گنجور

بخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

نکیسا چون زد این افسانه بر چنگ
ستای باربد برداشت آهنگ
عراقی وار بانگ از چرخ بگذاشت
به آهنگ عراق این بانگ برداشت
نسیم دوست می‌یابد دماغم
خیال گنج می‌بیند چراغم
کدامین آب خوش دارد چنین جوی
کدامین باد را باشد چنین بوی
مگر وقت شدن طاوسِ خورشید
پَر افشان کرد بر گلزار جمشید
مگر سروی ز طارم سر برآورد
که ما را سربلندی بر سر آورد
مگر ماه آمد از روزن در افتاد
که شب را روشنی در منظر افتاد
مگر باد بهشت اینجا گذر کرد
که چندین خرمی در ما اثر کرد
مگر باز سپید آمد فرا دست
که گلزار شب از زاغ سیه رست
مگر با ماست آب زندگانی
که ما را زنده دل دارد نهانی
مگر اقبال شمعی نو برافروخت
که چون پروانه غم را بال و پر سوخت
مگر شیرین ز لعل افشاند نوشی
که از هر گوشه‌ای خیزد خروشی
بگو ای دولت آن رشک پری را
که باز آور به ما نیک اختری را
ترا بسیار خصلت جز نکویی‌ست
بگویم راست مردی راستگویی‌ست
منم جو کشته و گندم دروده
ترا جو داده و گندم نموده
مبین کز توسنی خشمی نمودم
تواضع بین که چون رام تو بودم
نبرد دزد هندو را کسی دست
که با دزدی جوانمردیش هم هست
ندارم نیم دل در پادشاهی
ولیکن درد دل چندان که خواهی
لگدکوب غمت زان گشت روحم
که بخت بد لگد زد بر فتوحم
دلم خون گرید از غم چون نگرید
کدامین ظالم از غم خون نگرید
تنم ترسد ز هجران چون نترسد
کدامین عاقل از مجنون نترسد
چو بی‌زلف تو بیدل بود دستم
دل خود را به زلفت باز بستم
به خلوت با لبت دارم شماری
وز اینم کردنی‌تر نیست کاری
گَرَم خواهی به خلوت بار دادن
به جای گل چه باید خار دادن؟
از آن حقه که جز مرهم نیاید
بده زانکو به دادن کم نیاید
چه باشد کز چنان آب حیاتی؟
به غارت برده‌ای، بخشی زکاتی؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نکیسا چون زد این افسانه بر چنگ
ستای باربد برداشت آهنگ
هوش مصنوعی: نکیسا هنگامی که این داستان را بر روی چنگ نواخت، باربد نیز تصمیم به نواختن آهنگی گرفت.
عراقی وار بانگ از چرخ بگذاشت
به آهنگ عراق این بانگ برداشت
هوش مصنوعی: فردی همچون عراقی، صدای چرخ را ترک گفت و به آهنگ عراقی این صدا را دوباره شنید.
نسیم دوست می‌یابد دماغم
خیال گنج می‌بیند چراغم
هوش مصنوعی: نسیم دوستانه به من می‌رسد و بویی از عشق را به مشامم می‌آورد، گویی که در خیال من، گنجی پنهان وجود دارد که روشنایی‌اش به من نور می‌دهد.
کدامین آب خوش دارد چنین جوی
کدامین باد را باشد چنین بوی
هوش مصنوعی: کدامین آب این‌قدر خوش است که چنین جوی را می‌سازد؟ کدامین بادی می‌تواند بوی این‌چنینی داشته باشد؟
مگر وقت شدن طاوسِ خورشید
پَر افشان کرد بر گلزار جمشید
هوش مصنوعی: آیا زمانی فرشتۀ خورشید به شکوه و زیبایی خود بر باغ جمشید نوزده‌ای ریخت؟
مگر سروی ز طارم سر برآورد
که ما را سربلندی بر سر آورد
هوش مصنوعی: آیا ممکن است درختی بلند و سرسبز از میان خاک برآید که ما را نیز به افتخار و سربلندی برساند؟
مگر ماه آمد از روزن در افتاد
که شب را روشنی در منظر افتاد
هوش مصنوعی: شاید ماه از پنجره‌ای به درون وارد شده که باعث شده شب، نورانی شود و روشنایی به چشم بیاید.
مگر باد بهشت اینجا گذر کرد
که چندین خرمی در ما اثر کرد
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است در اینجا این همه شادابی و خوشحالی به وجود آمده باشد، مگر اینکه بادی از بهشت به اینجا آمده و بر ما تأثیر گذاشته است؟
مگر باز سپید آمد فرا دست
که گلزار شب از زاغ سیه رست
هوش مصنوعی: آیا دوباره روز روشن آمد که گلزار شب از زاغ سیاه رهایی یافت؟
مگر با ماست آب زندگانی
که ما را زنده دل دارد نهانی
