بخش ۸۰ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
نکیسا بر طریقی کان صنم خواست
فرو گفت این غزل در پرده راست
مخسب ای دیده دولت زمانی
مگر کز خوشدلی یابی نشانی
برآی از کوه صبر ای صبح امید
دلم را چشم روشن کن به خورشید
بساز ای بخت با من روزکی چند
کلیدی خواه و بگشای از من این بند
ز سر بیرون کن ای طالع گرانی
رها کن تا توانی ناتوانی
به عیاری برآر ای دوست دستی
برافکن لشگر غم را شکستی
جگر در تاب و دل در موج خونست
گر آری رحمتی وقتش کنونست
نه زین افتادهتر یابی ضعیفی
نه زین بیچارهتر یابی حریفی
اگر بر کف ندانم ریخت آبی
توانم کرد بر آتش کبابی
و گر جلاب دادن را نشایم
فقاعی را به دست آخر گشایم
و گر نقشی ندانم دوخت آخر
سپند خانه دانم سوخت آخر
و گر چینی ندانم در نشاندن
توانم گردی از دامن فشاندن
میندازم چو سایه بر سر خاک
که من خود اوفتادم زار و غمناک
چو مه در خانه پروینیت باید
چو زهره درد بر چینیت باید
سرایت را بهر خدمت که خواهی
کنیزی میکنم دعوی نه شاهی
مرا پرسی که چونی زارزویم
چو میدانی و میپرسی چه گویم
غریبی چون بود غمخوار مانده
ز کار افتاده و در کار مانده
چو گل در عاشقی پرده دریده
ز عالم رفته و عالم ندیده
چو خاک آماجگاه تیر گشته
چو لاله در جوانی پیر گشته
به امیدی جهان بر باد داده
به پنداری بدین روز اوفتاده
نه هم پشتی که پشتم گرم دارد
نه بختی کز غریبان شرم دارد
مثل زد غرقه چون میمرد بیرخت
که باید مرده را نیز از جهان بخت
ز بی کامی دلم تنها نشین است
بسازم گر ترا کام اینچنین است
چو برناید مرا کامی که باید
بسازم تا ترا کامی بر آید
مگر تلخ آمد آن لب را وجودم
که وقت ساختن سوزد چو عودم
مرا این سوختن سوری عظیمست
که سوز عاشقان سوزی سلیمست
نخواهم کرد بر تو حکم رانی
گرم زین بهترک داری تو دانی
بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو: همان صاحبسخن پیر کهنسالبخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو: نکیسا چون زد این افسانه بر چنگ
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکیسا بر طریقی کان صنم خواست
فرو گفت این غزل در پرده راست
هوش مصنوعی: نکیسا، که هنرمند و موسیقیدان است، به روشی اشاره میکند که محبوبش خواسته است. او این غزل را به شکلی صحیح و به دور از آشکارسازی بیان کرده است.
مخسب ای دیده دولت زمانی
مگر کز خوشدلی یابی نشانی
هوش مصنوعی: ای چشم، مدتی از خواب غفلت بیدار شو تا شاید نشانهای از خوشحالی و دلشادیت بیابی.
برآی از کوه صبر ای صبح امید
دلم را چشم روشن کن به خورشید
هوش مصنوعی: ای صبح امید، از کوه صبر بیرون بیا و دل مرا روشن کن، مثل خورشید.
بساز ای بخت با من روزکی چند
کلیدی خواه و بگشای از من این بند
هوش مصنوعی: ای بخت، لطف کن و برای مدتی با من باش، کلیدی به من بده و این قید و بندهایی که دارم را بگشای.
ز سر بیرون کن ای طالع گرانی
رها کن تا توانی ناتوانی
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، مرا از سختی و مشکلات رها کن و تا جایی که میتوانی، از ناتوانی و عجز دور کن.
به عیاری برآر ای دوست دستی
برافکن لشگر غم را شکستی
هوش مصنوعی: ای دوست، با مهارت و قدرت خود، دستت را بالا ببر و به جنگ با غم برو، تا بتوانی آن را شکست دهی.
جگر در تاب و دل در موج خونست
گر آری رحمتی وقتش کنونست
هوش مصنوعی: دل در این شرایط بسیار بیتاب و جگر در حال التهاب است. اگر بخواهی به او رحم کنی، حالا بهترین زمان است.
نه زین افتادهتر یابی ضعیفی
نه زین بیچارهتر یابی حریفی
هوش مصنوعی: هیچکس را نمیتوانی پیدا کنی که به اندازه این شخص از نظر ضعف و ناتوانی در وضعیت بدی باشد. این فرد از همه بیشتر در عذاب و بیپناهی قرار دارد.
