برگردان به زبان ساده
چون دید پدر به حال فرزند
آهی بزد و عمامه بفکند
هوش مصنوعی: زمانی که پدر حال فرزندش را دید، آهی کشید و عمامهاش را برزمین انداخت.
نالید چو مرغ صبحگاهی
روزش چو شبی شد از سیاهی
هوش مصنوعی: پرندهی صبحگاهی از تاریکی شب شکایت میکند. زمانی که روزش به شب تبدیل میشود، دلتنگی و غم او بیشتر میشود.
گفت ای ورق شکنج دیده
چون دفتر گل ورق دریده
هوش مصنوعی: گفت ای کسی که چشمانت همچون صفحه کاغذی تاخورده به نظر میرسد، مانند گلی که ورقهایش پاره شدهاند.
ای شیفته چند بیقراری؟
وی سوخته چند خامکاری؟
هوش مصنوعی: ای عشقآلود، تا کی بیقراری؟ ای کسی که به آتش عشق سوختهای، هنوز هم در نادانیات باقی هستی؟
چشمِ که رسید در جمالت؟
نفرین که داد گوشمالت؟
هوش مصنوعی: چشم کی به زیبایی تو رسید؟ چه نفرینی بود که گوشات را نواخت؟
خون که گرفت گردنت را؟
خار که خلید دامنت را؟
هوش مصنوعی: وقتی که درد و رنج به تو وارد میشود، چرا به این فکر نمیکنی که چه چیزی باعث این وضعیت شده است؟ چرا به دنبال علت و نتیجه نیستی؟
از کار شدی چه کارت افتاد؟
در دیده کدام خارت افتاد؟
هوش مصنوعی: مگر چه کردی که به این حال افتادی؟ در کدام نگاه، هویت و ارزش تو آسیب دید؟
شوریده بوَد نه چون تو بدبخت
سختیش رسد نه این چنین سخت
هوش مصنوعی: این شخص دیوانه است و نه مانند تو که به سختیهای زندگی دچار میشود. او نمیتواند اینگونه سختیها را تجربه کند.
مانده نشدی ز غم کشیدن؟
وز طعنهٔ دشمنان شنیدن؟
هوش مصنوعی: آیا از این همه غم و ناراحتی خسته نشدهای؟ و آیا از زخم زبانهای دشمنان دیگر بس نیست؟
دل سیر نگشتی از ملامت؟
زنده نشدی بدین قیامت؟
هوش مصنوعی: آیا از سرزنش و انتقاد دیگران خسته نشدهای؟ آیا با این وضعیت دشوار، هنوز بیدار نشدهای و تغییر نکردهای؟
بس کن هوسی که پیش بردی
کاب من و سنگ خویش بردی
هوش مصنوعی: دیگر از آرزوها و اشتیاقهای بیفایده دست بردار، چون تنها چیزی که به آن رسیدهای، درد و زخم دل است.
در خرگه کار خرده کاری
عیبی است بزرگ بیقراری
هوش مصنوعی: در کارگاه هر کسی باید تمام تلاشش را بکند و اگر کوچکترین بینظمی یا بیتوجهی وجود داشته باشد، میتواند عیب بزرگی به شمار آید و باعث ناراحتی و بیقراری شود.
عیب ارچه درون پوست بهتر
آیینهٔ دوست، دوست بهتر
هوش مصنوعی: هرچند در دل انسان عیب و نقص وجود دارد، اما وجود دوست و همراهی او، باعث میشود که این عیبها کمتر به چشم بیایند و اهمیت دوستی بیشتر از هر چیز دیگری باشد.
آیینه ز روی راستگویی
بنماید عیب تا بشویی
هوش مصنوعی: آیینه حقیقت را نشان میدهد و نقاط ضعف را نمایان میکند تا بتوانی آنها را برطرف کنی.
آیینه ز خوب و زشت پاک است
این تعبیه خانه زای خاک است
هوش مصنوعی: آیینه به دلیل شفافیتی که دارد، هم زیبایی و هم زشتی را به وضوح نشان میدهد. همچنین، خانهای که از خاک ساخته شده است، به نوعی نشاندهنده تنوع و تفاوتهاست.
