برگردان به زبان ساده
صراف سخن به لفظ چون زر
در رشته چنین کشید گوهر
هوش مصنوعی: سخنران با مهارت و زیبایی کلمات را مانند زر در بافتی زیبا به هم میپیوندد و جواهرهایی ارزشمند خلق میکند.
کز نقد کنان حال مجنون
پیری سره بود خال مجنون
هوش مصنوعی: از بین همه کسانی که میتوانند نقد و بررسی کنند، حال و اوضاع مجنون به گونهای است که او در پیری خود همچنان دارای عشق و نشانههای آن عشق است.
صاحب هنری حلالزاده
هم خاسته و هم اوفتاده
هوش مصنوعی: انسانی که دارای هنر و توانایی است، هم در زمان موفقیتهایش و هم در زمان شکستهایش، از بستر مناسب و مشروعی برخوردار است.
در نام سلیم عامری بود
در چارهگری چو سامری بود
هوش مصنوعی: سلیم عامری در نامش است و در حل مشکلات به مانند سامری عمل میکند.
آن بر همه ریش مرهم او
بودی همه ساله در غم او
هوش مصنوعی: او در تمام سالها، بر روی همه غمها و رنجها، تسکینی به شمار میرفت.
هر ماه ز جامه و طعامش
بردی همه آلتی تمامش
هوش مصنوعی: هر ماه از لباس و غذایش، تمام زیباییها و زینتها را گرفتید.
یک روز نشست بر نجیبی
شد در طلب چنان غریبی
هوش مصنوعی: روزی شخصی با یک فرد با وقار نشسته بود و در جستجوی کسی غیر معمول و عجیب قرار گرفت.
میتاخت نجیب دشت بر دشت
دیوانه چو دیوباد میگشت
هوش مصنوعی: اسب نجیب با شوق و تندی بر دشت میدود، مانند دیوانهای که در دشت میگردد.
تا یافت ورا به کنج کوهی
آزاد ز بند هر گروهی
هوش مصنوعی: او را در گوشهای از کوهی پیدا کرد که از هر نوع قیدی رهایی یافته بود و آزاد زندگی میکرد.
بر وحشت خلق راه بسته
وحشی دو سه گرد او نشسته
هوش مصنوعی: در جایی که وحشت مردم وجود دارد، وحشی تنها و با چند نفر دورش نشسته است.
دادش چو مسافران رنجور
از بیم ددان سلامی از دور
هوش مصنوعی: دوست مانند مسافران خسته و نگران از ترس دزدان، از فاصلهای دور سلام میکند.
مجنون ز شنیدن سلامش
پرسید نشان و جست نامش
هوش مصنوعی: مجنون وقتی سلام او را شنید، از او نشانی پرسید و به دنبال نامش گشت.
گفتا که منم سلیم عامر
سرکوب زمانهٔ مقامر
هوش مصنوعی: گفت که من شخصی هستم درستکار و با ویژگیهای برجسته، که در برابر چالشها و زمانهای که به سختی میگذرد، ایستادگی میکنم.
خال تو ولی ز روی تو فرد
روی تو به خال نیست در خورد
هوش مصنوعی: خال تو، اما زیبایی چهرهات به پایه همان خال نیست.
تو خود همه چهره خال گشتی
یعنی حبشی مثال گشتی
هوش مصنوعی: به این معناست که تو خود به زیبایی و دلربایی شخصیتی خاص تبدیل شدهای، تا جایی که مانند چهرهای زیبا و جذاب گشتهای.
مجنون چو شناخت پیش خواندش
هم زانوی خویشتن نشاندش
هوش مصنوعی: مجنون وقتی که لیلی را شناخت، او را به نزد خود آورد و سپس زانو زد.
جستن خبری ز هر نشانی
وآسود به صحبتش زمانی
هوش مصنوعی: در پی یافتن خبری از هر علامتی هستم و دوست دارم برای مدتی در کنار او آسوده خاطر باشم.
چون یافت سلیمش آنچنان عور
بی گور و کفن میان آن گور
هوش مصنوعی: زمانی که سلیم او را در حالتی عریان و بدون تابوت و کفن در میان قبرها پیدا کرد.
