بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
سلام:
به نظر میرسد که در بیت
یک دسته گل دماغ پرور از صد خرمن گیاه بهتر
جای کلمات "صد" و "خرمن" جابجا شده باشد و چنانچه جای این دو کلمه را عوض کنیم، وزن و قافیه با مصرع اوّل بهتر میشود. با احترام، حمید
---
پاسخ: با تشکر، در نسخهٔ چاپی «صد خرمن» را در اصل متن و «خرمن صد» را در بدل آورده، اما از آنجا که مطابق فرمودهٔ شما صورت اول وزن را خراب میکند بدل را به متن منتقل کردیم.
گفته آقای صرامی درست نیست و صورت "صد خرمن گیاه" وزن را خراب نمیکند (باید با سکوت پس از خرمن یا به صورت "خرِمن" خوانده شود.) مهمتر اینکه نسخه بدل جایگزینشده (خرمن صد گیاه) تضاد معنایی مد نظر شعر را در نظر نمیگیرد (انبوه گیاه بیعطر در برابر گل اندک روحافزا).
مصراع دوم در بیت می کوش به هر ورق که خوانی ظاهرا صحیح آن است که بگوییم می کوش به هر ورق که خوانی تا معنی آن تمام دانی
بله. در کتاب درسی ما هم به صورت "تا معنی آن تمام دانی" درج شده بود.
عالی بود واقعا ممنونم خیلی به امتحان ادبیاتی که فردا دارم کمک می کنه امید وارم همیشه موفق باشین و...
باسلام خیلی ممنونم امیدوارم همیشه موفق باشید و..
سلام خیلی به من کمک کردید با سپاس فراوان
سلام
بهترین پند و اندرزی که می توان در کتب ادبیات فارسی یافت بدون شک این شعر زیباست.
پیروز و پایدار باشید.
کم گوی و گزیده گوی چون در///تا ز اندک تو جهان شود پر
دوستان غرض از خرمن صد گیاه خرمنی است که مجموعه از صد گیاه است که بو ندارند نه اینکه صد خرمن گیاه .
دوست عزیزی در ابتدا به بیراه رفته بودن. ایراد گرفتن بر این متون نیاز به تلاشی در حد نوشتن شان دارد
نیم بیت اول یعنی چه؟
دولتطلبی سبب نگهدار
با خلق خدا ادب نگهدار
نیم بیت اول این بیت!
دولتطلبی سبب نگهدار
چو خواهان ثروت و مکنت و جاه و جلالی ، ابزار لازم را آماده کن .
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
زنده باشید
سپاس سید محمد جان
تقارن دل انگیزی بین این دو بیت یافتید،
یعنی نمی توان با سوار شدن بر اتومبیل های فاخر ممالک دیگر و پوشیدن لباس های branded و یدک کشیدن یک کیلومتر عنوان ادای بزرگان را در آورد؟
چه خوب!
یادم به این حکایت سعدی افتاد :
ابلهی را دیدم سمین خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همیبینی این دیبای مُعْلَم برین حیوان لا یعلَمْ گفتم :
خطی زشت است که به آب زر نبشته است.
لطفا معانی هر بیت توضیح داده شود
لطفاً تصحیح کنید: "فرزندی من نداردت سود" درست است نه "ندارت"
با سلام
در مصرع*آنجا که فسانه ای سکالی *فکر میکنم کلمه سگالی صحیح باشد.
با جواد موافق نیستم . منظور شاعر این است که در تمام اوراقی که میخوانی دقت کن تا دانشی که به آن ائراق مربوط است را کاملا یاد بگیری !
میکوش به هر ورق که خوانی کان دانش را تمام دانی .
خداوند برای هر قومی پدری قرار داد که از روان او و از ذریه او نه به تن که به روان صفات نیکو را به فرزندان او میسپارد ، آن پدر و فرزند در بهشتی که با روان خویش میسازد جاودانگی خواهد یافت.
