بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه
چون گوهر سرخ صبحگاهی
بنمود سپیدی از سیاهی
آن گوهر کان گشادهٔ من
پشت من و پشت زادهٔ من
گوهر به کلاه کآن برافشاند
وز گوهر کان شه سخن راند
کاین بیکس را به عقد و پیوند
درکش به پناه آن خداوند
بسپار مرا به عهدش امروز
کو نو قلم است و من نوآموز
تا چون کرمش کمال گیرد
اندرز تو را به فال گیرد
کآن تختنشین که اوج سای است
خرد است ولی بزرگ رای است
سیارهٔ آسمان ملک است
جسم مَلک است و جان مُلک است
آن یوسف هفت بزم و نه مهد
هم والی عهد و هم ولیعهد
نومجلس و نونشاط و نومهر
دُر صدف ملک منوچهر
فخر دو جهان به سر بلندی
مغز ملکان به هوشمندی
میراثستان ماه و خورشید
منصوبهگشای بیم و امید
نور بصر بزرگواران
محراب نماز تاجداران
پیرایهٔ تخت و مفخر تاج
کاقبال به روی اوست محتاج
ای از شرف تو شاهزاده
چشم ملک اختسان گشاده
ممزوج دو مملکت به شاهی
چون سیب دو رنگ صبحگاهی
یک تخم به خسروی نشانده
از تخمهٔ کیقباد مانده
در مرکز خط هفت پرگار
یک نقطهٔ نو نشسته بر کار
ایزد به خودت پناه دارد
وز چشم بدت نگاه دارد
دارم به خدا امیدواری
کز غایت ذهن و هوشیاری
آنجات رساند از عنایت
کآماده شوی به هر کفایت
هم نامهٔ خسروان بخوانی
هم گفتهٔ بخردان بدانی
این گنج نهفته را در این درج
بینی چو مه دو هفته در برج
دانی که چنین عروس مهدی
ناید ز قران هیچ عهدی
گر در پدرش نظر نیاری
تیمار برادرش بداری
از راه نوازش تمامش
رسمی ابدی کنی به نامش
تا حاجتمند کس نباشد
سر پیش و نظر ز پس نباشد
این گفتم و قصه گشت کوتاه
اقبال تو باد و دولت شاه
آن چشم گشاده باد از این نور
وین سرو مباد از آن چمن دور
روی تو به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنان شکسته
زنده به تو شاه جاودانی
چون خضر به آب زندگانی
اجرام سپهر اوج منظر
افروخته باد از این دو پیکر
بخش ۶ - خطاب زمین بوس: ای عالم جان و جان عالمبخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران: برجوش دلا که وقت جوش است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون گوهر سرخ صبحگاهی
بنمود سپیدی از سیاهی
هوش مصنوعی: زمانی که نور سرخ صبحگاهی به نمایش درآمد، روشنی را از تاریکی نشان داد.
آن گوهر کان گشادهٔ من
پشت من و پشت زادهٔ من
هوش مصنوعی: آن گوهری که در روزهای سخت و دشوار، به من و فرزندم کمک میکند.
گوهر به کلاه کآن برافشاند
وز گوهر کان شه سخن راند
هوش مصنوعی: جواهرات را به کلاهی که بر سر دارد میپاشد و از جواهری که در دل دارد، سخن میگوید.
کاین بیکس را به عقد و پیوند
درکش به پناه آن خداوند
هوش مصنوعی: این متن به معنای این است که کسی را که تنها و بیکس است، در آغوش محبت و حمایت خداوند درآورید و به او پناه دهید. این شخص نیاز به ارتباط و پیوندی دارد که او را از تنهایی نجات دهد و در کنار او باشد.
بسپار مرا به عهدش امروز
کو نو قلم است و من نوآموز
هوش مصنوعی: من را به وعدهاش بسپار، امروز زمانی است که من همچون قلم نو و تازهای هستم و در حال یادگیری.
تا چون کرمش کمال گیرد
اندرز تو را به فال گیرد
هوش مصنوعی: زمانی که کرم به کمال و زیبایی خود برسد، آن گاه نصیحت و توصیه تو را به فال نیک خواهد گرفت.
کآن تختنشین که اوج سای است
خرد است ولی بزرگ رای است
هوش مصنوعی: شخصی که در مقام بالایی نشسته است ممکن است از نظر عقل و خرد بزرگ باشد، اما در واقع بزرگمنش و دارای اندیشههای عمیق است.
سیارهٔ آسمان ملک است
جسم مَلک است و جان مُلک است
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک سلطنت است، جسم و جان این سلطنت هم با هم در ارتباط هستند و هر کدام نقش خاصی دارند.
آن یوسف هفت بزم و نه مهد
هم والی عهد و هم ولیعهد
هوش مصنوعی: آن یوسف در اوج زیبایی و کمال، نه تنها در جمع هفتگانه در جشنها، بلکه در مهد کودک نیز بزرگ شده و همزمان هم وزیر کشور است و هم ولیعهد.
نومجلس و نونشاط و نومهر
دُر صدف ملک منوچهر
هوش مصنوعی: در این شعر، به توصیف جذابیت و زیباییهای زندگی در دربار منوچهر اشاره شده است. به طور خاص، از حال و هوای شاد و نشاطآور مراسمهای جمعی و همچنین زیباییهایی مانند مهربانی و محبت صحبت میشود که همچون دُر (مروارید) در دل صدف وجود دارد. این تصویرها به خوبی احساس سرزندگی و خوشی را به تصویر میکشند.