بنشین و ز دل رها کن این درد
آن به که نکوبی آهن سرد
هوش مصنوعی: بنشین و این درد را از دل خود بیرون کن. بهتر است که زحمت نکشی و بر روی چیزی که بیفایده است تمرکز نکنی.
گیرم که نداری آن صبوری
کز دوست کنی به صبر دوری
هوش مصنوعی: هرچند که تو آن صبوری لازم را نداری که بتوانی برای دوستت دوری را تحمل کنی،
پس در این وضعیت چه باید کرد؟
آخر کم از آنکه گاهگاهی
آیی و به ما کنی نگاهی
هوش مصنوعی: چقدر پایین است ارزش دیدار تو، وقتی فقط به ندرت سر نزنی و نگاهی به ما بیندازی.
هرکس به هوای دل تکی راند
وز بهر گریختن تکی ماند
هوش مصنوعی: هر کس بر اساس تمایلات قلبی خود عمل میکند و برای فرار از مشکلات، متکی به خود باقی میماند.
بیباده کفایت است مستی
بی آرزو آرزو پرستی
هوش مصنوعی: نالیا، برای مست بودن به شراب نیازی نیست؛ چرا که آرزوی بیپایان خود، خود مستی است.
تو رفته به باد داده خرمن
من مانده چنین به کام دشمن
هوش مصنوعی: تو رفتهای و زندگیام را به باد دادهای، حالا من ماندهام و این وضعیت سخت و ناخوشایند، در حالی که دشمنان به خواستههایشان رسیدهاند.
تا در من و در تو سکهای هست
این سکهٔ بد رها کن از دست
هوش مصنوعی: تا زمانی که در وجود من و تو ارزشهایی وجود دارد، این ارزش منفی را از دست بده و رها کن.
تو رود زنی و من زنم ران
تو جامه دری و من درم جان
هوش مصنوعی: تو به سمتی میروی و من هم در کنارت هستم. تو مانند دریا هستی و من همچون جانام به تو وابستهام.
عشق ار ز تو آتشی برافروخت
دل سوخت ترا مرا جگر سوخت
هوش مصنوعی: اگر عشق تو آتش شوقی را در دل من روشن کند، این آتش جگر من را میسوزاند.
نومید مشو ز چاره جستن
کز دانه شگفت نیست رستن
هوش مصنوعی: ناامید نشو از پیدا کردن راه حل، زیرا از دانه توقع رشد و شکوفایی دور از ذهن نیست.
کاری که نه زو امید داری
باشد سبب امیدواری
هوش مصنوعی: کاری که هیچ امیدی به آن نداری، نمیتواند باعث ایجاد امید در تو شود.
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
هوش مصنوعی: در زمان ناامیدی، امیدهای زیادی وجود دارد و پس از شبهای تاریک، صبح روشن خواهد شد.
با دولتیان نشین و برخیز
زین بخت گریز پای بگریز
هوش مصنوعی: با کسانی که در قدرت هستند معاشرت کن و از این سرنوشت ناپایدار دوری کن.
آواره مباد دولت از دست
چون دولت هست کام دل هست
هوش مصنوعی: اگر دولت و خوشبختی را از دست ندهی، هرگز در زندگی آواره نخواهی بود. وقتی که دولت و نعمت وجود دارد، دل هم راضی و شادمان خواهد بود.
دولت سبب گره گشایی است
پیروزهٔ خاتم خدایی است
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت باعث میشود که مشکلات حل شوند و پیروزی در کارها نشان از حمایت و هدایت الهی دارد.
فتحی که بدو جهان گشادند
در دامن دولتش نهادند
هوش مصنوعی: پیروزیای که به وسیله او، دنیا گشوده شد و در آغوش حکومتش قرار گرفتند.
گر صبر کنی به صبر بیشک
دولت به تو آید اندک اندک
هوش مصنوعی: اگر صبر و تحمل کنی، حتماً به مرور زمان موفقیت و خوشبختی به سراغت خواهد آمد.
دریا که چنین فراخ روی است
پالایش قطرههای جوی است
هوش مصنوعی: دریا با وسعت و بزرگیاش، تنها به خاطر پاک کردن و تصفیه کردن قطرههای باران است.
وان کوه بلند کهابرناک است
جمع آمده ریزههای خاک است
هوش مصنوعی: این کوه بلند که مانند ابرها پوشانده شده، در واقع انبوهی از ذرات ریز خاک است که در کنار هم وجود دارند.