چون به هنر راه برد مرد راه
باز کند قافیه حق گاه گاه
خود نبرد راه به راز کلام
عشق کند قافیه ها را سلام
مرهم اسرار خدا میشود
هر که در این راه بلا میشود
دیگری این راه به کوشش نشد
هر قدمش عشق به جوشش نشد
عشق تسلای دل سالک است
زنده بود هر چه جز او هالک است
گفت توانی اگر این گمرهی
کذب بود فلسفه و فرهی
وای به آن اهرمن دیو زاد
لعنت بر اهرمن دیو باد
مهر چو تابد به کسی روشن است
خار هم آن فایده گلشن است
مثنوی راز خدا هست باز
کس نرود ره به جز آن سرفراز
کو به هوایش قدم آغاز کرد
وصف تمنا به لب راز کرد
او که چو روح است و بود ذوالحیات
هست چو روحش به تنش چون فرات
گر که بگیرد ز تو باطل چه هست
تو بشوی آنچه به حق از تو رست
تاک منم میوه من این وطن
چون بتکم خلق بریزد ز من
چون که یکی امت واحد منم
خانه ارواح بود این تنم
عاقبت این خانه چه خواهد شود؟
نزد خدا نقشه عالم رود
خلق بهشت آدمی از خویش کن
راستی اندر دل خود کیش کن
امیرعلی (یا حق)
سلام
در بیت هفتم ندارت باید نداردت نوشته شود.
سلام و درود .. میخواستم معنی این مصرع را بدانم .
چون. اکذب اوست احس او
یعنی(شعر) هر چه دروغین(خیالی)باشد بهتر به شمار میرود.
دنبال شاعری مباش چون با خیال سر و کار دارد(که هرچه خیالی تر باشد چه چه و به به بیشتری در پی دارد)پس بچسب به کار واقعی دیگر و دور از خیال
رطب خورده منع رطب کی کند.
نخست مراتب قدردانی من است نسبت به (سایت یا تارنمای) گنجور و گردانندگان آن خود به دو دلیل، یکم که سبب گردیده اند که تغذیه ی روح و روان هزینه ای بیشتر از آبونمان شبکه اینترنت و ترافیک مربوط و برق مصرفی در بر نداشته باشد مان.
دوم که از حواشی هر شعر میتوان به قدر متن آموخت.
سپس از دوستانی که به بد گمانی، نظامی و دیگر شاعران بزرگ این سرزمین را در ناتوانی از نوشتن و سرودن و یا نادانی از دانش وزن و عروض پنداشته اند توصیه میکنم اندکی مطالعه خویش بیش کنند و شعر را با زبان شاعر بخوانند نه با زبان خویش که در مورد شعر اخیر بسیار متفاوت از گویش امروز ما می گفته اند که شاید به گویش امروز مردم تاجیک و افغان شباهت بیشتری داشته است. به عنوان مثال بایدت بود به شکل د ساکن و کسر به ت و ندارت سود به شکل ر به فتح و ت به تشدید و کسر موزون مینماید، بعلاوه این شاعر گرامی تنها به زبان و گویش فارسی نمی سروده اند. پاینده و درخشان باشید.
این مثال از آن روی گفتم که دو نفر در حواشی بدان اشاره نموده بودند و بی پاسخ مانده بود چنانچه خود من هم به گمراهی میروم راهنمایم باشید.
میشه بفرمائید غیر از فارسی به چه زبانی شعر گفته؟ نکنه مثل پانتورک ها فکر میکنی ترکی گفته؟ اونا خودشون هم میدونن الکی میگن. منتها چون دستشان خالی هست مجبورن چنگ بزنن به مفاخر ایران. مثل اعراب.
صورت اول مصرع دوم بیت "یک دسته گل دماغپرور" اینگونه خوانده میشود و ایرادی در وزن ندارد: از صد خرِمن گیاه بهتر (به زیر(کسره) "ر" در خرمن)
از نظر معنایی هم همین شکل درستتر به نظر میرسد.
