بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
به فرخ فالی و فیروزمندی
سخن را دادم از دولت بلندی
طراز آفرین بستم قلم را
زدم بر نام شاهنشه رقم را
سر و سر خیل شاهان شاه آفاق
چو ابرو با سری هم جفت و هم طاق
ملک اعظم اتابک داور دور
که افکند از جهان آوازه جور
ابو جعفر محمد کز سر جود
خراسان گیر خواهد شد چو محمود
جهانگیر آفتاب عالم افروز
بههر بقعه قِران ساز و قرین سوز
دلیل آن کآفتاب خاص و عام است
که شمسالدین و الدنیاش نام است
چنانچون شمس کهانجم را دهد نور
دهد ما را سعادت چشم بد دور
در آن بخشش که رحمت عام کردند
دو صاحب را محمد نام کردند
یکی ختم نبوت گشته ذاتش
یکی ختم ممالک بر حیاتش
یکی برج عرب را تا ابد ماه
یکی ملک عجم را از ازل شاه
یکی دین را ز ظلم آزاد کرده
یکی دنیا به عدل آباد کرده
زهی نامی که کرد از چشمهٔ نوش
دو عالم را دو میمش حلقه در گوش
ز رشک نام او عالم دو نیم است
که عالم را یکی، او را دو میم است
به ترکان قلم بینسخ تاراج
یکی میمش کمر بخشد یکی تاج
به نور تاجبخشی چون درخش است
بدین تایید نامش تاجبخش است
چو طوفی سوی جود آرد وجودش
ز جودی بگذرد طوفان جودش
فلک با او کرا گوید که برخیز
که هست این قایم افکن قایم آویز
محیط از شرم جودش زیر افلاک
جبینواری عرق شد بر سر خاک
چو دریا در دهد بیتلخرویی
گهر بخشد چو کان بی تنگخویی
به بارش تیغ او چون آهنین میغ
کلید هفت کشور نام آن تیغ
جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نُه حلقه هم در گوش دارد
جهان چون مادران گشته مطیعش
به نام عدل زاده چون ربیعش
خبرهایی که بیرون از اثیر است
به کشف خاطر، او را در ضمیر است
کدامین علم کاو در دل ندارد؟
کدام اقبال کهاو حاصل ندارد؟
به سر پنجه چو شیران دلیر است
بدین شیر افکنی یارب چه شیر است!
نه با شیری کسی را رنجه دارد
نه از شیران کسی همپنجه دارد
سنانش، موی باریکی سترده
ز چشم مویبینان موی برده
ز هر مقراضه کاو چون برق رانده
عدو چون میخ در مقراض مانده
ز هر شمشیر کاو چون صبح جسته
مخالف چون شفق در خون نشسته
سمندش در شتاب آهنگِ بیشی
فلک را هفت میدان داده پیشی
زمین زیر عنانش گاو ریش است
اگرچه همعنان گاومیش است
کُله بر چرخ دارد فرق بر ماه
کلهداری چنین باید زهی شاه
همه عالم گرفت از نیکرایی
چنین باشد بلی ظِلِّ خدایی
سیاهی و سپیدی هرچه هستند
گذشت از کردگار او را پرستند
زرهپوشان دریای شکنگیر
به فرق دشمنش پوینده چون تیر
طرفداران کوه آهنینچنگ
به رجم حاسدش برداشته سنگ
گلوی خصم وی سنگیندرایست
چو مغناطیس از آن آهنربایست
نشد غافل ز خصم آگاهی این است
نخسبد شرط شاهنشاهی این است
اتابک ایلد گز شاه جهانگیر
که زد بر هفت کشور چار تکبیر
دو عالم را بدین یک جان سپردهست
چو جانش هست نتوان گفت مردهست
جهان زنده بدین صاحبقران است
درین شک نیست کاو جان جهان است
جز این یکسر ندارد شخص عالم
مبادا کز سرش مویی شود کم
کس از مادر بدین دولت نزادهست
حبش تا چین بدین دولت گشادهست
فکنده در عراق او باده در جام
فتاده هیبتش در روم و در شام
صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم
سپاه روم را کز ترک شد پیش
به هندی تیغ کرده هندوی خویش
شکارستان او ابخاز و دربند
شبیخونش به خوارزم و سمرقند
ز گنجه فتح خوزستان که کردهست؟
ز عمان تا به اصفاهان که خوردهاست؟
ممیراد این فروغ از روی این ماه
میفتاد این کلاه از فرق این شاه
هر آن چیزی که او را نیست مقصود
به آتش سوخته گر هست خود عود
هر آنکس کز جهان با او زند سر
در آب افتاد اگر خود هست شکر
هر آن شخصی که او را هست ازو رنج
به زیر خاک باد ار خود بود گنج
بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان: چو سلطان جوان، شاه جوانبختبخش ۹ - خطاب زمینبوس: زهی دارنده اورنگ شاهی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به فرخ فالی و فیروزمندی
سخن را دادم از دولت بلندی
هوش مصنوعی: به خاطر خوششانسی و موفقیت، به سخنم ارزش و اعتبار بخشیدم و به بلندی و جایگاه دولتی اشاره کردم.