هان تا نشوی به صابری سست
گوهر به درنگ میتوان جست
هوش مصنوعی: باید بدانید که اگر صبر نداشته باشید، به راحتی ممکن است ارزشهای خود را از دست بدهید. با کمی تأمل و صبر، میتوان به بهترین نتیجهها دست یافت.
بی رای مشو که مرد بیرای
بی پای بود چو کرم بیپای
هوش مصنوعی: بیفکری نکن، چون انسان بدون فکر مانند موجودی است که بدون پایه و اساس است، همچون کرمی که هیچگونه استحکامی ندارد.
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد
هوش مصنوعی: روباه از گرگ بهرهاش را میبرد چون این حیوان دارای فکری بزرگ و خردمندانه است.
دل را به کسی چه بایدت داد
کاو ناورَدَت به سالها یاد
هوش مصنوعی: دل را به کسی نباید سپرد که یاد تو را در سالها به خاطر نخواهد داشت.
او بیتو چو گُل تو پای در گِل
او سنگدل و تو سنگ بر دل
هوش مصنوعی: او بدون تو مانند گلی است که در گل و لای افتاده، دل او سخت و بیرحم است و تو نیز بر دل او سنگینی میکنی.
گر با تو حدیث او بگویند
رسوایی کار تو بجویند
هوش مصنوعی: اگر با تو از او صحبت کنند، رسوایی و بدنامی تو را دنبال خواهند کرد.
زهری است به قهر نفس دادن
کژدم زده را کرفس دادن
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که عصبانی و قهر کرده باشی، نمیتوانی به کسی که آسیب دیده، بهجای درمان و کمک، چیزی بدهی که به او آسیب بیشتری بزند.
مشغول شو ای پسر به کاری
تا بگذری از چنین شماری
هوش مصنوعی: پسر، خود را مشغول کار کن تا از این وضعیت و مشکلات عبور کنی.
هندو ز چه مغز پیل خارد؟
تا هندستان به یاد نارد
هوش مصنوعی: چرا هندو از مغز فیل خردهای ناراحت است؟ تا زمانی که هندوستان در خاطرش باشد.
جانی و عزیزتر ز جانی
در خانه بمان که خان و مانی
هوش مصنوعی: عزیزتر از جانت را در خانه نگهدار و در امان باش تا همنشینی و آرامش بیشتری داشته باشی.
از کوه گرفتنت چه خیزد؟
جز آب که آن ز روی ریزد
هوش مصنوعی: از کوه چیزی جز آب نمیریزد، پس چرا انتظار چیز دیگری را داری؟
هم سنگ دراین ره است و هم چاه
میدار ز هر دو چشم بر راه
هوش مصنوعی: در این مسیر هم obstacles وجود دارد و هم خطرات، پس با دقت و احتیاط به جلو برو.
مستیز که شحنه در کمین است
زنجیر مبر که آهنین است
هوش مصنوعی: مست خوشحالی نباشید چرا که نگهبان در کمین است و زنجیری که به دست و پایتان میزنند، از آهن ساخته شده است.
تو طفل رهی و فتنه رهدار
شمشیر ببین و سر نگهدار
هوش مصنوعی: تو کودک راهی و در حوادثی قرار داری که خطرناک است، بنابراین باید حواست را جمع کنی و مراقب خودت باشی.
پیشآر ز دوستان تنی چند
خوش باش بهرغم دشمنی چند
هوش مصنوعی: جمعی از دوستانت را بخواه که بیایند و با هم خوش بگذرانید، حتی اگر تعدادی دشمن داشته باشید.
مجنون به جواب آن شکرریز
بگشاد لب طبرزد انگیز
هوش مصنوعی: مجنون به زیبایی آن دختر جواب داد و در دلش شوق و هیجان برانگیخت.
گفت ای فلک شکوهمندی
بالاترت از فلک بلندی
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو به قدری باعظمت و شکوه هستی که از هر چیز دیگری بالاتر و برتر به نظر میرسی.
شاه دمن و رییس اطلال
روی عرب از تو عنبرین خال
هوش مصنوعی: شاهد زیبا و پر جلوهای که در این سرزمین میدرخشد، با خالهای عطرآگینی بر چهرهاش، در دلها شور و شوقی به وجود میآورد.