آن جامهٔ تن که داشت در بار
آورد و نمود عذر بسیار
هوش مصنوعی: آن لباس که بر تن داشت، به لزوم خود را نشان داد و بهانههای زیادی را پیش آورد.
کاین جامه حلالی است در پوش
با من به حلالزادگی کوش
هوش مصنوعی: این لباس حلالی است که با من پوشیده شده، بنابراین سعی کن که در زندگی حلالزادگی را رعایت کنی.
گفتا تن من ز جامه دور است
کاین آتش تیز و آن بخور است
هوش مصنوعی: او گفت که بدن من از لباس جداست، زیرا این آتش بسیار تند است و دود آن به من میرسد.
پندار در او نظاره کردم
پوشیدم و باز پاره کردم
هوش مصنوعی: به او فکر کردم و به دقت به او نگاه کردم، اما سپس تصمیم گرفتم که آن را کنار بگذارم و دوباره از نو آغاز کنم.
از بس که سلیم باز کوشید
آن جامه چنانکه بود پوشید
هوش مصنوعی: سلیم به خاطر تلاش بسیارش، توانست آن لباس را به همان صورتی که بود، بر تن کند.
آورد سبک طعام در پیش
حلوا و کلیچه از عدد بیش
هوش مصنوعی: غذای سبک را بر سر سفره بیاورید، چون حلوا و شیرینیها از نظر تعداد زیادترند.
چندانکه در او نمود ناله
زان سفره نخورد یک نواله
هوش مصنوعی: هر چقدر که او از غم و اندوه خود شکایت کرده، از آن سفره هیچ لقمهای نخورده است.
بود او ز نواله خوردن آزاد
زو میستد و به وحش میداد
هوش مصنوعی: او از خوردن لقمههای سفره آزاد است و نیش جان گرفته و به طبیعت واگذار میشود.
پرسید سلیم کی جگر سوز
آخر تو چه میخوری شب و روز؟
هوش مصنوعی: سلیم از کسی میپرسد که مدام در حال رنج و آسیب است که در طول شبانهروز چه چیزی میخوری که اینگونه دردناک و سختیزا شده است؟
از طعمه تواند آدمی زیست
گر آدمیای طعام تو چیست؟
هوش مصنوعی: انسان میتواند با استفاده از طعمهها زندگی کند، اما تو که انسان هستی، غذای تو چیست؟
گفت ای چو دلم سلیم نامت
توقیع سلامتم سلامت
هوش مصنوعی: گفت ای کسی که دلم به خاطر تو آرام است، نامت پیامی از سلامتی من است.
از بیخورشی تنم فسرده است
نیروی خورندگیش مرده است
هوش مصنوعی: بدن من از گرسنگی ضعیف و پژمرده شده است و قدرت تغذیهاش از بین رفته است.
خو باز بریدم از خورشها
فارغ شدهام ز پرورشها
هوش مصنوعی: من از لذتها و خوشیها جدا شدهام و دیگر به پرورش و تربیت وابسته نیستم.
در نای گلوم نان نگنجد
گر زانکه فرو برم برنجد
هوش مصنوعی: در گلوی من جایی برای نان نیست و اگر به زور بخواهم آن را فرو ببرم، باعث ناراحتی و درد میشود.
زینسان که منم بدین نزاری
مستغنیام از طعامخواری
هوش مصنوعی: به این شکل که من هستم و با این حال، نیازی به خوردن غذا ندارم.
اما نگذارم از خورش دست
گر من نخورم خورندهای هست
هوش مصنوعی: اما نمیگذارم کسی از خورشید بهرهمند شود، زیرا اگر من نتوانم از آن استفاده کنم، دیگران هم حق ندارند.
خوردی که خورد گوزن یا شیر
ایشان خایند و من شوم سیر
هوش مصنوعی: این بیت به موضوع مصرف و نیاز میپردازد. در آن اشاره شده است که حتی اگر حیواناتی مانند گوزن یا شیر چیزی را بخورند، در نهایت آنها نیز نیاز به دفع دارند و من هم از همین غذای آنها سیر میشوم. به عبارتی، هرچقدر که مواد غذایی مختلف مصرف شوند، در نهایت همهی موجودات نیاز به تجزیه و دفع خواهند داشت و این چرخه طبیعی زندگی است.
