برگردان به زبان ساده
زهی دارنده اورنگ شاهی
حوالتگاه تایید الهی
هوش مصنوعی: آفرین بر کسی که دارای تخت و تاج پادشاهی است، او محل و نشانهی تأییدات الهی است.
پناه سلطنت، پشت خلافت
ز تیغت تا عدم، مویی مسافت
هوش مصنوعی: پادشاهی به تو پناه میآورد و در برابر خلافت، از نیروی تو تا مرز عدم، تنها یک تار مو فاصله است.
فریدون دوم، جمشید ثانی
غلط گفتم که حشو است این معانی
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که شاعر به اشتباه گرفتن نامهای بزرگ تاریخ و ادبیات اشاره میکند. او با بیان اینکه جمشید و فریدون دوم نامهای اشتباهی هستند، میگوید که این نوع قضاوت نابجاست و صحبت در مورد این معانی اضافی و بیفایده است. به نوعی میخواهد بگوید که باید از قضاوتهای نادرست دوری کنیم و به عمق معانی واقعی توجه کنیم.
فریدون بود طفلی گاو پرورد
تو بالغدولتی هم شیر و هم مرد
هوش مصنوعی: فریدون در کودکی پرورشدهنده گاو بود و حالا که بزرگ شده، هم قدرتی دارد و هم ویژگیهای مردانگی.
ستد جمشید را، جان، مارِ ضحاک
ترا جان بخشد اژدرهای افلاک
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که جمشید، که نماد قدرت و شجاعت است، میتواند جان تو را نجات دهد و ستمهای ضحاک، که به عنوان دشمن و شر معرفی میشود، به واسطهٔ این حمایت از تو دور خواهد شد. در واقع، نیرویی که جمشید دارد میتواند بر مشکلات و خطرات غلبه کند و تو را به سمت نجات و رهایی هدایت کند.
گر ایشان داشتندی تخت با تاج
تو تاج و تخت میبخشی به محتاج
هوش مصنوعی: اگر آنها دارای تخت و تاج بودند، تو تاج و تخت خود را به نیازمندان هدیه میکردی.
کند هر پهلوی خسرو نشانی
تو خود هم خسروی هم پهلوانی
هوش مصنوعی: هر یک از پهلوهای خسرو نشانهای از توست؛ تو خود هم چون خسرو دارای مقام والایی هستی و هم مثل پهلوان勇مندی.
سلیمان را نگین بود و ترا دین
سکندر داشت آیینه، تو آیین
هوش مصنوعی: سلیمان انگشتر داشت که نشانه قدرتش بود و تو هم مانند سکندر، دین و آیین خود را داری.
ندیدند آنچه تو دیدی ز ایام
سکندر ز آینه، جمشید از جام
هوش مصنوعی: آنچه تو در زمان سکندر مشاهده کردی، دیگران ندیدهاند؛ مانند جمشید که از جام خود دیدهها را در آینه میبیند.
زهی ملک جوانی خرّم از تو
اساس زندگانی محکم از تو
هوش مصنوعی: ای جوان زیبا، زندگی درخشان و خوشحال است، زیرا تو پایه و اساس آن را محکم کردهای.
اگر صد تخت خود بر پشت پیل است
چو بی نقش تو باشد تخت نیل است
هوش مصنوعی: اگر صد تخت بر پشت فیل باشد، اما بدون وجود تو به مانند تختی خالی و بیمعنی خواهد بود.
به تیغِ آهنین عالم گرفتی
به زرین جام، جای جم گرفتی
هوش مصنوعی: تو با شمشیر فولادی بر دنیا تسلط یافتهای و در کاسهای زرین، مقام و جایگاه جمشید را به دست آوردهای.
به آهن چون فراهم شد خزینه
از آهن وقف کن بر آبگینه
هوش مصنوعی: زمانی که آهن مهیا شد و انبار شد، آن را برای ساختن ظروف شیشهای و تزئینی وقف کن.
به دستوری حدیثی چند کوتاه
بخواهم گفت اگر فرمان دهد شاه
هوش مصنوعی: اگر شاه دستور دهد، من چند حدیث کوتاه را برای او روایت میکنم.
من از سِحرِ سَحَر پیکان راهم
جرسجنبانِ هاروتانِ شاهم
هوش مصنوعی: من از جادو و نیرویی که در سحر و سپیدهدم نهفته است، همانند علامتدهندهای برای راه خودم عمل میکنم و شبیه به هاروت، که یکی از شخصیتهای شریر و جادوگر است، در مسیر شاه خودم حرکت میکنم.