درگاه تو قبلهٔ سجودم
زنده به وجود تو وجودم
هوش مصنوعی: مقام تو نقطهٔ راز و نیاز من است و وجودم به خاطر وجود تو زنده است.
خواهم که همیشه زنده مانی
خود بیتو مباد زندگانی
هوش مصنوعی: میخواهم همیشه زنده بمانم و زندگیام بدون تو هیچ معنا ندارد.
زین پند خزینهای که دادی
بر سوخته مرهمی نهادی
هوش مصنوعی: از این نصیحت گرانبهایی که به من دادی، مانند مرهمی بر زخمهای سوختهام عمل کردی.
لیکن چه کنم من سیه روی
کهافتاده بخود نیم در این کوی
هوش مصنوعی: اما چه کنم من که در این کوی سیهرو و بدبختم و به خودم نمیآیم.
زین ره که نه برقرار خویشم
دانی نه بهاختیار خویشم
هوش مصنوعی: از این راهی که میروم، نه به طور ثابت خود را میشناسم و نه با انتخاب خودم در این وضعیت هستم.
من بسته و بندم آهنین است
تدبیر چه سود قسمت این است
هوش مصنوعی: من در زنجیر و بند هستم و تدبیر و برنامهریزی چه فایدهای دارد؟ زیرا سرنوشت اینگونه رقم خورده است.
این بند به خود گشاد نتوان
وین بار ز خود نهاد نتوان
هوش مصنوعی: این بند را نمیتوان از خود باز کرد و این بار را نمیتوان از دوش خود برداشت.
تنها نه منم ستم رسیده
کو دیده که صد چو من ندیده
هوش مصنوعی: تنها من نیستم که مورد ظلم واقع شدهام، دیگران هم وجود دارند که مانند من چنین تجربهای را نداشتهاند.
سایه نه به خود فتاد در چاه
بر اوج به خویشتن نشد ماه
هوش مصنوعی: سایهای در چاه نیفتاد، زیرا که اوج و بلندی خود را فراموش نکرد و به وجود خویش آگاه بود.
از پیکر پیل تا پر مور
کس نیست که نیست بر وی این زور
هوش مصنوعی: از جسم بزرگ فیل تا پر کوچکی مانند موریانه، هیچکس نیست که تحت تأثیر این قدرت قرار نگیرد.
سنگ از دل تنگ من بکاهد
دلتنگی خویشتن که خواهد
هوش مصنوعی: دل تنگ و ناراحت من، با سنگ به زمین بیفتد و خود را رها کند. کسی نمیداند که چه کسی میتواند این درد و ناراحتی را از من بزداید.
بخت بد من مرا بجوید
بدبختی را ز خود که شوید
هوش مصنوعی: من بدبختی را از خود دور میکنم، اما بخت بد من همچنان به دنبال من است.
گر دسترسی بُدی در این راه
من بودمی آفتاب یا ماه
هوش مصنوعی: اگر دسترسی داشتم در این مسیر، میتوانستم مانند آفتاب یا ماه باشم.
چون کار به اختیار ما نیست
به کردن کار، کار ما نیست
هوش مصنوعی: وقتی که ما بر کار خود اختیاری نداریم، بنابراین انجام دادن آن کار هم به عهده ما نیست.
خوشدل نزیَم من بلاکش
وان کیست که دارد او دل خوش
هوش مصنوعی: من دل شاد ندارم، اما خوش نمیگذرانم، و نمیدانم چه کسی است که دل خوشی دارد.
چون برق ز خنده لب ببندم
ترسم که بسوزم ار بخندم
هوش مصنوعی: زمانی که لب به خنده میزنم، مانند برق سریع و تند است، اما از این میترسم که اگر بخندم، ممکن است دلم بسوزد.
گویند مرا چرا نخندی
گریهست نشان دردمندی
هوش مصنوعی: میگویند چرا نمیخندی، در حالی که نشانهی دردمندی من همین گریه است.
ترسم چو نشاط خنده خیزد
سوز از دهنم برون گریزد
هوش مصنوعی: من نگرانم که وقتی شادی و نشاط به من دست دهد، آتش درونم که به شدت احساساتی است، از دلم خارج شود.