اگر بر کف ندانم ریخت آبی
توانم کرد بر آتش کبابی
هوش مصنوعی: اگر نتوانم آب را روی دستم بریزم، میتوانم با آن آتش کباب را خاموش کنم.
و گر جلاب دادن را نشایم
فقاعی را به دست آخر گشایم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به راحتی آب را صاف کنم، در نهایت به نتیجهای دست پیدا میکنم.
و گر نقشی ندانم دوخت آخر
سپند خانه دانم سوخت آخر
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در مورد نقشها چیزی بگویم، ولی میدانم که در نهایت خانهای که با سپند (گلابی) ساخته شده، سوخته است.
و گر چینی ندانم در نشاندن
توانم گردی از دامن فشاندن
هوش مصنوعی: اگرچه من مهارت خاصی در چیدن گلها و زینتبخشی ندارم، اما میتوانم با اندکی تلاش، زیبایی را از دامن طبیعت بیرون بیاورم.
میندازم چو سایه بر سر خاک
که من خود اوفتادم زار و غمناک
هوش مصنوعی: من بر روی زمین مانند سایهای میافتم، چرا که خودم در حالتی زار و غمناک افتادهام.
چو مه در خانه پروینیت باید
چو زهره درد بر چینیت باید
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند ماه باشی، باید در خانهات همچون ستاره زهره تلاش کنی و سختیها را تحمل نمایی.
سرایت را بهر خدمت که خواهی
کنیزی میکنم دعوی نه شاهی
هوش مصنوعی: هر کار که بخواهی انجام بدهم، با کمال افتادگی و خدمتگزاری این کار را میکنم؛ نه اینکه ادعای بزرگی و مقام بالایی داشته باشم.
مرا پرسی که چونی زارزویم
چو میدانی و میپرسی چه گویم
هوش مصنوعی: تو از حال من میپرسى، در حالی که خودت میدانی وضعیت من چگونه است. نمیدانم باید چه بگویم.
غریبی چون بود غمخوار مانده
ز کار افتاده و در کار مانده
هوش مصنوعی: حالت غریبانهای چه شکلی است زمانی که کسی که دلسوز دیگران است، به حال خود رها شده و از کار و زندگی عقب مانده باشد.
چو گل در عاشقی پرده دریده
ز عالم رفته و عالم ندیده
هوش مصنوعی: عاشق همچون گلی است که پرده را از هم باز کرده و به دنیای دیگر رفته، جایی که دیگر هیچ چیزی را نمیبیند.
چو خاک آماجگاه تیر گشته
چو لاله در جوانی پیر گشته
هوش مصنوعی: چون خاکی که هدف تیر قرار گرفته، به مانند لالهای که در جوانی پژمرده شده است.
به امیدی جهان بر باد داده
به پنداری بدین روز اوفتاده
هوش مصنوعی: امیدها باعث شدهاند که زندگی به هدر برود و به خاطر تفکرات منفی به این وضعیت سقوط کردهایم.
نه هم پشتی که پشتم گرم دارد
نه بختی کز غریبان شرم دارد
هوش مصنوعی: نه یاری دارم که از من حمایت کند و نه بختی که باعث شرمندگیام در جمع بیگانگان شود.
مثل زد غرقه چون میمرد بیرخت
که باید مرده را نیز از جهان بخت
هوش مصنوعی: چون صورت و ظاهری وجود ندارد، باید بدانیم که حتی مردهها نیز از دنیا به خاطر شانس و بخت خود زندگی میکنند.
ز بی کامی دلم تنها نشین است
بسازم گر ترا کام اینچنین است
هوش مصنوعی: به خاطر نداشتن خوشی و رضایت، دل من به تنهایی نشسته است. اگر حال تو این گونه است، من هم تلاش میکنم تا با این احساس کنار بیایم.
چو برناید مرا کامی که باید
بسازم تا ترا کامی بر آید
هوش مصنوعی: وقتی که به چیزی که میخواهم نمیرسم، باید تلاش کنم تا تو هم به آنچه میخواهی برسی.
مگر تلخ آمد آن لب را وجودم
که وقت ساختن سوزد چو عودم
هوش مصنوعی: آیا آن لب شیرین برای من تلخ است که وقتی عشق میسازم، مانند عود میسوزم؟
مرا این سوختن سوری عظیمست
که سوز عاشقان سوزی سلیمست
هوش مصنوعی: این سوختن من، شعلهای بزرگ و عظیم است که به عشق و محبت، شفاف و خالصانه میسوزد.
نخواهم کرد بر تو حکم رانی
گرم زین بهترک داری تو دانی
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بر تو سلطنت کنم، چرا که از این بهتر را خودت میدانی و میشناسی.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"مقدمه رامشگران"
با صدای کاوه دیلمی (آلبوم رامشگران)
حاشیه ها
1404/02/12 22:05
مهرناز
فکر کنم غرقه است نه غرفه