر از این تصویر به وسیلهای برای تاکید بر نور و عظمت آن جام بهره میبرد.
شیردلی کن که دلیر افکنی
شیر خطا گفتم شیر افکنی
هوش مصنوعی: دلیر و شجاع باش، زیرا با این کار میتوانی دیگران را تحت تأثیر قرار دهی. اشتباه گفتم، باید بگویم که شجاعت تو باعث افروختن روح دیگران میشود.
چرخ ز شیران چنین بیشهای
از تو کند بیشتر اندیشهای
هوش مصنوعی: دستگاه طبیعت و سرنوشت، از تو و تاثیرات تو چنین دنیای بزرگ و برجستهای را میسازد و نیاز به تفکر و اندیشه بیشتری دارد.
آن دل و آن زَهره کهرا در مصاف؟
کز دل و از زَهره زند با تو لاف؟
هوش مصنوعی: این دل و آن زیبایی که با چه کسی در نبرد است؟ زیرا آن دل و آن زیبایی به تو افتخار میکنند و دربارهات سخن میگویند.
هر چه به زیر فلکِ ازرق است
دست مراد تو برو مطلق است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمان آبی وجود دارد، تمام خواستهها و آرزوهای تو میتوانند در دسترس و قابل دستیابی باشند.
دستنشان هست ترا چند کس
دستنشینِ تو فرشته است و بس
هوش مصنوعی: تعدادی از افراد تحت فرمان تو هستند، اما تنها کسی که مقام فرشتگی دارد و ارزشمند است، خود تو هستی.
دور به تو خاتم دوران نبشت
باد به خاک تو سلیمان نبشت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی بیان میکند که تمام امور جهان به تو وابسته است و یا بر اساس وجود تو شکل گرفته است. به گونهای که حتی سلیمان، که نماد حکمرانی و قدرت است، در خاک تو چیزی را نوشته است. کنایه از این است که اهمیت تو به قدری بالاست که تمامی تاریخ و حکمت به نوعی به تو مرتبط میشود.
ایزد کاو داد جوانی و ملک
ملک ترا داد تو دانی و ملک
هوش مصنوعی: خدای بزرگی که به تو جوانی و سلطنت داده، خود میداند و تو نیز از این موهبت آگاه هستی.
خاک به اقبال تو زر میشود
زهر به یاد تو شکر میشود
هوش مصنوعی: خاک به خاطر خوشبختی تو ارزشمند و مملو از طلا میشود و زهر به یاد تو تبدیل به شکر و شیرینی میگردد.
می که فریدون نکند با تو نوش
رشته ضحاک برآرد ز دوش
هوش مصنوعی: اگر فریدون به تو می ندهد، ضحاک هم از دوش تو بار نخواهد برداشت.
میخور می مطرب و ساقیت هست
غم چه خوری؟ دولت باقیت هست
هوش مصنوعی: شراب بنوش و از سر غم نگران نباش، چرا که خوشبختی و سعادت همیشگی در انتظار توست.
ملک حفاظی و سلاطین پناه
صاحب شمشیری و صاحب کلاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در میان مسئولان و پادشاهان، فردی وجود دارد که مورد حمایت و حفاظت قرار گرفته و همچنین دارای قدرت و اعتبار است. این شخص هم مانند یک شمشیر قوی و هم مانند یک کلاه با احترام و جلال شناخته میشود.
گرچه به شمشیر صلابتپذیر
تاجسِتان آمدی و تختگیر
هوش مصنوعی: گرچه با قدرت و شمشیر به سلطنت رسیدی و تاج بر سر نهادی، اما...
چون خلفا گنج فشانی کنی
تاج دهی تختستانی کنی
هوش مصنوعی: وقتی که به جانشینان یادگاری عطا کنی، انگار که تاج و تخت را به آنها ارزانی داشتهای.
هست سر تیغ تو بالای تاج
از ملکان چون نستانی خراج؟
هوش مصنوعی: خود را برتر از دیگران میدانی، مانند تاجی که بر سر سلطنت است. اما اگر به حقوق و عوارض دیگران توجه نکنی، چه ارزش دارد؟
تختبر آن سر که بر او پای تست
بختور آن دل که در او جای تست
هوش مصنوعی: آن تختی که بر آن نشستهای، به خاطر توست و آن دل که در آن جا داری، فقط برای توست.