طراز آفرین بستم قلم را
زدم بر نام شاهنشه رقم را
هوش مصنوعی: به نام شاهنشاه قلم را آماده کردم و با آن بر روی کاغذ نام او را نوشتم.
سر و سر خیل شاهان شاه آفاق
چو ابرو با سری هم جفت و هم طاق
هوش مصنوعی: در میان جمعیت فراوان پادشاهان زمین، او مانند ابرو است که با یک سر، هم هماهنگ و هم متوازن میباشد.
ملک اعظم اتابک داور دور
که افکند از جهان آوازه جور
هوش مصنوعی: فرمانروای بزرگ، اتابک داور، نه تنها در زمان خود بلکه در تاریخ نیز نامی از خود بر جای گذاشته و ناعدالتیها را از بین برده است.
ابو جعفر محمد کز سر جود
خراسان گیر خواهد شد چو محمود
هوش مصنوعی: ابو جعفر محمد که به خاطر بزرگی و سخاوتش در خراسان شناخته شده است، به زودی به مقام محمودی خواهد رسید.
جهانگیر آفتاب عالم افروز
بههر بقعه قِران ساز و قرین سوز
هوش مصنوعی: جهانگیر، خورشیدِ روشناییبخش، در هر جایی که وارد میشود، به نوعی ارتباط و هماهنگی ایجاد میکند و حرارت و گرمای خاصی به آن مکان میبخشد.
دلیل آن کآفتاب خاص و عام است
که شمسالدین و الدنیاش نام است
هوش مصنوعی: آفتاب هم به طور خاص و هم به طور عمومی نور میتاباند و میدرخشد، مانند شمسالدین که نامش در دنیا شناخته شده است.
چنانچون شمس کهانجم را دهد نور
دهد ما را سعادت چشم بد دور
هوش مصنوعی: مانند خورشید که ستارهها را روشن میکند، به ما هم خوشبختی و سعادت میبخشد و چشم بد را از ما دور میسازد.
در آن بخشش که رحمت عام کردند
دو صاحب را محمد نام کردند
هوش مصنوعی: در آن بخششی که به همه رحمتی عمومی عطا شد، دو شخصیت بزرگ به نام محمد شناخته شدند.
یکی ختم نبوت گشته ذاتش
یکی ختم ممالک بر حیاتش
هوش مصنوعی: این بیت به دو جنبه از وجود پیامبر اشاره دارد. یکی اینکه او آخرین پیامبر خداوند است و هیچ پیامبر دیگری بعد از او نخواهد آمد. دوم اینکه وجود او به زندگی و حیات انسانها شکل میدهد و میتواند به عنوان نقطه پایانی برای حکمرانیها و دولتها نیز در نظر گرفته شود. به عبارتی، وجودش موجب حیات معنوی و اجتماعی است و در واقع به نوعی نشاندهنده کمال دین و زندگی انسانی است.
یکی برج عرب را تا ابد ماه
یکی ملک عجم را از ازل شاه
هوش مصنوعی: یک برج در سرزمین عرب تا ابد مانا خواهد بود، در حالی که یک ملک از سرزمین عجم از زمان های قدیم سلطنت میکند.
