گنجور

بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش

به نزهت بود روزی با دل‌افروز
سخن در داد و دانش می‌شد آن روز
زمین بوسید شیرین کای خداوند
ز رامش سوی دانش کوش یک چند
بسی کوشیده‌ای در کامرانی
بسی دیگر به کام دل برانی
جهان را کرده‌ای از نعمت آباد
خرابش چون توان کردن به بیداد
چو آن گاوی که ازوی شیر خیزد
لگد در شیر گیرد تا بریزد
حذر کن زانکه ناگه در کمینی
دعای بد کند خلوت‌نشینی
زنی پیر از نفسهای جوانه
زند تیری سحرگه بر نشانه
ندارد سودت آنگه بانگ و فریاد
که نفرین داده باشد ملک بر باد
بسا آیینه کاندر دست شاهان
سیه گشت از نفیر داد خواهان
چو دولت روی برگرداند از راه
همه کاری نه بر موقع کند شاه
چو برگ باغ گیرد ناتوانی
خبر پیشین برد باد خزانی
چو دور از حاضران میرد چراغی
کشندش پیش از آن در دیده داغی
چو سیلی ریختن خواهد به انبوه
بغرد کوهه ابر از سر کوه
تگرگی کو زند گشنیز بر خاک
رسد خود بوی گشنیزش بر افلاک
درختی کاول از پیوند کژ خاست
نشاید جز به آتش کردنش راست
جهانسوزی بد است و جور سازی
ترا به گر رعیت را نوازی
از آن ترسم که گرد این مثل راست
که آن شه گفت کو را کس نمی‌خواست
کهن دولت چو باشد دیر پیوند
رعیت را نباشد هیچ در بند
ز مثل خود جهان را طاق بیند
جهان خود را به استحقاق بیند
ز مغروری که در سر ناز گیرد
مراعات از رعیت باز گیرد
نو اقبالی بر آرد دست ناگاه
کند دست دراز از خلق کوتاه
خلایق را چو نیکو خواه گردد
باجماع خلایق شاه گردد
خردمندی و شاهی هر دو داری
سپیدی و سیاهی هر دو داری
نجات آخرت را چاره‌گر باش
در این منزل ز رفتن با خبر باش
کسی کو سیم و زر ترکیب سازد
قیامت را کجا ترتیب سازد
ببین دور از تو شاهانی که مردند
ز مال و ملک و شاهی هیچ بردند؟
بمانی، مال بد خواه تو باشد
ببخشی، شحنه راه تو باشد
فرو خوان قصه دارا و جمشید
که با هر یک چه بازی کرد خورشید
در این نه پرده آهنگ آنچنان ساز
که دانی پردهٔ پوشیده را راز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نزهت بود روزی با دل‌افروز
سخن در داد و دانش می‌شد آن روز
هوش مصنوعی: روزی، در دل‌افروزی، به گفتگو پرداختم و در این مکالمه، دانایی به دست آمد.
زمین بوسید شیرین کای خداوند
ز رامش سوی دانش کوش یک چند
هوش مصنوعی: زمین توسط شیرین بوسه‌ای می‌زند، ای خداوند، از خوشحالی به سمت علم و دانش تلاش کن به مدت کوتاهی.
بسی کوشیده‌ای در کامرانی
بسی دیگر به کام دل برانی
هوش مصنوعی: تلاش زیادی کرده‌ای تا به کامیابی برسی، اما باید توجه داشته باشی که ممکن است دلخواه دیگری را بخواهی.
جهان را کرده‌ای از نعمت آباد
خرابش چون توان کردن به بیداد
هوش مصنوعی: تو با ثروت و نعمت‌های خود، جهانی را آباد کرده‌ای، اما مثل اینکه با ظلم و ستم به آن آسیب می‌زنی. چرا باید به این روش عمل کنی؟
چو آن گاوی که ازوی شیر خیزد
لگد در شیر گیرد تا بریزد
هوش مصنوعی: مانند گاوی که از او شیر می‌خیزد، به زمین لگد می‌زند تا شیر بریزد.
حذر کن زانکه ناگه در کمینی
دعای بد کند خلوت‌نشینی
هوش مصنوعی: احتیاط کن از کسی که به طور ناگهانی در جایی پنهان شده باشد؛ زیرا ممکن است در خلوت، دعای بدی بکند.
زنی پیر از نفسهای جوانه
زند تیری سحرگه بر نشانه
هوش مصنوعی: زنی سالخورده با نفس‌های جوان خود، در صبح زود تیرکی به سوی هدف پرتاب می‌کند.
ندارد سودت آنگه بانگ و فریاد
که نفرین داده باشد ملک بر باد
هوش مصنوعی: هیچ فایده‌ای برای تو وجود ندارد حتی اگر فریاد کنی، چون اگر آسمان بر تو خشمگین شود، همه چیز به باد خواهد رفت.
بسا آیینه کاندر دست شاهان
سیه گشت از نفیر داد خواهان
هوش مصنوعی: بسیاری از آیینه‌ها که در دست پادشاهان قرار دارد، به خاطر فریادهای دادخواهان، تیره و سیاه شده‌اند.
چو دولت روی برگرداند از راه
همه کاری نه بر موقع کند شاه
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت و بخت از انسان روی برمی‌گرداند، هیچ کاری از پادشاه در زمان مناسب برنخواهد آمد.
چو برگ باغ گیرد ناتوانی
خبر پیشین برد باد خزانی
هوش مصنوعی: وقتی که پاییز می‌رسد و برگ‌های درختان می‌افتند، ضعف و ناتوانی آنان نشان‌دهنده این است که دیگر نمی‌توانند در برابر باد مقاومت کنند.