لطفا اگر نسخه اساس گنجور معتبر است همان صورت را بازگردانید
منظور شاعر از بیان دولت طلبی سبب نگهدار اشاره به این حقیقت است که دولت به اسباب فراهم گردد و علی قول حکما و قدما ادب از اسباب آن است و چون هر سبب را مسبب الاسباب است پس رعایت ادب در حضور مسبب الاسباب آنست که گناه نکنی و چنانچه خطائی سرزد فورا بتوبه بازگردی لذا تقوا و دوری از گناه سبب دو خصلت از ناحیه خدای رحمان گردد اول آنکه راههای بسته را بر بنده بگشاید و دوم روزیش را وسیع گرداند ... اما بیان شاعر بگونه ایست که آن اسباب را داری مراقب باش از دست ندهی و بسیاری بر این عقیده اند که بایستی فراهم گردانی ...هر دو درست میگویند اما شاعر از هفت سالگی و چهارده سالگی سخن میگوید و از آنجا که کودکان را تا سن تکلیف گناه نیست پس اسباب بزرگی از بدو تولد با اوست و امکان از دست دادن پس از سن تکلیف وجود دارد که در این صورت بایستی باز آن را فراهم گرداند از دیگر سوی ملازمت و مصاحبت و موانست با صدیقین که ائمه علیهم السلام هستند متضمن سعادت دو عالم است که رعایت ادب در محضر حضرت حق بخودی خود رعایت در محضر خلیفه الله فی الارض است که نزول رحمت و نعمت به وجود او و مقسم معیشت هموست
سلام
با احترام بنظر می آید صد گیاه بظاهر چون چل گیاه یا چهل گیاه منظور معجونی شفا بخش باشد و یا عدد صد چون چهل نماد زیادی و بزرگی ست مانند چهلچراغ یا در نصایح بزرگان صدبار تورا گفتم ...بدین معنا که بسیار گفتمت ...اما از طرفی چون شاعر حکیم و ریاضی دان بوده است صد اشارت دارد به گناهکار و عاصی و حنبلی و قلوب و گیاه که همانا ریحان و نماد دختران و زنان است و یک دسته گل به دست که پنج انگشت دارد و در عین پنج بودن واحد است و گل که همانا ریحان یا دختر است و بوی طیب یا بوی خوش که شفا بخش است بخاطر می آورد هنگامی را که مقام رسالت به پیچیده به کساء یمانی ست آنگاه مقامات امامت بوی رسالت را از ریحان پدر استشمام میکنند پس پنج انگشت اشارت به پنج تن آل عبا دارد که مقام رسالت و امامت به سبب خلقت که فاطمه است شناخته میشوند که میفرماید هم اهل بیت نبوه و معدن الرساله هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها ...طیب را معنا پاک و پاکیزه و حلال و خوشبو ست و نزول آیه تطهیر از این روست که قبل از آن جبریل امین به یخصک و یقرئک اول شخص مفرد یعنی پیامبر را مختص میگرداند به سلام و تهیت و به یوحی علیکم وحی را به جمعی که واحدند پس آنجا که قرآن مومنان را شفاست و بوی خوش نیز و این بیان که منم قرآن ناطق شفای دلها و سعادت دنیا در ام ابیها و بعلها و بنیها و بیماری و شقاوت در دشمنی با آنها که لا یزید و الظالمین الا خسارا
سلام دوستان آیا خ را در خرمن باید با فتحه بخونیم یا کسره؟؟؟
توصیه می کنم به تذکر آقای ف . پرهام در مورد لحن خواندن شعر توجه نمایید. ابتدا من نیز چندین بیت را نادرست پنداشتم ولی با خواندن تذکر ایشان شرمسار شدم. این شعر نظامی بسیار پر مغز و پر معناست و بسیار از آن آموختم.
