برگردان به زبان ساده
چون راه دیار دوست بستند
بر جوی بریده پل شکستند
هوش مصنوعی: وقتی که راه رسیدن به جای دوست را مسدود کردند، مسیر و پل ارتباطیای که به آنجا میرسیدیم نیز خراب شد.
مجنون ز مشقت جدایی
کردی همه شب غزلسرایی
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر سختیهای جدایی، تمام شب را به شعر عاشقانه سرایی مشغول بود.
هر دم ز دیار خویش پویان
بر نجد شدی سرودگویان
در هر لحظه و هر فرصتی از محل زندگی خودش به سمت کوه نجد (محل زندگی لیلی) در حال خواندن آواز عاشقانه میرفت
یاری دو سه از پس اوفتاده
چون او همه عور و سرگشاده
سرگشاده: بیکلاه و دستار که در قدیم حاضر شدن در اجتماع بهاین شکل، نشان بیقیدی بوده است.
سودا زدهٔ زمانه گشته
در رسوایی، فسانه گشته
هوش مصنوعی: در دوران پر از دغدغه و مشغله، فردی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و در نتیجه، خود را در اوضاع بدی مییابد که موجب رسوایی او شده است و این وضعیت به داستانی تبدیل شده است.
خویشان همه در شکایت او
غمگین پدر از حکایت او
هوش مصنوعی: خویشان همه از درد و غم او نگران هستند و پدرش نیز از داستان او ناراحت است.
پندش دادند و پند نشنید
گفتند فسانه چند نشنید
هوش مصنوعی: او را نصیحت کردند، اما گوش نداد و به داستانها و حرفهای بیاساسی که گفته میشد توجهی نکرد.
پند ار چه هزار سودمند است
چون عشق آمد چه جای پند است؟
هوش مصنوعی: اگرچه نصیحت و پند دارای فوائد زیادی است، اما هنگامی که عشق در دل بیدار شود، دیگر جایی برای نصیحت وجود ندارد.
مسکین پدرش بمانده در بند
رنجور دل از برای فرزند
هوش مصنوعی: پدر بیچاره به خاطر نگرانی برای فرزندش در رنج و زحمت به سر میبرد.
در پردهٔ آن خیالبازی
بیچاره شده ز چارهسازی
هوش مصنوعی: در میان آن خیال پردازی، فرد بیچاره از راه حلها و چارهها ناامید و درمانده شده است.
پرسید ز محرمان خانه
گفتند یکایک این فسانه
هوش مصنوعی: از افرادی که در آن خانه رازها را میدانستند، پرسید، و آنها هر کدام داستانی را تعریف کردند.
کاو دل به فلان عروس دادهست
کز پرده چنین به در فتادهست
او کسی است که دلش را به دختری سپرده که به واسطهی عشق، از مرحلهی پنهانکاری و رازداری عبور کرده و آشکارا دلباخته شده است.
چون قصه شنید قصد آن کرد
کز چهرهٔ گل فشانَد آن گرد
هوش مصنوعی: وقتی داستان را شنید، تصمیم گرفت که از چهرهٔ زیبا و دلکش خود، محبت و طراوت را به دیگران هدیه کند.
آن دُر که جهان بدو فروزد
بر تاج مراد خود بدوزد
هوش مصنوعی: آن جواهری که دنیا برایش به پا میافتد، بر تاج آرزوهای خود میچسباند.
وآن زینت قوم را به صد زین
خواهد ز برای قرهالعین
هوش مصنوعی: و آن زیبایی که مخصوص مردم است، برای جلب توجه یک زیبای خاص به زودی با زحمت و تلاش فراوان به دست خواهد آمد.
پیران قبیله نیز یکسر
بستند برآن مراد محضر
هوش مصنوعی: سالخوردگان قبیله نیز تمام توجه خود را به آن هدف معطوف کردند.
کآن دُر نسفته را در آن سُفت
با گوهر طاق خود کند جفت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در صورتی که یک لؤلؤ گرانبها در جایی کنار گذاشته شده باشد، با داشتن یک نگین یا جواهر زیبا، میتوان آن را همگان را به تماشا کشاند و به چشم آورد. به نوعی اشاره دارد که زیبایی و ارزش هر چیز در کنار یکدیگر میتواند بیشتر نمایان شود.
یکرویه شد آن گروه را رای
کآهنگ سفر کنند از آن جای
هوش مصنوعی: آن گروه تصمیم گرفتند که برای سفر از آن مکان حرکت کنند.
از راه نکاح اگر توانند
آن شیفته را به مه رسانند
هوش مصنوعی: اگر بتوانند، از طریق ازدواج آن عاشق را به محبوبش برسانند.