یکی دین را ز ظلم آزاد کرده
یکی دنیا به عدل آباد کرده
هوش مصنوعی: یک نفر دین را از ظلم و ستم رهایی بخشیده و فرد دیگری دنیا را با عدالت آباد کرده است.
زهی نامی که کرد از چشمهٔ نوش
دو عالم را دو میمش حلقه در گوش
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از شخصیتی بزرگ و نامی اشاره دارد که با نام خود، دو جهان را از چشمهای شیرین و خوشمزه سیراب کرده است. او مانند حلقهای در گوش، نماد زیبایی و ارزشمند بودن محسوب میشود.
ز رشک نام او عالم دو نیم است
که عالم را یکی، او را دو میم است
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت به نام او، جهان به دو بخش تقسیم شده است؛ زیرا جهان به یک نام شناخته میشود، اما او دو بار با حرف میم نام برده شده است.
به ترکان قلم بینسخ تاراج
یکی میمش کمر بخشد یکی تاج
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت ترکان اشاره شده است. یکی از آنها با دقت و هنرمندی کمر انسان را زیبا میکند و دیگری با تاجی که بر سر میگذارد، به او شکوه و جلال میبخشد. به طور کلی، زیبایی و اهمیت ترکان در این تصویر برای آدمی نمایانده شده است.
به نور تاجبخشی چون درخش است
بدین تایید نامش تاجبخش است
هوش مصنوعی: نور تاجبخشی چون ستارهای درخشان است و به همین دلیل نام او تاجبخش میباشد.
چو طوفی سوی جود آرد وجودش
ز جودی بگذرد طوفان جودش
جودی: نام کوهی است که سفینه نوح بر آن ایستاد.
فلک با او کرا گوید که برخیز
که هست این قایم افکن قایم آویز
هوش مصنوعی: آسمان با چه کسی میتواند بگوید که برخیز؟ چرا که این شخص، کسی است که پایههای زمین را بر دوش میکشد و به همه چیز نظم میدهد.
محیط از شرم جودش زیر افلاک
جبینواری عرق شد بر سر خاک
هوش مصنوعی: محیط به خاطر بخشش و generosity او، با خجالت و شرم زیر آسمانها دچار عرقریزی شده و بر خاک فشار آورده است.
چو دریا در دهد بیتلخرویی
گهر بخشد چو کان بی تنگخویی
هوش مصنوعی: اگر دریا زیبا و دلنشین باشد، مرواریدهایی بینظیر به ما خواهد داد. مانند معدنی که اگر تنگنظر نباشد، ثروتهای بیشتری را نمایان میسازد.
به بارش تیغ او چون آهنین میغ
کلید هفت کشور نام آن تیغ
هوش مصنوعی: تیغ او مانند ابر آهنین باران میبارد و این تیغ کلید راههای هفت کشور است.
جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نُه حلقه هم در گوش دارد
هوش مصنوعی: جهت شش ستون او بر دوش آسمان است و نه حلقه نیز بر گوش دارد.
جهان چون مادران گشته مطیعش
به نام عدل زاده چون ربیعش
هوش مصنوعی: جهان مانند مادرانی شده است که به خاطر عدالت تسلیم او شدهاند، همانطور که بهار به وجود میآید.
خبرهایی که بیرون از اثیر است
به کشف خاطر، او را در ضمیر است
هوش مصنوعی: خبرهایی که فراتر از جهان مادی وجود دارند، در دل و ذهن انسان به صورت شهود و کشف جلوهگری میکنند.
کدامین علم کاو در دل ندارد؟
کدام اقبال کهاو حاصل ندارد؟
هوش مصنوعی: کدام دانشمندی است که دل پاک نداشته باشد؟ کدام موفقیتی وجود دارد که به دست نیامده باشد؟
به سر پنجه چو شیران دلیر است
بدین شیر افکنی یارب چه شیر است!