فخر دو جهان به سر بلندی
مغز ملکان به هوشمندی
هوش مصنوعی: افتخار دو دنیای این عالم به اعتبار والای انسانی است که از نظر فکری و دانایی بر دیگران برتری دارد.
میراثستان ماه و خورشید
منصوبهگشای بیم و امید
هوش مصنوعی: ماه و خورشید به عنوان نمادهایی از امید و ترس، به ما ارث میگذارند.
نور بصر بزرگواران
محراب نماز تاجداران
هوش مصنوعی: نور چشم بزرگان، همانند محراب نماز برای فرمانروایان و تاجداران است.
پیرایهٔ تخت و مفخر تاج
کاقبال به روی اوست محتاج
هوش مصنوعی: تزیینات تخت و شکوه تاج به خاطر اوست و او به این چیزها نیازی ندارد.
ای از شرف تو شاهزاده
چشم ملک اختسان گشاده
هوش مصنوعی: ای شاهزادهای که به خاطر عظمت و شرافت تو، چشمهای ملک در برابر تو باز شده است.
ممزوج دو مملکت به شاهی
چون سیب دو رنگ صبحگاهی
هوش مصنوعی: دو کشور که به یک فرمانروا پیوستهاند، همانند سیب دو رنگی هستند که در صبحگاه میدرخشد.
یک تخم به خسروی نشانده
از تخمهٔ کیقباد مانده
هوش مصنوعی: یک دانه که از نسلی با شکوه و بزرگ نشأت گرفته، حالا به نمادی از رهبری و عظمت تبدیل شده است.
در مرکز خط هفت پرگار
یک نقطهٔ نو نشسته بر کار
هوش مصنوعی: در وسط خطی که با پرگار کشیده شده، یک نقطهٔ جدید قرار دارد که بر روی آن کار میشود.
ایزد به خودت پناه دارد
وز چشم بدت نگاه دارد
هوش مصنوعی: خداوند تو را در پناه خود میگیرد و از آسیب چشم بد دور نگه میدارد.
دارم به خدا امیدواری
کز غایت ذهن و هوشیاری
هوش مصنوعی: من به خدا امیدوارم که به خاطر عمق تفکر و هوشیاریام، به نتیجه مطلوبی برسم.
آنجات رساند از عنایت
کآماده شوی به هر کفایت
هوش مصنوعی: او با لطف و محبتش تو را به جایی میرساند که برای هر موقعیتی آماده باشی.
هم نامهٔ خسروان بخوانی
هم گفتهٔ بخردان بدانی
هوش مصنوعی: اگر نامههای پادشاهان را بخوانی و سخنان حکیمان را بشناسی، به دانش و آگاهی بزرگی دست خواهی یافت.
این گنج نهفته را در این درج
بینی چو مه دو هفته در برج
هوش مصنوعی: این گنج پنهان را مانند ماهی که دو هفته در آسمان قرار دارد، در این مکان مشاهده خواهی کرد.
دانی که چنین عروس مهدی
ناید ز قران هیچ عهدی
هوش مصنوعی: میدانی که چنین عروسی برای مهدی در قرآن هیچ وعدهای وجود ندارد؟
گر در پدرش نظر نیاری
تیمار برادرش بداری
هوش مصنوعی: اگر به پدرش توجه نکنی، باید به برادرش رسیدگی کنی.
از راه نوازش تمامش
رسمی ابدی کنی به نامش
هوش مصنوعی: از طریق محبت و در آغوش کشیدن، میتوانی او را به گونهای ابدی مورد احترام قرار دهی.
تا حاجتمند کس نباشد
سر پیش و نظر ز پس نباشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نیازی به کسی نداشته باشم، خود را پایین نمیآورم و توجهی به دیگران نخواهم داشت.
این گفتم و قصه گشت کوتاه
اقبال تو باد و دولت شاه
هوش مصنوعی: پس از گفتن این جمله، داستان به پایان رسید. امیدوارم نصیب و روزگار تو به خوشی باشد و موقعیت پادشاهی نصیب تو شود.
آن چشم گشاده باد از این نور
وین سرو مباد از آن چمن دور
هوش مصنوعی: چشمهای باز و روشن از این نور بهرهمند باشند و این سرو زیبای قد بلند از آن باغ و دشت دور نماند.
روی تو به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنان شکسته
هوش مصنوعی: چهرهات به پادشاهی پشت کرده و دل دشمنان را شکستهای.
زنده به تو شاه جاودانی
چون خضر به آب زندگانی
هوش مصنوعی: تو به مانند خضر که از آب زندگی بهرهمند است، زندهای و جاودانه، به برکت وجود تو.
اجرام سپهر اوج منظر
افروخته باد از این دو پیکر
هوش مصنوعی: ستارهها و آسمان در بلندای خود روشن و درخشان هستند و این درخشندگی به دلیل وجود این دو جسم است.
حاشیه ها
1392/04/09 04:07
شکوه
خوانده ام که نظامی لیلی و مجنون را به خواسته اختسان به نظم درآورده تست
1392/04/09 04:07
شکوه
برای بخرد یا همان باخرد رد مند خیلی زیباست
1392/04/09 06:07
فهیمه
رد به اوستایی یعنی کادیک یا قاضی و به زبان شاهنامه یعنی با کلاس امروز