چون سیّد عامری چنان دید
از گریه گذشت و باز خندید
هوش مصنوعی: وقتی سید عامری این منظر را دید، از شدت گریه عبور کرد و دوباره لبخند زد.
با انجمنی بزرگ برخاست
کرد از همه روی برگ ره راست
هوش مصنوعی: با جمعی بزرگ و محترم به حرکت درآمد و از هر طرف به سوی راه درست تازهای گام برداشت.
آراسته با چنان گروهی
میرفت به بهترین شکوهی
هوش مصنوعی: او با جمعی زیبا و دلربا حرکت میکرد که شکوه و جذابیت خاصی داشتند.
چون اهل قبیلهٔ دلآرام
آگاه شدند خاص تا عام
هوش مصنوعی: زمانی که مردم قبیلهٔ دلآرام متوجه شدند، این خبر از خاص به عموم پخش شد.
رفتند برون به میزبانی
از راه وفا و مهربانی
هوش مصنوعی: آنها به میهمانی رفتند و در این مسیر از صداقت و مهربانی بهره گرفتند.
در منزل مهر پی فشردند
وآن نُزل که بود پیش بردند
هوش مصنوعی: در خانه مهر، محبت و دوستی به وجود آوردند و آن مهمانی که از قبل برنامهریزی شده بود، به جلو بردند.
با سید عامری به یک بار
گفتند چه حاجت است پیشآر
هوش مصنوعی: در مورد سید عامری گفتند که چه نیازی است که او به جلو بیاید و خود را معرفی کند.
مقصود بگو، که پاس داریم
در دادن آن سپاس داریم
هوش مصنوعی: منظور را بفرما، تا ما در ارائه آن، با قدردانی برخورد کنیم.
گفتا که مرادم آشنایی است
آنهم ز پی دو روشنایی است
هوش مصنوعی: گفت که هدف من آشنا شدن است و این آشنایی به خاطر دو روشنی است.
وآن گه پدر عروس را گفت
کآراسته باد جفت با جفت
هوش مصنوعی: پدر عروس گفت که خوشا به حال جفتی که با هم آراسته و زیبا هستند.
خواهم به طریق مهر و پیوند
فرزند تو را ز بهر فرزند
هوش مصنوعی: من میخواهم به روش محبت و ارتباط، فرزند تو را برای فرزند خودم به دست بیاورم.
کاین تشنهجگر که ریگزاده است
بر چشمهٔ تو نظر نهاده است
هوش مصنوعی: این فرد که دلش مانند تشنهای به آب نیاز دارد و از سرزمین خشک و بیآب و علف آمده، به چشمهی تو نگاه میکند و امیدوار است.
هر چشمه که آب لطف دارد
چون تشنه خورد به جان گوارد
هوش مصنوعی: هر چشمهای که آب خوشگوار و دلنشینی دارد، وقتی تشنه نوش جانش میکند، جانش را حفظ میکند.
زینسان که من این مراد جویم
خجلت نبَرَم بر آن چه گویم
هوش مصنوعی: من از این که به آرزویم برسم، شرمندهام از آنچه میگویم.
معروفترین این زمانه
دانی که منم در این میانه؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی که در این زمان، مشهورترین فرد کیست؟ من هستم که در این میان قرار دارم.
هم حشمت و هم خزینه دارم
هم آلت مهر و کینه دارم
هوش مصنوعی: من هم ثروت و رفاه دارم و هم قدرت مدیریت، همچنین احساسات عشق و نفرت را نیز در دل دارم.
من دُر خرم و تو دُر فروشی
بفروش متاع اگر بهوشی
هوش مصنوعی: من گرانبها و ارزشمند هستم و تو فقط در حال فروش ارزشی که من دارم هستی. اگر باهوش باشی، این کالا را بفروش.
چندان که بها کنی پدیدار
هستم به زیادتی خریدار
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به من ارزش و اهمیت بدهی، بیشتر خود را نشان میدهم و برای تو جذابتر میشوم.
هر نقد که آن بود بهایی
بفروش چو آمدش روایی
هوش مصنوعی: هر چیزی که ارزش داشته باشد، زمانی که به دیگران معرفی شود، فروش خواهد رفت.
چون گفته شد این حدیث فرخ
دادش پدر عروس پاسخ
هوش مصنوعی: زمانی که این خبر خوش به پدر عروس گفته شد، او پاسخ داد.
کاین گفته نه برقرار خویش است
میگو تو فلک به کار خویش است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه گفته شده، به خودی خود ثابت نیست و از طرف دیگر، آسمان یا سرنوشت به کارهای خود مشغول است. به نوعی به اهمیت سرنوشت و تقدیر در زندگی انسان اشاره دارد.