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف قدرت و شجاعت افراد مانند شیر میپردازد و از آن به عنوان نمادی از دلیری و توانمندی یاد میکند. او با تعجب از قدرت و شجاعت این افراد، از خدای خود درخواست میکند که بر این ویژگیها بیفزاید. به نوعی، شاعر به تحسین این ویژگیها در انسانها میپردازد و به دنبال درک بیشتر از ماهیت شجاعت است.
نه با شیری کسی را رنجه دارد
نه از شیران کسی همپنجه دارد
با شیری: از سر زور و قدرت.
سنانش، موی باریکی سترده
ز چشم مویبینان موی برده
هوش مصنوعی: سلاحش، رشتهای نازک است که به دقت از چشم کسانی که به زیبایی مینگرند، خارج شده و آن را به دست آورده است.
ز هر مقراضه کاو چون برق رانده
عدو چون میخ در مقراض مانده
مقراضه: شرارهها و ذرههای گداخته ناشی از کوبیدن آهن و فلزات؛ به معنی شراره آتش نیز کار رفته است. مقراض: گاز یا قیچی که میخی در میانه دو تیغه آن قرار دارد.
ز هر شمشیر کاو چون صبح جسته
مخالف چون شفق در خون نشسته
هوش مصنوعی: هر شمشیری که صبحگاهان به سوی دشمن حملهور شده، مانند سپیدهدمی که برآمده، دشمنش در خون غوطهور است.
سمندش در شتاب آهنگِ بیشی
فلک را هفت میدان داده پیشی
هوش مصنوعی: اسب او با سرعتی شگفتانگیز در حال حرکت است و به گونهای پیش میرود که انگار هفت میدان را از آسمان جلوتر گرفته است.
زمین زیر عنانش گاو ریش است
اگرچه همعنان گاومیش است
هوش مصنوعی: زمین تحت کنترل او همچون گاوی است با ریش، هرچند که در کنار او گاومیشی نیز وجود دارد.
کُله بر چرخ دارد فرق بر ماه
کلهداری چنین باید زهی شاه
هوش مصنوعی: سر کلاه بر چرخ دارد، و فرق روی ماه است. کسی که همچون او کلاهدار است، واقعاً باید بزرگ و با عظمت باشد.
همه عالم گرفت از نیکرایی
چنین باشد بلی ظِلِّ خدایی
هوش مصنوعی: همه افراد و موجودات در جهان تحت تأثیر خوبی و نیکوکاری هستند و این نشاندهندهی وجود خداوند در آنهاست.
سیاهی و سپیدی هرچه هستند
گذشت از کردگار او را پرستند
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، چه تاریکی و چه روشنی، در نهایت از خالق آن منشأ میگیرد و او را میستایند.
زرهپوشان دریای شکنگیر
به فرق دشمنش پوینده چون تیر
هوش مصنوعی: جنگجویان مسلح مانند تیر به سمت دشمنانشان حملهور میشوند و با قدرت و سرعت در میدان نبرد حرکت میکنند.
طرفداران کوه آهنینچنگ
به رجم حاسدش برداشته سنگ
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که افرادی که از کوه آهنین حمایت میکنند، با اقتدار و اراده در برابر حسادتها ایستاده و آماده مقابله با دشمنان خود هستند. آنها با عزم و اراده سنگهایی به سمت حاسدان خود پرتاب میکنند.
گلوی خصم وی سنگیندرایست
چو مغناطیس از آن آهنربایست
هوش مصنوعی: گلوی دشمن او سنگین و پر درد است، مانند اثر مغناطیسی که آهنربا بر روی فلز دارد.
نشد غافل ز خصم آگاهی این است
نخسبد شرط شاهنشاهی این است
هوش مصنوعی: آگاهی از دشمن امری ضروری است و نباید در خواب یا غفلت بود؛ زیرا برای حفظ قدرت و پادشاهی، لازم است همیشه هوشیار باشیم.
اتابک ایلد گز شاه جهانگیر
که زد بر هفت کشور چار تکبیر
هوش مصنوعی: اتابک ایلد گز، فرمانروای بزرگ و مقتدر، با قدرت و شکوهی که دارد، بر هفت کشور سلطنت میکند و با هر تکبیرش، عظمت و قدرت خود را نشان میدهد.