جغد به دور تو همایی کند
سر که رسد پیش تو پایی کند
هوش مصنوعی: جغد به دور تو پرواز میکند و در حالی که بالای سرت میچرخد، به تو نزدیک میشود.
منکر معروف هدایت شده
از تو شکایت به شکایت شده
هوش مصنوعی: کسی که کارهای ناپسند را انکار میکند، از تو که راه را نشان دادهای، گله و شکایت دارد.
در سُم رخشت که زمین راست بیخ
خصم تو چون نعل شده چار میخ
هوش مصنوعی: در نگاه تو، زمین بر دشمنان تو راست و محکم ایستاده است، و همچون یک نعل، چهار میخ برای استحکام آنها به زمین کوبیده شده است.
هفت فلک با گهرت حقهای
هشت بهشت از علمت شقهای
هوش مصنوعی: هفت آسمان با وجود تو مانند ترفندهایی هستند و برکت و نعمتهای بهشتی از علم و دانش تو به وجود آمده است.
هرکه نه در حکم تو باشد سرش
بر سرش افسار شود افسرش
هوش مصنوعی: هرکس که مطابق حکم تو نباشد، به زودی تسلط و قدرتش از دست میرود و در نهایت به دست دیگران کنترل میشود.
در همه فن صاحب یک فن تویی
جان دو عالم به یکی تن تویی
هوش مصنوعی: تو در همه چیز مهارت داری و تنها یکی از فنون را به خوبی میشناسی. جان دو جهان در یک وجود تو خلاصه شده است.
گوش سخا را ادبآموز کن
شمع سخن را نفسافروز کن
هوش مصنوعی: به کسی که خیلی ملاحظهکار و بزرگوار است، آموختن ادب و آداب سخن گفتن را یاد بده و لحظههایی که با صحبت و کلام میگذرد را با انرژی و جذابیت پر کن.
خلعت گردون به غلامی فرست
بوی قبولی به نظامی فرست
هوش مصنوعی: آسمان لباس زیبایی به خدمتگزاران خود میدهد و بوی رضایت و قبولیت را به نظامیان میفرستد.
گرچه سخن فربه و جانپرورست
چونکه به خوان تو رسد لاغرست
هوش مصنوعی: هرچند که سخنان دلنشین و روحافزا هستند، اما زمانی که به سمع تو میرسند، به نظر بیمحتوا و کماهمیت میآیند.
بی گهر و لعل شد این بحر و کان
گوهرش از کف ده و لعل از دهان
هوش مصنوعی: این دریا بدون جواهر و سنگ قیمتی شده است و گویی گنجینهاش از دستان مردم رفته و زیباییاش دیگر در کلام نیست.
وانکه حسود است بر او بیدریغ
لعل ز پیکان ده و گوهر ز تیغ
هوش مصنوعی: اگر کسی حسود باشد، بدون هیچ ملاحظهای، باید او را با زیباییها و نعمتها مورد حمله قرار داد، مانند اینکه الماس را به سمت او پرتاب کنیم یا تیغی را به شکل جواهر به او نشان دهیم.
چون فلکت طالع مسعود داد
عاقبت کار تو محمود باد
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت خوشبختی را برای تو رقم زده باشد، در نهایت کارهایت به خوبی و نیکی انجام خواهد شد.
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من سوخته بدخواه تو
هوش مصنوعی: من برای تو تلاش کردهام و به خاطر تو آسیب دیدهام، در حالی که تو به من آسیب رساندهای.
فتح تو سر چون علم افراخته
خصم تو سر چون قلم انداخته
هوش مصنوعی: پیروزی تو مانند پرچم به اهتزار درآمده است، در حالی که دشمن تو مانند قلمی که روی زمین افتاده، در حالت شکست و ناتوانی است.
حاشیه ها
1393/07/29 18:09
میر هدایت
بیت هفتم در چاپ سنگی سال 1316 چنین امده است که به نظر سلیستر و به معنا نزدیکتر است
جام تو پیمانه جمشید کش
ظل تو پروانه خورشید کش
1394/03/02 14:06
سید محمد زعفرانچی
با سلام
بسیار وزین و پرمایه بود
متشکرم