نخستین مرغ بودم من درین باغ
گرم بلبل کنی کُنیَت و گر زاغ
هوش مصنوعی: من ابتدا در این باغ گرم، مانند اولین پرنده بودم، اما تو با صدایت مثل بلبل مرا از خود دور کردی، و اگر هم زاغ شوم، در نهایت در این باغ نمیمانم.
به عرض بندگی دیر آمدم دیر
و گر دیر آمدم شیر آمدم شیر
هوش مصنوعی: من با تأخیر به شما خدمت میرسم و اگر دیر رسیدم، با قدرت و مهارت آمدم.
چه خوش گفت این سخن پیر جهانگرد
که دیر آی و درست آی ای جوانمرد
هوش مصنوعی: سخن حکیمانهای است از پیر حکیم که میفرماید: ای جوان، بهتر است که با تأمل و دقت به مقاصد و اهداف خود نزدیک شوی و ن hurry نکن. زمان خود را صرف کن تا به درستی و با آگاهی پیش بروی.
در این اندیشه بودم مدتی چند
که نزلی سازم از بهر خداوند
هوش مصنوعی: مدتی در فکر این بودم که برای خداوند شعری بسازم.
نبودم تحفهٔ چیپال و فغفور
که پیش آرم، زمین را بوسم از دور
چیپال از القاب پادشاه هند است و فغفور پادشاه چین. نبودم: مرا نبود، نداشتم.
بدین مشتی خیال فکرتانگیز
بساط بوسه را کردم شکرریز
هوش مصنوعی: با یک مشت خیال زیبا که ذهن را به تفکر وا میدارد، سفره بوسه را پر از شکر کردم.
اگر چه مور قربان را نشاید
ملخ نزل سلیمان را نشاید
هوش مصنوعی: اگرچه مور نمیتواند قربانی بزرگ باشد، ملخ نیز نمیتواند به مقام سلیمان برسد.
نبود آبی جز این در مغز میغم
و گر بودی نبودی جان دریغم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اهمیت و ارزش وجودی خود اشاره میکند و میگوید که اگر چیزی جز این اندیشه و احساس در وجود او نبود، زندگیاش به شدت تحت تأثیر قرار میگرفت. او نشان میدهد که تنها چیز ارزشمند برایش، همین آگاهی و فکر است و اگر چیز دیگری وجود داشت، ممکن بود زندگیاش خالی از معنا باشد.
به ذره آفتابی را که گیرد؟
به گنجشکی عقابی را که گیرد؟
هوش مصنوعی: ذرهای که نور خورشید را جذب میکند، چگونه میتواند عقابی را که در آسمان پرواز میکند، به چنگ آورد؟
چه سود افسوس من کز کدخدایی
جز این مویی ندارم در کیایی
هوش مصنوعی: افسوس و اندوه من چه فایدهای دارد وقتی که از مقام و قدرتی که داشتم، تنها این مو باقی مانده است.
حدیث آنکه چون دل گاه و بیگاه
ملازم نیستم در حضرتِ شاه
هوش مصنوعی: داستان این است که گاهی اوقات دل من به حضور شاه و مقام او نمیرسد و از او دور میشود.
نباشد بر ملک پوشیده رازم
که من جز با دعا با کس نسازم
هوش مصنوعی: راز من بر سرزمین کسی پنهان نیست، چرا که من جز با دعا هیچ روابطی با کسی ندارم.
نظامی اکدشی خلوتنشین است
که نیمی سرکه نیمی انگبین است
هوش مصنوعی: نظامی اکدشی فردی است که زندگیاش در تنهایی سپری میشود و در واقع او ترکیبی از تلخی و شیرینی است؛ یعنی هم دارای ویژگیهای سخت و دشوار است و هم صفات دلپذیر و خوشایند.
ز طبعِ تر گشاده چشمهٔ نوش
به زهد خشک، بسته بار بر دوش
هوش مصنوعی: از طبیعت تازه و خنک چشمهٔ زلال، میتوان لذت برد، ولی در زهد و پرهیزکاری خشک و بیروح، تنها بار سنگینی بر دوش احساس میشود.
دهان زهدم ار چه خشک خانی است
لسان رَطبَم، آب زندگانی است
خانی: در نوشتهها به معنای چشمه، قنات و نیز گویا «آبانبار» بکار رفته است. رَطْب: تر، مقابل خشک.
چو مشک از ناف عزلت بو گرفتم
به تنهایی چو عنقا خو گرفتم
هوش مصنوعی: به مانند مشک که از دوری و تنهایی بوی خوشی میگیرد، من نیز در تنهایی خود مانند پرنده افسانهای عنقا به زندگیام ادامه دادهام.