دو عالم را بدین یک جان سپردهست
چو جانش هست نتوان گفت مردهست
هوش مصنوعی: این دنیا و دنیای دیگر را با یک جان خود پیوند داده است. زیرا وقتی جان او در اینجا وجود دارد، نمیتوان گفت که او مرده است.
جهان زنده بدین صاحبقران است
درین شک نیست کاو جان جهان است
هوش مصنوعی: جهان به خاطر صاحب قرآن زنده است و در این موضوع هیچ شکی وجود ندارد که او روح جهان است.
جز این یکسر ندارد شخص عالم
مبادا کز سرش مویی شود کم
هوش مصنوعی: فرد عالم هیچ چیز دیگری ندارد و نباید اجازه دهد که از ارزش یا ویژگیهایش چیزی کم شود.
کس از مادر بدین دولت نزادهست
حبش تا چین بدین دولت گشادهست
هوش مصنوعی: هیچکس از مادر، به این نوع ثروت و مقام به دنیا نیامده است؛ مثل حبش که تا چین به این نعمتها دست یافته است.
فکنده در عراق او باده در جام
فتاده هیبتش در روم و در شام
هوش مصنوعی: او در عراق باده را در جام میکارد و هیبت و شکوهش در روم و شام زبانزد است.
صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم
صلیب زنگ: صلیب سیاه و آهنین یا پولادین.
سپاه روم را کز ترک شد پیش
به هندی تیغ کرده هندوی خویش
هوش مصنوعی: سپاه روم که از ترکها شکست خورده و به عقب رانده شده، اکنون به سوی هند میرود و جنگاوری را آماده کرده تا با هندیها مقابله کند.
شکارستان او ابخاز و دربند
شبیخونش به خوارزم و سمرقند
هوش مصنوعی: شکارگاه او در ابخاز و دربند است و حملهاش به خوارزم و سمرقند.
ز گنجه فتح خوزستان که کردهست؟
ز عمان تا به اصفاهان که خوردهاست؟
هوش مصنوعی: کسی چه میداند که چه کسی خوزستان را فتح کرده است؟ و از عمان تا اصفهان چه کسی را تصرف کرده؟
ممیراد این فروغ از روی این ماه
میفتاد این کلاه از فرق این شاه
هوش مصنوعی: این نور و روشنی که از چهره این ماه میتابد، از سر این شاه با این کلاهی که بر سر دارد خاموش میشود.
هر آن چیزی که او را نیست مقصود
به آتش سوخته گر هست خود عود
هوش مصنوعی: هر چیزی که هدف او نیست، به مانند عود است که اگر به آتش بیفتد، به سرعت میسوزد.
هر آنکس کز جهان با او زند سر
در آب افتاد اگر خود هست شکر
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیای خود با او زندگی میکند و در موقعیت سختی قرار میگیرد، اگر خودش را بشناسد و با خود صادق باشد، در آن شرایط نیز شیرینی و خوشی را تجربه میکند.
هر آن شخصی که او را هست ازو رنج
به زیر خاک باد ار خود بود گنج
هوش مصنوعی: هر فردی که از دست او رنج میبرند، اگر او خود دارای ارزش و ثروت درون باشد، باید به زیر خاک سپرده شود.
حاشیه ها
1394/11/21 01:01
بهرام اشتری
در بیت اول «فرخ» است که اشتباها «فرح» تایپ شده است
1402/09/27 02:11
سید محسن
درود بر ادیبان--حتما فرصت پیش نیامده تا مدیریت محترم سری به این شعر بزنند و فرمایش اقای اشتری را در نظر بگیرند
1403/09/05 21:12
افسانه چراغی
مقراضه به معنی تیر دوشاخه است و مقراض به معنی قیچی. وقتی تیر دوشاخه را مثل برق (تند و سریع) روانه میکند، دشمن مثل میخِ وسط قیچی، در آن تیر گرفتار میشود.
1403/09/05 21:12
افسانه چراغی
در گذشته اعتقاد داشتند که زمین بر شاخ گاو قرار گرفته.
گاوریش یعنی بیعقل، ابله، مسخره