هوش مصنوعی: آیا زندگی ما به خاطر آب زندگی‌بخش نیست که دل‌های ما را پنهانی شاداب می‌کند؟
مگر اقبال شمعی نو برافروخت
که چون پروانه غم را بال و پر سوخت
هوش مصنوعی: شاید شمعی جدید روشن شده است که پروانه به خاطر آن غم و اندوهش را فراموش کرده و همه انرژی‌اش را صرف آن کرده است.
مگر شیرین ز لعل افشاند نوشی
که از هر گوشه‌ای خیزد خروشی
هوش مصنوعی: شیرین چون با لب‌های زیبا و نرمش لبخند می‌زند، شادی و سرور از هر سو به وجود می‌آید و همه جا صدا و هیاهو برمی‌خیزد.
بگو ای دولت آن رشک پری را
که باز آور به ما نیک اختری را
هوش مصنوعی: بگو ای خوشبختی، آنچه از زیبایی و خوشبختی است را به ما بازگردان.
ترا بسیار خصلت جز نکویی‌ست
بگویم راست مردی راستگویی‌ست
هوش مصنوعی: من ویژگی‌های خوبی در تو می‌بینم، اما اگر بخواهم راست بگویم، اصلی‌ترین صفت تو صداقت و راستگویی‌ات است.
منم جو کشته و گندم دروده
ترا جو داده و گندم نموده
هوش مصنوعی: من یک جو و گندم کشته‌ام؛ تو هم به من جو داده‌ای و گندم کرده‌ای.
مبین کز توسنی خشمی نمودم
تواضع بین که چون رام تو بودم
هوش مصنوعی: به هیچ‌وجه نشان نده که از تو ناراحت شدم، ببین که من با چه تواضعی رفتار می‌کنم؛ زیرا که من چون اسبی رام و مطیع تو هستم.
نبرد دزد هندو را کسی دست
که با دزدی جوانمردیش هم هست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در مواجهه با دزدی، فردی که به دنبال عدالت است، می‌تواند از نادرستی و غیرقانونی بودن رفتار دزد خود را جدا کند. حتی اگر دزد از ویژگی‌های اخلاقی برخوردار باشد، همچنان اعمال او ناپسند و قابل محکوم شدن است.
ندارم نیم دل در پادشاهی
ولیکن درد دل چندان که خواهی
هوش مصنوعی: من در پادشاهی هیچ نقشی ندارم، اما آن‌چنان غم و دردی دارم که هر چقدر بخواهی، برای گفتن دارم.
لگدکوب غمت زان گشت روحم
که بخت بد لگد زد بر فتوحم
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که به من حمله‌ور شد، باعث شد که روح من تحت فشار قرار گیرد، چون شانس بد به نتایج خوب من ضربه زد.
دلم خون گرید از غم چون نگرید
کدامین ظالم از غم خون نگرید
هوش مصنوعی: دلم از غم به شدت می‌گیرد و اشک می‌ریزد، چرا که چطور ممکن است کسی از غم نگریسته نشود و بی‌احساس باقی بماند؟
تنم ترسد ز هجران چون نترسد
کدامین عاقل از مجنون نترسد
هوش مصنوعی: تنم از دوری محبوب می‌لرزد، چون عقل کدام انسان خردمندی از دیوانه نمی‌ترسد؟
چو بی‌زلف تو بیدل بود دستم
دل خود را به زلفت باز بستم
هوش مصنوعی: وقتی که بی‌زلف تو دلم آواره و بی‌قرار است، دستم را به زلف تو می‌زنم و دلم را در آغوش زلفت محکم می‌گیرم.
به خلوت با لبت دارم شماری
وز اینم کردنی‌تر نیست کاری
هوش مصنوعی: من در خلوت با لب‌های تو حساب و کتاب دارم و هیچ کاری برای من جذاب‌تر از این نیست.
گَرَم خواهی به خلوت بار دادن
به جای گل چه باید خار دادن؟
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در خلوت با من حس خوبی داشته باشی، به جای اینکه گل بدهی، باید خار و درد را به من هدیه کنی.
از آن حقه که جز مرهم نیاید
بده زانکو به دادن کم نیاید
هوش مصنوعی: از آن حقه که تنها داروی درد نیست، بنابراین از آنجا که بخشیدن کمکی نمی‌کند.
چه باشد کز چنان آب حیاتی؟
به غارت برده‌ای، بخشی زکاتی؟
چه می‌شود اگر از آن آب حیات که به غارت برده‌ای، زکاتی بدهی و ببخشی؟ (منظور بوسه‌ای از لب است)

حاشیه ها

1394/05/04 13:08
مرتضی (باران)

بیت چهار مصراع اول
کدامین آب خوش"" داد ""چنین جوی
کدامین آب خوش "دارد" چنین جوی

1396/01/23 14:03
Mohsen

متن دو علط املایی دارد. باز خوانی کنید. البته یک مورد را اشاره کردند دوستی که هنوز تصحیح نشدا. در بیت دوم هم علط دیگر.