بخش ۲۳ - عتاب کردن مجنون با نوفل
مجنون چو شنید بوی آزرم
کرد از سر کین کمیت را گرم
با نوفل تیغزن برآشفت
کای از تو رسیده جفت با جفت!
احسنت زهی امیدواری
به زین نبود تمام کاری
این بود بلندی کلاهت؟
شمشیر کشیدن سپاهت؟
این بود حساب زورمندیت؟
وین بود فسون دیو بندیت؟
جولان زدن سمندت این بود؟
انداختن کمندت این بود؟
رایت که خلاف رای من کرد
نیکو هنری به جای من کرد
آن دوست که بُد سلام دشمن
کردیش کنون تمام دشمن
وان در که بد از وفا پرستی
بر من به هزار قفل بستی
از یاری تو بریدم ای یار
بردی زه کار من زهی کار
بس رشته که بگسلد ز یاری
بس قایم کافتد از سواری
بس تیر شبان که در تگ افتاد
بر گرگ فکند و بر سگ افتاد
گرچه کرمت بلند نام است
در عهدهٔ عهد ناتمام است
نوفل سپر افکنان ز حربش
بنواخت به رفقهای چربش
کز بیمددی و بیسپاهی
کردم به فریب صلح خواهی
اکنون که به جای خود رسیدم
نز تیغ برنده خو بریدم
لشگر ز قبیلهها بخوانم
پولاد به سنگ درنشانم
ننشینم تا به زخم شمشیر
این یاوه ز بام ناورم زیر
وآنگه ز مدینه تا به بغداد
در جمع سپاه کس فرستاد
در جستن کین ز هر دیاری
لشگر طلبید روزگاری
آورد به هم سپاهی انبوه
پس پره کشید کوه تا کوه
بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی: نوفل ز چنین عتاب دلکشبخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم: گنجینهگشای این خزینه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مجنون چو شنید بوی آزرم
کرد از سر کین کمیت را گرم
هوش مصنوعی: مجنون وقتی بوی شرم را استشمام کرد، به خاطر کینهاش، به خوبی و شدت با کمیت برخورد کرد.
با نوفل تیغزن برآشفت
کای از تو رسیده جفت با جفت!
هوش مصنوعی: با نوفل، که شمشیرش را بهدست گرفته، برآشفت و گفت: ای کسی که جفتت به تو رسیده!
احسنت زهی امیدواری
به زین نبود تمام کاری
هوش مصنوعی: به خوبی و با استعداد عمل کردی، ای امید! بدون وجود زین، هیچ کار بزرگ و مهمی انجام نمیشود.
این بود بلندی کلاهت؟
شمشیر کشیدن سپاهت؟
هوش مصنوعی: آیا این بود نهایت بزرگی و عظمت تو؟ آیا به این سادگی میتوانی در برابر سپاه دشمن ایستادگی کنی؟
این بود حساب زورمندیت؟
وین بود فسون دیو بندیت؟
هوش مصنوعی: آیا این بود قدرت تو؟ آیا این تنها جادوی تو بود؟
جولان زدن سمندت این بود؟
انداختن کمندت این بود؟
هوش مصنوعی: آیا اینجا بود که بخواهی با اسبت جولان بدی؟ آیا اینجا بود که دام خود را بیندازی؟
رایت که خلاف رای من کرد
نیکو هنری به جای من کرد
هوش مصنوعی: وقتی کسی برخلاف نظر من عمل کرد، با یک هنر زیبا جانشین من شد.
آن دوست که بُد سلام دشمن
کردیش کنون تمام دشمن
هوش مصنوعی: دوستی که زمانی برایت احترامی قائل بود و سلام میکرد، اکنون به دشمنی تمامعیار تبدیل شده است.
وان در که بد از وفا پرستی
بر من به هزار قفل بستی
هوش مصنوعی: تو با عهد و وفا، در قلب من را به هزار قفل بستهای.
از یاری تو بریدم ای یار
بردی زه کار من زهی کار
هوش مصنوعی: من از کمک و یاری تو دست کشیدم، ای دوست، زیرا تو مرا از کار و تلاش خود دور کردی و به این کار دچار شدم.
بس رشته که بگسلد ز یاری
بس قایم کافتد از سواری
هوش مصنوعی: بسیاری از پیوندها و ارتباطات ممکن است به دلایل مختلفی دچار اختلال شوند، همانطور که بسیارند مواردی که تعادل و ثبات خود را از دست میدهند.
بس تیر شبان که در تگ افتاد
بر گرگ فکند و بر سگ افتاد
هوش مصنوعی: بسیاری از تیرها که به سوی گرگ پرتاب شد، در واقع به سمت سگها برخورد کردند.
گرچه کرمت بلند نام است
در عهدهٔ عهد ناتمام است
هوش مصنوعی: هرچند که کرامت تو بسیار مشهور و بزرگ است، اما مسئولیت های ناتمام و عهده داری های زیادی بر دوش تو است.
نوفل سپر افکنان ز حربش
بنواخت به رفقهای چربش
هوش مصنوعی: نوفل با نرمی و مهربانی از خصومت خود دست برداشت و با دوستانه رفتار کرد.
کز بیمددی و بیسپاهی
کردم به فریب صلح خواهی
هوش مصنوعی: به دلیل نداشتن یاری و پشتیبانی، به ناچار به فریب و آرامش روی آوردم.
اکنون که به جای خود رسیدم
نز تیغ برنده خو بریدم
هوش مصنوعی: حالا که به موقع خود رسیدم، دیگر از چالشهای سخت و خطرناک عبور کردهام.
لشگر ز قبیلهها بخوانم
پولاد به سنگ درنشانم
هوش مصنوعی: من با کمک نیروی قبیلهها، قدرت و توانایی خود را نشان میدهم و همچون پولاد در برابر سنگ ایستادگی میکنم.
ننشینم تا به زخم شمشیر
این یاوه ز بام ناورم زیر
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آرام بنشینم تا اینکه زخم شمشیر مرا از بام پایین بیاورد.
وآنگه ز مدینه تا به بغداد
در جمع سپاه کس فرستاد
هوش مصنوعی: سپس از مدینه تا بغداد، افرادی را در جمع سپاه فرستاد.
در جستن کین ز هر دیاری
لشگر طلبید روزگاری
هوش مصنوعی: مدتهاست که برای انتقام از هر جا سپاهی را گرد آوردهام.
آورد به هم سپاهی انبوه
پس پره کشید کوه تا کوه
هوش مصنوعی: گروه بزرگی از سربازان را جمع کرد و به همین خاطر کوهها را از هم فاصله داد.