سلام بالغ نظر علوم کونین یعنی چه
گرامی غلامحسین
بالغ نظر علوم کونین
به مانای کسی است که به عقل کامل و شعور کافی به علوم هر دو جهان رسیده باشد
انسان کاملی که از دانش و شناخت جهان ماده و معنا بر خوردار است.
سلام و عرض ادب
نام و نسبت به خردسالیست نسل از شجر بزرگ خالیست
لطف کنید دوستان این بیت رو معنی بفرمایید
اشتباه املائی
جایی که بزرگ بایدت بود
فرزندی من ندارت سود
باید ندارت به نداردت تغییر کند.
سپاس
وزن شعر مغایرتی با مصراع نسخه اصل که نوشته: "ازصد خرمن گیاه ... " نداردزیرا در هجای سوم اختیار ابدال اتفاق افتاده
وزن شعر مغایرتی با مصراع نسخه اصل که نوشته: "ازصد خرمن گیاه ... " نداردزیرا در هجای سوم اختیار ابدال اتفاق افتاده وانگهی این جابجایی هیچ تاثیری برقافیه نمی گذارد. سپاس
سلام. در بیت زیر به نظر میرسد فاصلهگذاری کلمات نامناسب است:
دولتطلبی سبب نگهدار/با خلق خدا ادب نگهدار
بهنر است اینطور باشد (دولت طلبی و نگه دار):
دولت طلبی سبب نگه دار/با خلق خدا ادب نگه دار
محمود علیصوفیان
نظامی در این ابیات پر معنی به فرزند خود بزرگ شدن را متوجه می نماید ،بزرگی همراه با عقل وادب و خویشتن داری گویی که شاعر با تجربیات ودانش خود می خواهد فرزند خویش را بسیار ظریفانه به استفاده از توانمندی درونی و من ذهنی آشنا نماید چونانکه خود در این فقره فراوان جهان دیده و حکیم زمان خویش بوده واین درس برای همه خواهد بود که نظامی وامثال این حکیم ، دانشمند وشاعر ایرانی از خود به یادگار گذاشتند
سلام دوستان این حاشیه یکم طولانی خواهد شد
داستان از اونجا شروع شد که هاتفی در رویا به من گفت فرزند خصال خویشتن باش که البته داستانش طولانی و بخشی از داستان می گم در ادامه ولی وقتی بیدار شدم این ابیات به قلبم می یومد که ای نام تو بهترین سرآغاز جز نام تو نامه کی کنم باز ، ای مقصود دل نیازمندان خلاصه به گنجور مراجعه کردم و فکر نمی کردم فرزند خصال خویشتن باش بتونم تو اینترنت پیدا کنم ولی جالب بود جفتش مربوط می شد به نظامی گنجوی ...