گر چه سخن آبدار بینم
با آتشِ تیز کی نشینم؟
هوش مصنوعی: اگرچه گفتگویی دلچسب و شیرین دارم، اما با وجود آتش تند، چگونه میتوانم آرام بنشینم؟
گر دوستییی دراین شمار است
دشمن کامیش صدهزار است
هوش مصنوعی: اگر در میان این افراد دوستی پیدا شود، دشمنانش به اندازه صد هزار نفر خواهند بود.
فرزند تو گرچه هست پدرام
فرخ نبوَد، چو هست خودکام
هوش مصنوعی: فرزند تو هرچند به نام پدر بزرگ است، اما چون خودخواهی در او وجود دارد، خوشبخت نخواهد بود.
دیوانگییی همی نماید
دیوانه حریف ما نشاید
هوش مصنوعی: دیوانهای که در کنار ماست، دیوانگیهایش را نشان میدهد. اما بهتر است که او در این حالات خود را به نمایش نگذارد.
اول به دعا عنایتی کن
وآن گه ز وفا حکایتی کن
هوش مصنوعی: ابتدا دعا کن تا لطفی به تو برسد و سپس از وفا و محبت خود بگو.
تا او نشود درستگوهر
این قصه نگفتنی است دیگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که او به درستی ماهیت این داستان را نفهمد، نمیتوان به بیان آن پرداخت.
گوهر به خلل خرید نتوان
در رشته خلل کشید نتوان
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان گوهر با ارزش را در میان ناچیزات پنهان کرد و نمیتوان آن را در برابر نقصها قرار داد.
دانی که عرب چه عیب جویند؟
این کار کنم مرا چه گویند؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی عربها چه چیزهایی را در دیگران عیب میجویند؟ اگر من چنین کاری را انجام دهم، چه نظری دربارهام خواهند داشت؟
با من بکن این سخن فراموش
ختم است بر این و گشت خاموش
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که با من درباره این موضوع صحبت نکنی، چرا که این صحبت به پایان رسیده و دیگر چیزی برای گفتن نیست.
چون عامریان سخن شنیدند
جز باز شدن دری ندیدند
هوش مصنوعی: وقتی عامریان سخن را شنیدند، جز این که دری باز شود، چیز دیگری ندیدند.
نومید شده ز پیش رفتند
آزرده به جای خویش رفتند
هوش مصنوعی: آنها از ادامه تلاش ناامید شدند و پس از اینکه دلخور شدند، به مکان خود بازگشتند.
هر یک چو غریبِ غمرسیده
از راه زبان ستمرسیده
هوش مصنوعی: هر کس مثل غریبی است که از راه دور به غم رسیده و با زبان ستم روبرو شده است.
مشغول بدان که گنج بازند
وآن شیفته را علاج سازند
هوش مصنوعی: مراقب باش که سرمایهها را خرج میکنند و آن کسی که عاشق است را درمان میکنند.
وآن گه به نصیحتش نشاندند
بر آتش خار میفشاندند
از راه پند و نصیحت درآمدند اما مانند آن بود که بر آتش، بوتهٔ خار بیندازند و آتش جنون او بیشتر میشد.
کاین جا به از آن عروس دلبر
هستند بتان روحپرور
هوش مصنوعی: این مکان به مراتب بهتر از آن عروسی است که دل را میفریبد و بتهای روحپرور در آن حضور دارند.
یاقوتلبانِ دُر بناگوش
هم غالیهپاش و هم قصبپوش
هوش مصنوعی: لبهای قرمز همچون یاقوت و گوشهای زیبا مانند مروارید، هر دو زینتبخش و جذاب هستند.
هر یک به قیاس چون نگاری
آراستهتر ز نو بهاری
هوش مصنوعی: هر یک از آنها مانند تصویری زیبا و آراسته است، زیباتر از بهار تازه.
در پیش صد آشنا که هستی
بیگانه چرا همی پرستی؟
هوش مصنوعی: چرا در میان افرادی که به تو آشنا هستند، خود را بیگانه نشان میدهی و عبادت میکنی؟
بگذار کز این خجستهنامان
خواهیم تو را بتی خرامان
هوش مصنوعی: بگذار از میان این نیکنامان، تو را بتی زیبا و باوقار خواهیم.
یاری که دل تو را نوازد
چون شکر و شیر با تو سازد
هوش مصنوعی: یاری که با محبت و لطافت به دل تو مینشیند، مانند شکر و شیر که با هم ترکیب میشوند، با تو کنار میآید و نرم و عاشقانه رفتار میکند.