بخش ۱۱ - آغاز داستان
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۱ - آغاز داستان به خوانش فرید حامد
حاشیه ها
من یه سری دکلمه از لیلی و مجنون دارم. کاش می تونستم یه جوری اونرا اضافه کنم. همینطور اگر گنجور خودش هم دکلمه هایی داشته باشه عالیه.
دو اشکال نوشتاری:
خاک عرب از نسیم نامش
خوش بوی تر از رحیق جامش
بدری به هزار بدره میجست
میکاشت سمن ولی نمیرست
با تشکر
کاش متن داستانی هم باشه
آیا در بیت سوم معمور نباید مامور نوشته شود؟
درجواب میثم:
معمور درسته. چون اینجا معنی از کلمه عمر میاد و یعنی پیر و با سابقه.
سلام
معمور یعنی آباد
در بیت چهارم مصرع دو
به جای _بودی _ می بایست _بود_ نوشته شود
در جواب امین
"معمور" اینجا به معنای پرعمر یا قدیمی نیست؛ بلکه به معنای آباد (از عمران) میآد.
اول: یک اشتباه دارید
سررشته غیب ناپدیدست
پس قفل که بنگری کلیدست
در اینجا فکر میکنم به جای «پس» باید «بس» بگذارید.
دوم: در متن شعر نام «قیس» با کلمه «هنریش» حالت انتساب به جایی یا چیزی را به خود گرفته است که من هر چه گشتم معنی «هنریش» یا «هنری» را متوجه نشدم چه ارتباطی با کلمه قیس دارد. اگر کسی می داند راهنمایی کند.
با مطابقت با نسخه چاپی بصیرمژدهی (1388) تفاوت زیر مشاهده گردید:
مصراع دوم بیت چهل و سه "گرد" صحیح است، نه "کرد".
ولی جان دکلمه هایی که فرمودید گویا از لیلی و مجنون امیر خسرو است چون من هم سری کامل آنرا دارم که کاملا با این لیلی و مجنون (نظامی)متفاوت است و حال و هوای نا معقول دارد و به نظر همان تنها برای دکلمه خوب باشد
رشاخ مایه
معمور درست است و به معنای آباد میباشد
ببخشید معنی این قسمت " تکیست بیست در بیست " جیه???
بهار گرامی،
هر کَس به تکیست: هر شخصی به خود رایی و خودبینی است، یا همان مَنم مَنم کردن...
بیست در بیست: بیست تا بیست تا، چهار صدتا چهار صدتا (اشاره به تعداد کثیر) ، یعنی از این قماش(خود رایان، خودبینان) به وفور موجودند...
و- آگه نه کسی که مصلحت چیست
یعنی هیچکس نمی داند که مصلحت وجود این نادانی (همان خود بینی و خود رایی) از برای چیست...
سلام. عذر میخوام چرا اشکالات تایپی یافته شده توسط دوستان رو اصلاح نمیکنید؟ فرصتش نیست؟ امیدوارم شرایطش فراهم بشه.
یه مورد هم من در مصرع دوم بیت یازدهم دیدم که "سروی" درست هست.
تا چون به چمن رسد تذروی / سروی بیند به جای سروی
در ابیات تذرو و سرو در موارد متعددی در کنار هم آمده اند . این با هم آیی نه ناشی از عشق و مؤانست آن دو بلکه به دلیل هم وزنی این دو واژه و به دلیل سهولت استفاده آنها در قافیه بوده است
سلام یکی پرسیده بود که معنی قیس چیه؟ و این اشتباه تایپی چون معنی ای نداره
دوست عزیز قیس نام اصلی مجنون است بعد از این ک پدر لیلی نمیذاره ک لیلی بره متکب خونه و قیس رو ببینه قیس به حاطر عشق دیوانه وارش به لیلی معروف به مجنون میشع
چون اون موقع ینش زیاد نبوده و از بچگی ملقب به مجنون میشع دیگه کمتر کسی با نام قیس از او یاد میکنه و همه به نام مجنون میشناسنش و خود مجنون هم با این اسم مشکلی نداشتع چون میگفته من واقعا دیوونه لیلی ام
در بیت هشتم مصرع دوم بی خلفی به معنی بی فرزندی صحیح به نظر می رسد که اینجا پی خلفی نوشته شده است.
شوخی که به غمزه ای کمیته
سفتی نه یکی هزار سینه
داستان لیلی و مجنون از بابلیان باستان هست که عرب ها گونهای دگر آن را گفتند و در طول تاریخ تغییر هایی داشته
کاش کسی متن ابیات رو در حاشیهها به نثر در میآورد.
سحای عزیز سلام
معنای 80 بیت را نوشتن از حوصله حاشیه خارج وباعث اطاله کلام میگردد ولی بنده سعی میکنم خلاصه ای از معنای ابیات و کل قصه به همراه لغات دشوار را در پرانتزخدمتت ارایه بدم شاید مفید باشه بازم اگر بیتی را به صورت خاص خواستی بتونم کمک کنم در خدمتم .