چو دور از حاضران میرد چراغی
کشندش پیش از آن در دیده داغی
هوش مصنوعی: وقتی که فردی از نظر دیگران دور می‌شود، مانند چراغی که خاموش می‌شود، قبل از اینکه به چشم بیاید، خاطره‌ای از او در دل باقی می‌ماند.
چو سیلی ریختن خواهد به انبوه
بغرد کوهه ابر از سر کوه
هوش مصنوعی: وقتی سیلابی بخواهد با شدت و فراوانی جاری شود، ابرها از بالای کوه به شدت رعد و برق خواهند زد.
تگرگی کو زند گشنیز بر خاک
رسد خود بوی گشنیزش بر افلاک
هوش مصنوعی: باران تگرگی که بر زمین می‌بارد، بوی گشنیز را به آسمان می‌برد.
درختی کاول از پیوند کژ خاست
نشاید جز به آتش کردنش راست
هوش مصنوعی: درختی که از پیوند نادرست رشد کند، نتیجه خوبی نمی‌دهد و تنها چاره‌اش سوزاندن آن است.
جهانسوزی بد است و جور سازی
ترا به گر رعیت را نوازی
هوش مصنوعی: آتش زدن به دنیای دیگران کار نادرستی است و اگر به رعیت و مردم توجه کنی و با آنها مهربان باشی، نتیجه بهتری خواهد داشت.
از آن ترسم که گرد این مثل راست
که آن شه گفت کو را کس نمی‌خواست
هوش مصنوعی: من نگرانم که مانند آن گفته‌ی درست که آن پادشاه بیان کرد، کسی به من توجه نکند و مورد استقبال قرار نگیرد.
کهن دولت چو باشد دیر پیوند
رعیت را نباشد هیچ در بند
هوش مصنوعی: وقتی که دولت قدیمی و کهنه‌ای وجود داشته باشد، ارتباط مردم و رعیت با آن دیگر محکم نیست و دیگر تحت فشار و محدودیت نخواهند بود.
ز مثل خود جهان را طاق بیند
جهان خود را به استحقاق بیند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر فرد بر اساس ویژگی‌ها و حالت‌های خود به جهان نگاه می‌کند و آن را بر اساس شایستگی‌ها و قابلیت‌های خود درک می‌کند. به عبارت دیگر، برداشت هر شخص از زندگی و دنیا، تابعی از شخصیت و ویژگی‌های درونی اوست.
ز مغروری که در سر ناز گیرد
مراعات از رعیت باز گیرد
هوش مصنوعی: از کسی که به خاطر تکبر و غرور خود، به رعایت حال دیگران اهمیت ندهد، باید دوری کرد.
نو اقبالی بر آرد دست ناگاه
کند دست دراز از خلق کوتاه
هوش مصنوعی: شخصی که به طور ناگهانی و بدون انتظار خوشبختی و موفقیتی به دست می‌آورد، ممکن است در یک لحظه ناگهانی از دیگران یاری و کمک بخواهد.
خلایق را چو نیکو خواه گردد
باجماع خلایق شاه گردد
هوش مصنوعی: اگر مردم به یکدیگر محبت و دوستی کنند، در نهایت به سلطنت و برتری خواهند رسید.
خردمندی و شاهی هر دو داری
سپیدی و سیاهی هر دو داری
هوش مصنوعی: تو هم دانایی و هم قدرت سلطنت داری، همان‌طور که هم خوبی و هم بدی در وجودت وجود دارد.
نجات آخرت را چاره‌گر باش
در این منزل ز رفتن با خبر باش
هوش مصنوعی: در زندگی دنیا، برای نجات و رهایی در آخرت تلاش کن و به این نکته توجه داشته باش که اینجا ماندگار نیستی.
کسی کو سیم و زر ترکیب سازد
قیامت را کجا ترتیب سازد
هوش مصنوعی: کسی که قادر به ترکیب طلا و نقره باشد، چگونه می‌تواند نظم و ترتیبی برای قیامت ایجاد کند؟
ببین دور از تو شاهانی که مردند
ز مال و ملک و شاهی هیچ بردند؟
هوش مصنوعی: ببین افرادی که دور از تو هستند، چه پادشاهانی که به خاطر ثروت و قدرت و سلطنتشان از دنیا رفتند و هیچ چیزی با خود به آن دنیا نبردند.
بمانی، مال بد خواه تو باشد
ببخشی، شحنه راه تو باشد
هوش مصنوعی: اگر تو باقی بمانی، مال تو به نفع بدخواهانت خواهد بود و اگر ببخشی، مانند نگهبانی می‌شود که بر سر راه تو ایستاده است.
فرو خوان قصه دارا و جمشید
که با هر یک چه بازی کرد خورشید
هوش مصنوعی: داستان‌ زیر را بخوانید که چگونه خورشید با دارا و جمشید بازی کرد و چه سرنوشتی برای هر یک از آن‌ها رقم زد.
در این نه پرده آهنگ آنچنان ساز
که دانی پردهٔ پوشیده را راز
هوش مصنوعی: در این نه پرده، به گونه‌ای آهنگ بساز که رازهای مخفی را آشکار کند.

حاشیه ها

1389/08/14 13:11
ناشناس

چه با تجربه

1401/06/10 13:09
علیرضا تمدنی

از آن ترسم که « گرد » این مثل راست 

به نظر این طور باید باشد 

از آن ترسم که « گردد » این مثل راست 

1401/06/10 13:09
علیرضا تمدنی

« باجماع » خلایق شاه گردد 

بهتر نیست این طور نوشته شود 

« به اجماع » خلایق شاه گردد