چون دید سلیم کان هنرمند
از نان به گیاه گشته خرسند
هوش مصنوعی: زمانی که سلیم متوجه شد که هنرمند از نان به گیاه روی آورده و از این تغییر خوشحال است، به این تغییر واکنش نشان داد.
بر رغبت آن درشتخواری
کردش به جواب نرم یاری
هوش مصنوعی: او به خاطر تمایلش به آن فرد خشن، جوابی نرم و دوستانه داد.
کز خوردن دانههای ایام
بس مرغ که اوفتاد در دام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بسیاری از پرندهها به خاطر خوردن دانههای زندگی و لذتبردن از آنها، در دام گرفتار میشوند. به عبارتی دیگر، گاهی اوقات لذتهای زودگذر و جذاب زندگی میتواند ما را به دام مشکلات و چالشها بکشاند.
آنرا که هوای دانه بیش است
رنج و خطر زمانه بیش است
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال دستیابی به چیزی باشد، خود را در معرض مشکلات و خطرات بیشتری قرار میدهد.
هر کو چو تو قانع گیاه است
در عالم خویش پادشاه است
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند تو راضی و قانع باشد، در دنیای خود مثل یک پادشاه است و احساس بزرگی و قدرت میکند.
روزی ملکی ز نامداران
میرفت به رسم شهریاران
هوش مصنوعی: روزی یکی از بزرگمردان و شخصیتهای مشهور در حال عزیمت بود، به گونهای که شبیه به شیوه و رسم پادشاهان رفتار میکرد.
بر خانهٔ زاهدی گذر داشت
کان زاهد از آن جهان خبر داشت
هوش مصنوعی: در نزدیکی خانهی زاهدی میگذشت که او از آنچه در جهان بعد از مرگ میگذرد، آگاه بود.
آمد عجبش که آنچنان مرد
مأوا گه خود خراب چون کرد
هوش مصنوعی: عجبش آمد که چرا آن مردی که خودش مدام در حال خراب کردن است، به چنین مکان امنی پناه آورده است.
پرسید ز خاصگان خود شاه
کاین شخص چه میکند در این راه؟
هوش مصنوعی: پادشاه از نزدیکان خود پرسید که این فرد در این راه چرا حاضر است یا چه کاری انجام میدهد؟
خوردش چه و خوابگاه او چیست؟
اندازهاش تا کجا و او کیست؟
هوش مصنوعی: او چه میخورد و کجا میخوابد؟ اندازهاش چه قدر است و او کیست؟
گفتند که زاهدی است مشهور
از خواب جدا و از خورش دور
هوش مصنوعی: گفتند که فردی زاهد و معروف است که نه خواب را تجربه میکند و نه به خورشید نزدیک است.
از خلق جهان گرفته دوری
درساخته با چنین صبوری
هوش مصنوعی: با دوری از مردم و این دنیا، صبر و استقامت خود را به دست آوردهام.
شه چون ورق صلاح او خواند
با حاجب خاص سوی او راند
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه صلاحیت او را بررسی کرد، او را به سوی خود فراخواند و به او نزدیک شد.
حاجب سوی زاهد آمد از راه
تا آوردش به خدمت شاه
هوش مصنوعی: یک نفر از طرف شاه به زاهد نزدیک شد و او را به حضور پادشاه دعوت کرد.
گفت ای ز جهان بریده پیوند
گشته به چنین خراب خرسند
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که از دنیا و وابستگیهای آن جدا شدهای، در این ویرانی شاد و خرسند هستی.