ممنونم از همه دوستان. من همه حاشیه ها رو خوندم بخصوص حاشیه دوم خانم روفیا بی اختیار اشک منو درآورد نمی دونم چرا بعضی موقعا اینجوری می شه به هر حال من کشف و شهود دائم دارم و تقریبا تمام رویاهام lucid dream هست. یکبار در مراقبه ای دیدم که کتابی نوشته بودم بر پایه تمام مراقبات و علمی که ازون طریق داشتم که حدود ٤٠٠ صفحه بود و به نام how to be like god یعنی چگونه مثل خدا شویم و فکر کنم الان در حد همون تعداد صفحات شده و به من در عالم مراقبه هاتفی گفت تو از انصار الله هستی که به اذن خداوند تعالی راه رو به اولیا خدا نشان می دی به هر حال اگرم فرض کنیم درست باشه آخه رنه دکارت می گه برای درک حقیقت باید بی طرف بود ولی اگه درست باشه من خودم هیچوقت نمی فهمم آیا دارم راه به کسی راه نشون می دم یا نه در ضمن در رویایی دیگه بعدها خرسی دیدم که داستانش طولانیه که من ذکر الله اکبر می گفتم و خرس به من حمله نکرد و بعد مثل آدمها شروع به صحبت کرد و گفت یک پیام برات آوردم مطمئنم که متوجه می شی و گفت چو کسی از خاک ولی بر تو آمد از او گذر کن به هر حال منم همیشه گذر می کنم اگه حرفی به کسی بزنم حرفم می زنم و می رم دوست داشته باشه حرفم روش تاثیر می کنه دلش نخواد حرف منم رو رفتار فکر و باورش تاثیری نداره به هر حال الله اعلم یکوقتیم همه ابنا توهمه به هر حال اینطور به نظرم نمی یاد ولی تو ایزو می گن هیچ کسی نمی تونه خودش ممیزی کنه و همیشه دابل چک لازمه به هر حال برگردیم به این رویا در این رویا من در ساختمانی ١٢ طبقه در آمریکا کار می کردم و تازه کارم رو در این ساختمان و در طبقه ١٢ ام شروع کرده بودم و مسئول تحقیق قرآن و عترت بودم البته در واقعیت من محقق نیستم فقط برای خودم قرآن می خونم و من در حال حاضر در کنار مدرک فوق لیسانس برقی که دارم تدریس آنلاین زبان می کنم و در حال حاضر اوضاع خوب نیست چون کسی آنلاین دوست نداره به هر حال در رویا من داشتم تو این ساختمان کار می کردم گویا اسمش بود ساختمان لینکلن بود و تاریخچه ای داشت که ظاهرا ٥٠ سال قبل ساختمان اجازه کار بوده یا یک همچین چیزی به هر حال رویا خیلی طولانی هست ولی در اون ساختمان که کار می کردم یک روز یکی اومد بهم گفت اگه نمی خوای کاری برای کسی انجام بدی انجام نده ولی دیگه براش توضیح نده که اون کار مربوط به تو نیست و وظیفه تو نیست که انجام بدی منم تو دلم گفتم راست می گه حق با اینه ولی بعد با خودم گفتم وای خدا دوباره شروع شد باز ما اومدیم تو این محیطای کاری با آدمای عجیب و غریب باز این داستانا شروع شد و اون خانمی که من کاری که می خواستم براش انجام نداده بودم و شاکی شده بود که گمون کنم چادریم بود دقیق یادم نیست وارد اتاق شد و چنان در محکم بست و وحشیانه و با عصبانیت داد زد سر کسی که تو این اتاق بود و یک چیزی انداخت که باور کنین من چنان از صدای مهیب و وحشتناکش ترسیدم که از خواب بیدار شدم ساعت نگاه کردم ساعت ٤ صبح بود با خودم گفتم الان دوباره آیا خوابم می بره که خوابم برد و بقیه رویام دیدم البته سعی می کنم خلاصش کنم ولی تو اون جا که کار می کردم یک شب خوابیده بودم که تو خواب که این خودش می شه خواب تو خواب :))) دیدم هاتفی بهم گفت فرزند خصال خویشتن باش و یک سری چیزهای دیگه که روز بعدش تو سر کار یک خانمی به مشکل خورد من به عنوان نصیحت بهش گفتم من فکر کنم خواب دیشبم برای تو دیدم به نظر من تو فرزند خصال خویشتن باش گفت یعنی چی؟ من با این که معنیشو تا اون لحظه نمی دونستم ولی اینطوری تو اون لحظه خاص طبق اون رویایی که دیده بودم حس کردم و کشف کردم و گفتم به نظر من یعنی کاری انجام بده که طبق خصوصیات و ویژگی هایی که تو دارای اون هستی مثلا کسی که مهندس خوبیه ممکنه نتونه دکتر حاذقی باشه کلا کاری انجام بده که با خصوصیات و ویژگی هایی که تو داری هم خونی داشته باشه در ضمن حقوقی که من می گرفتم اونجا خیلی خوب بود و راضی بودم مثل واقعیت نبود که به کارمندا حقوق ٧ ملیونی می دن بعدش یک دستگاهی بود الکترونیکی با صفحه نمایش که تاریخچه ساختمان می گفت در طبقه مبنای ساختمون و روزی یک عده داشتن بحث می کردن و من ازشون پرسیدم طبق اطلاعات من تاریخچه این ساختمون برمی گرده به کارگری که ٥٠ سال پیش اینجا اومده و اجازه کار گرفته و به من گفتن این ساختمونی بوده که اجازه کار می دادند و گفتم من محقق قرآن و عترت هستم و در کار ما دقت حرف اول می زنه الان شما داری یک چیز دیگه می گی بالاخره حرف شما درست یا چیزی که من شنیدم و قبلش هم به یکی به خنده گفتم باور کن چیزی که من با علم لدنی و بدون خوندن یاد گرفتم از چیزی که با خوندن یاد گرفتم بیشتره( اینو تو پرانتز بگم که زر مراقبه ای هاتفی بهم گفت خوندن توجه کردن به صحبتهای دیگرانه) و در یک طبقه ای بود یک عده زن و مرد بودند که من بهشون گفتم برای ماهایی که محقق قرآن و عترت هستیم البته فکر کنم تو بخشی که من کار می کردم تنها محقق من بودم و بقیه افراد قسمت مسئولیتهای دیگه ای داشتند ولی به هر حال گفتم تو اون طبقه که داشتم صحبت می کردم و یک حدود ٢٠ یا ٣٠ نفری ساکت فقط به حرفای من گوش می کردند با دقت گفتم علم لدنی و کشف شهود به نظر من برای مایی که اسرار و رموز قرآن بررسی می کنیم سبب و وسیله اصلیه چون بدون علم لدنی واقعا من نمی تونستم به درک این رموز و اسرار در قرآن برسم به هر حال این حرفی بود که من در رویا به اونها گفتم ولی همون طور که می بینید تمام اینها در واقعیت هم هست یعنی فرزند خصال خویشتن باش در کتاب نظامی هست ولی تا الان دقت منو جلب نکرده بود و برای همین درکش نکرده بودم و بعدش پرسیدم حضور و غیاب داستانش چجوریه که حالا ایناش مهم نیست یکبار تو یک طبقه ای بودیم یک بنده خدایی که داشت آوازی با اشعاری بسیار زیبا می خوند خیلی یواش زمزمه می کرد چنان یواش که من گوشم بردم نزدیک دهنش بعد به خنده گفتم می شه از اول بخونی من درست متوجه نشدم بیتای اول رو لطفا دوباره بخون من دقت کنم تا متوجه بشم ولی اون حرف منو گوش نکرد و به آوازش ادامه داد اینقدر این صدا خوش بود که من شروع کردم به دست زدن و بقیه هم با من شروع کردند به دست زدن البته من سعی می کردم دقت کنم و یادم نگه دارم و به معنیش توجه کنم ولی یادم نموند و همه همخونی می کردند البته من در عمرم اون آواز نشنیده بودم به هر حال بعش یک رپر با صدای بلند شروع کرد به خوندن و همه پراکنده شدند و منم رفتم گفتم این آهنگ با خصوصیات و طرز فکر من جور در نمی یاد خلاصه بعدش بیدار شدم این شعر به قلبم اومد که ای مقصود