در این بخش نظامی به سر گذشت زندگانی سلطان عشق مجنون وحواشی آن میپردازد گوینده این حکایت چنین نقل کرده آن زمان که گوهر این سخننان را میسفته (سفتن : سوراخ کردن مروارید ) در بین بزرگان عرب مردی بود که بزرگ قبیله بنی عامر محسوب میشد وصاحب یکی از آبادترین ولایات منطقه، وبسیار سفره دار و غریب نواز بود وگرچه خلیفه نبود ولی در کمالات مانند خلیفه مثال زدنی بود ولی متاسفانه ایشان را فرزندی نبود که پس از وی جانشین او گردد و همواره در حسرت داشتن فرزند پسری بود تا درخت زندگانیش بی ثمر نماند در اینجا مثالی می اورد که اگر درخت سروی پیر گردد از بن او سرو جوانی رشد میکند که اگر تذروی (قرقاول چون مشهور است که قرقاول در سایه سرو زندگانی میکند )در آن چمنزار آمد بتواند در سایه آن سرو بنشیند حتی اگر سرو قدیمی وجود نداشت ، وکسی در میان تبارش همیشه یادش زنده است که از او فرزند خلفی به یادگار بماند و به همین خاطر نذر ونذورات فراوان میکرد وبه فقیران ومستمندان درم بی اندازه میداد وهرچه تخم یاسمن (سمن) میپاشید سبز نمیشد وفرزندی همچون بدررا با انفاق بدره های زر از خدا میجست و اگر در این دنیا گاهی حاجات آدمی روا نمیشود قطعاً مصلحتی وجود دارد که ما به آن واقف نیستیم و بعضی از قفلها در زندگی خود کلیدی است که ما از مصلحت آن غافلیم وچون معدنی که تمام تلاشش برای تهیه لعل است او نیزهمواره بدرگاه خدا در طلب فرزند بود تاآنکه با توجه به تضرع او خداوند فرزندی بسیار زیبا رو وبی عیب به او عنایت فرمود و او هم در خزانه را گشود وخیرات فراوان کرد سپس کودک را به رسم اعراب به دایه ای مهربان سپرد تا با شیردادن به او مهر ووفا بیاموزند وبرای چشم زخم بر روی اوخطی نیلی رنگ کشیدند (در قدیم برای دفع چشم زخم این کار را انجام میداده اند )بیت 36 هنگامی که گل لاله را از بوته جدا میکنیم شیرابه ای از آن ترشح میشود در اینجا نظامی مثالی آورده یعنی آن کودک همچون گل لاله که از شیرابه بوته گل مینوشد ورشد میکند او نیز در حال رشد بود وبرگ سمن نیز در کنار گل یاسمن که چون شیر سفید است رشد میکند خلاصه پس ازگذشت دو هفته او را قیس نام گذاری کردند (قیس ابن ملوح نام اصلی مجنون است) وگوهر عشق از وجود او تابنده میگردید ودر هفت سالگی چنان جمالی پیدا کرد که هر بیننده ای ناخودآگاه برای او دعا میخواند و پدر اورا به مکتب فرستاد وبا گروهی از سایر کودکان دختر وپسر به درس وتعلیم مشغول شد واز هر قبیله وخانه ای کودکی در مکتب در کنار هم چون رشته ای از مروارید وجواهر به درس مشغول شدند (طویله در اینجا به معنی رشته در وگهر بکار رفته است ) از بیت 54 نظامی به شرح حال وصفات دختر بچه ای بنام لیلی میپردازد که همکلاس قیس شده بود معنی بیت 61 لیلی شکر شکنی بود که هرچه بخواهی لشکر شکن است وکسی که پشت لشکری را میشکند شکستن شکر برای او چه کار دارد( تعویذ: ادعیه ای که مینویسند وبر بازوی کودکان میبندند )و او چون دعایی بود در بین همکلاسانش و چون شاه بیت غزل زیبا وپرده نشین و حجاب دار خانه زندگانی بود (خوی جبین: عرق پیشانی)65و گلگونه و جمال وزیبایی او مادرزادی بود و ومحتاج به آرایش وسرمه نداشت وبا گیسوان سیاه همچون شب از همه دلبری میکرد واینچنین شد که قیس ولیلی مهر هم را به دل کشیدند وبه نوعی عاشق هم گشتند وعشق کودکانه ای در انها نهاده شد (جام خام : کنایه از عشق کودکانه) ودر آن مکتبخانه تمام فکر وذکر آنها عشق ورزی به هم شد وسایر کودکان به تعلیم درس میپرداختند ولی آن دو به دنبال عشق ورزی و نظاره جمال یکدیگر بودند
شاد باشی عزیز
در بیت ششم، عبارت «قارون عجم»، به چه معناست؟
سلام آقا یوسف
قارون جدا از شخصیت حقیقی خودش که به روایت قصص قرآنی عموزاده حضرت موسی وشخص بسیار متمول ولی ناسپاسی بوده که با نفرین موسی (ع)با اموالش هلاک گریده ،در ادبیات فارسی نشانه وسمبل ثروت ومکنت مالی است نظامی در این بیت به ثروت فراوان پدر مجنون داره اشاره میکنه واینکه قارون در قوم بنی اسراییل بوده وچرا عجم بنظرم شاید نشاندهنده اختلاف طبقاتی مشهود بین اعراب وایرانیان در زمان اتفاق داستان باشه .
شاد باشی عزیز