گل بزم از چو من خاری نیاید
ز من غیر از دعا کاری نیاید
هوش مصنوعی: اگر از من کسی به جز دعا و آرزو نتواند، بدان که در میانهی شادیها و زیباییها، من تنها یک خار هستم.
ندانم کرد خدمتهای شاهی
مگر لختی سجود صبحگاهی
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا آن کارهای بزرگ که برای شاه انجام دادهام، ارزش و پاداشی دارد، مگر اینکه فقط یک بار در صبح به نشانه احترام و عبادت سجدهای کرده باشم.
رعونت در دماغ از دام ترسم
طمع در دل ز کار خام ترسم
هوش مصنوعی: من از مغرور شدن به خاطر قدرت و موقعیتم میترسم و از طمع ورزیدن در دل به خاطر کارهای ناپخته و بیفکری نگرانم.
طمع را خرقه بر خواهم کشیدن
رعونت را قبا خواهم دریدن
هوش مصنوعی: من به زودی از طمع خود رهایی مییابم و خودخواهیام را نیز کنار خواهم گذاشت.
من و عشقی مجرد باشم آنگاه
بیاسایم چو مفرد باشم آنگاه
هوش مصنوعی: من و عشقم تنها که باشیم، در آن صورت آرام میگیرم، و وقتی که جدای از همهی اینها باشم، احساس راحتی میکنم.
سر خود را به فتراکت سپارم
ز فتراکت چو دولت سر بر آرم
هوش مصنوعی: من سر خود را به دنیای پراکندگی میسپارم، چون وقتی از این پراکندگی بیرون بیایم، مانند دولتی که به اوج میرسد، به بلندی میرسانم.
گرم دور افکنی در بوسم از دور
و گر بنوازیَم نُورٌ علی نور
هوش مصنوعی: اگر دور از من بیفتی، بوسهام هم از دور خواهد بود و اگر به من محبت کنی، نورم بر نور خواهد افزود.
به یک خنده گرت باید چو مهتاب
شبافروزی کنم چون کِرمِ شبتاب
هوش مصنوعی: اگر به خاطر یک خندهات، باید مثل مهتاب در شب نورتابان شوم، پس مثل کرم شبتاب خواهم درخشید.
چو دولت هر که را دادی به خود راه
نِبِشتی بر سرش یا میر یا شاه
هوش مصنوعی: هر کسی که به او نعمت و خوشبختی عطا کردی، بر سر او نوشتهای وجود ندارد که چه مقام و منزلتی خواهد یافت؛ او میتواند به درستی به مقامهایی چون میر یا شاه دست پیدا کند.
چو چشم صبح در هر کس که دیدی
پلاسِ ظلمت از وی در کشیدی
هوش مصنوعی: هر زمان که صبح را در چهره کسی مشاهده کردی، نورت را از او دور کن و تاریکیهایش را از او جدا کن.
به هر کشور که چون خورشید راندی
زمین را بدره بدره زر فشاندی
هوش مصنوعی: هر جا که تو مانند خورشید به سفر بروی، زمین را با طلا زینت میبخشی.
زر افشانت همه ساله چنین باد
که تیغت حصن و جانت آهنین باد
هوش مصنوعی: هر سال، با سهولت و شکوه، طلا و جواهرات خود را بریز و بپاش، به گونهای که سلاح تو مانند دیواری مستحکم و جان تو مانند آهن مقاوم باشد.
جهان بیرون مباد از حکم و رایت
زمین خالی مباد از خاکِ پایت
هوش مصنوعی: جهان بایستی تحت فرمان و مدیریت باشد و هیچ سرزمینی نباید از وجود تو خالی بماند.
سرت زیر کلاه خسروی باد
به خسرو زادگان پشتت قوی باد
هوش مصنوعی: سرت زیر کلاه پادشاهی باشد و به فرزندان پادشاهان، پشت و پناهی قوی و استوار داشته باشی.
به هر منزل که مشکافشان کنی راه
منور باش چون خورشید و چون ماه
هوش مصنوعی: هر جا که عطر مشک پخش کنی، راهت روشن و پرنور خواهد بود، مثل خورشید و ماه.
به هر جانب که روی آری به تقدیر
رکابت باد چون دولت، جهانگیر
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، به یاری تقدیر از تو حمایت خواهد شد، مانند دولتی که جهانی را تسخیر میکند.
جنابت بر همه آفاق منصور
سپاهت قاهر و اعدات مقهور
هوش مصنوعی: تو بر تمام دنیا تسلط داری و سپاه تو بر دشمنان پیروز است، در حالی که دشمنان در برابر تو شکستخوردهاند.