یاری نه، چه میکنی در این کار؟
قوتی نه، چه میخوری در این غار؟
هوش مصنوعی: دوست من، چه فایدهای در این کار داری؟ اگر توانایی نداری، چرا در این مکان به دنبال غذا میگردی؟
زاهد قدری گیاه سوده
از مطرح آهوان دروده
هوش مصنوعی: زاهد، به ارزش گیاهی اشاره دارد که از دامن آهوان برآمده است. این بیان نشاندهندهی زیبایی و ارزش آن گیاه است که از جایی شگفتانگیز و لطیف به وجود آمده است.
برداشت بدو که خوردم این است
رهتوشه و رهنوردم این است
هوش مصنوعی: من از تو برداشت ناخوشایندی داشتم، اما این درواقع سفرنامه و توشهام برای ادامه راه است.
حاجب ز غرور پادشایی
گفتش که در این بلا چرایی؟
هوش مصنوعی: حاجب از روی خودپسندی و مقام پادشاهی از او پرسید: در این وضعیت بلا و سختی، چه دلیلی برای این همه مشکل وجود دارد؟
گر خدمت شاه ما کنی ساز
از خوردن این گیا رهی باز
هوش مصنوعی: اگر در خدمت شاه ما باشی، دیگر نیازی به خوردن این گیاه نخواهی داشت.
زاهد گفتا چه جای این است
این نیست گیا گلانگبین است
هوش مصنوعی: زاهد گفت که اینجا چه چیزی است؟ اینجا یک گیاه نیست، بلکه گلهایی با عطر و طعم شیرین وجود دارد.
گر تو سر این گیا بیابی
از خدمت شاه سر بتابی
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از این گیاه بهرهبرداری کنی، به همان اندازه از خدمت شاه هم بینیاز خواهی شد.
شه چون سخنی شنید از این دست
شد گرم و ز بارگی فرو جست
هوش مصنوعی: شاه وقتی شنید که چنین سخنانی گفته میشود، تحت تأثیر قرار گرفت و از زیر بار فشار و ناراحتی خارج شد.
در پای رضای زاهد افتاد
میکرد دعا و بوسه میداد
هوش مصنوعی: در حضور زاهد، فردی در حال دعا کردن بود و او به احترام زاهد، به پای او افتاد و بوسهای به پایش زد.
خرسند همیشه نازنین است
خرسندی را ولایت این است
هوش مصنوعی: شادی و خوشی همواره در افرادی با روح ناز و لطیف وجود دارد و این خوشحالی نیازمند توجه و سرپرستی خاصی است.
مجنون ز نشاط این فسانه
برجست و نشست شادمانه
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر شوق و شادی ناشی از این داستان بلند شد و با دل شاد نشسته است.
دل داد به دوستان زمانی
پرسید ز هر کسی نشانی
هوش مصنوعی: دل خود را به دوستان سپرد و از هر کسی نشانهای درباره آنها پرسید.
وانگاه گرفت گریه در پیش
پرسید ز حال مادر خویش
هوش مصنوعی: در آن لحظه اشک بر چهرهاش نشست و از حال مادرش پرسید.
کان مرغ شکسته بال چون است؟
کارش چه رسید و حال چون است؟
هوش مصنوعی: پرندهای که بالش شکسته است، حالا چه وضعیتی دارد؟ به کجا رسیده و چه حالتی پیدا کرده؟
با اینکه ازو سیاهرویم
هم هندوک سیاه اویم
هوش مصنوعی: با اینکه چهرهام سیاه است و آثار نیکی در من دیده نمیشود، اما هنوز هم خود را به او وابسته میدانم.
رنجور تن است یا تنومند؟
هستم به جمالش آرزومند
هوش مصنوعی: آیا بدن بیمار است یا قوی و نیرومند؟ من به خاطر زیباییاش آرزومندم.
چون دید سلیم کان جگر ریش
دارد سر مهر مادر خویش
هوش مصنوعی: وقتی سلیم متوجه شد که دلش به شدت مجروح است، به یاد محبت و عشق مادرش افتاد.
بی کان نگذاشت گوهرش را
آورد ز خانه مادرش را
هوش مصنوعی: او به خاطر عشق و محبتش، نگذاشت که گوهر و ارزشش را از دست بدهد، مانند کسی که از خانه مادرش دور نمیشود و همواره به ریشهاش پایبند است.