دل نیازمندان ای مر کز همت بلندان و اومدم طبق معمول در گنجور جستجو کردم همه اون شعرا هم اون بیت فرزند خصال خویشتن باش که در خواب معنیشو یاد گرفته بودم اومدم بی طرفانه ببینم آیا تو خواب درست معنیش کردم و حقیقت بوده یا مجاز به قول رنه دکارت و با تعجب دیدم جفت این بیت و بیتهای ای مقصود دل نیازمندان ... از نظامی گنجوی بوده اومدم با دقت اشعار بخونم تا به درک عمیق تری از مفهموم این ابیات برسم که به لطف حاشیه های شما و خود اشعار به لطف سایت گنجور به درک خوبی رسیدم و گفتم منم یک حاشیه ای بنویسم شاید به یکی دیگه در درک معنی کمک کنه به هر حال کمکم بکنه در کار گلاب ( یعنی منی که مثل گل زیبایی ندارم و در پس پرده ام و بدون طرفدار و گمنام و نمی تونم مثل اشخاص معروف زیبا صحبت کنم تا مثل گل همه طرفدارم باشن و بهم توجه کنن ولی شایدم یکروزی ما ام گل شدیم کی می دونه ) و گل حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد. :)
آقا بهروز گل وگلاب سلام
ضمن آرزوی بهترین تعبیرات برای رویاهای شما ، عزیزم این شعر در کتابهای درسی قدیم بود و نمیدانم آیا شما خاطره ای از آن دارید یا نه ،گرچه الان سطح علمی کتابهای درسی نسبت به قدیم شدیداً افت کرده .
شاد باشی
پیرو شعر بهتر بود گزیده می نوشتید. سپس، چنانچه سپه خود شکسته شد( نفس اماره تسلیم شد)، خصلت های متعال پدید آیند.
سلام رضا جان
ببین نفس اماره تسلیم بشه و اینا نداریم شما باید با عمل به حقایق در رشد نفست کوشا باشی همین. همه ما از یک نفس آفریده شدیم زمانی که در طریق هدایت خدا قرار بگیری و کاری انجام بدی که باید انجام بدی که یک سری بدیهیات هست که نیاز به انجام دادن داره کم کم نفست رشد می کنه مثلا دنبال وسیله باشی مثلا بگیری و بدی مثلا در حد توان یاری کنی اون موقع است که کم کم نفست از نفس اماره به نفس مطمئنه تبدیل می شه. زلیخا در قرآن نوشته که گفته که: در حقیقت نفس به طور حتم به بدی فرمان می ده. خوب این در ابتدایی که نفس تزکیه نشده درسته ولی کم کم که نفس رشد کرد دیگه به بدی ام فرمان نمی ده و می شه نفس لوامه و بعدش نفس مطمئنه. به هر صورت در یک جمله نفس برای رشدش نیاز به عمل به حقایق داره.
چون شیر به خود سپهشکن باش
را با توجه به ذوالفقار باید "شاه بیت" نامید. ذوالفقار دو دم داشت، یکی برای دشمن و یکی برای خویشتن. در اینجا مراد از شیر، اسدالله است. یعنی باید مانند اسدالله سپاه خود را شکست داد.
سلام
البته بنظرم این تعبیری است که شما دوست دارید از این بیت انجام بدهید وگرنه موضوعیت نداره وهیچ ارتباطی با ذوالفقار مشهود نیست یا نیاز به توضیحات بیشتر از سوی حضرتعالی دارد.
شاد باشی عزیز
چرا در کتاب فارسی ششم، شعری به این زیبایی و پندآموز بودن، فقط قسمت دوم آن در باب سخن کم گفتن و گزیده گفتن درج شده. قسمت اول ان را با تخلیص میگذاشتند برای دانشآموزان که اتفاقا در سنین ۱۴ سالگی هستند بسیار مناسب بود.
در قسمت دوم شعر که در کتاب فارسی چاپ شده، چند بیت حذف شده که به نظرم وقتی بچه ها قراره حفظ کنند، حیف بود جا بیفتد.
تا هست دُرُست، گنج و کانهاست
چون خُرد شود، دوای جانهاست
گر باشد صد ستاره در پیش
تعظیم یک آفتاب ازو بیش
گرچه همه کوکبی بتاب است
افروختگی در آفتاب است