بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
چو بَدر از جِیب گردون سر برآورد
زمین عطف هلالی بر سر آورد
ز مجلس در شبستان رفت خسرو
شده سودای شیرین در سرش نو
چو برگفتی ز شیرین سرگذشتی
دهان مریم از غم تلخ گشتی
در آن مستی نشسته پیش مریم
دم عیسی بر او میخواند هر دم
که شیرین گر چه از من دور بهتر
ز ریش من نمک مهجور بهتر
ولی دانم که دشمنکام گشته است
به گیتیدر به من بدنام گشته است
چو من بنوازم و دارم عزیزش
صواب آید که بنوازی تو نیزش
اجازت ده کزان قصرش بیارم
به مُشکوی پرستاران سپارم
نبینم روی او گر باز بینم
پر آتش باد چشم نازنینم
جوابش داد مریم کهای جهانگیر
شکوهت چون کواکب آسمانگیر
خلافت را جهان بر در نهاده
فلک بر خط حُکمت سر نهاده
اگر حلوای تَر شد نام شیرین
نخواهد شد فرود از کام شیرین
تو را بیرنج حلوایی چنین نرم
برنج سرد را تا کی کنی گرم؟
رطب خور، خار نادیدن تو را سود
که بس شیرین بود حلوای بیدود
مرا با جادویی همحُقه سازی
که بر سازد ز بابل حقهبازی
هزار افسانه از بر بیش دارد
به طنازی یکی در پیش دارد
تو را بفریبد و ما را کند دور
تو زو راضی شوی من از تو مهجور
من افسونهای او را نیک دانم
چنین افسانهها را نیک خوانم
بسا زن کاو صد از پنجه نداند
عطارد را به زرق از ره براند
زنان مانند ریحان سفالند
درونسو خبث و بیرونسو جمالند
نشاید یافتن در هیچ برزن
وفا در اسب و در شمشیر و در زن
وفا مردی است، بر زن چون توان بست؟
چو زن گفتی بشوی از مردمی دست
بسی کردند مردان چارهسازی
ندیدند از یکی زن راستبازی
زن از پهلوی چپ گویند برخاست
مجوی از جانب چپ جانب راست
چه بندی دل در آن دور از خدایی
کزو حاصل نداری جز بلایی؟
اگر غیرت بری با درد باشی
و گر بیغیرتی، نامرد باشی
برو تنها دم از شادی برآور
چو سوسن سر به آزادی برآور
پس آنگه بر زبان آورد سوگند
به هوش زیرک و جان خردمند
به تاج قیصر و تخت شهنشاه
که گر شیرین بدین کشور کند راه
به گردن برنهم مشکینرسن را
برآویزم ز جورت خویشتن را
همان به کاو در آن وادی نشیند
که جغد آن بِهْ که آبادی نبیند
یقین شد شاه را چون مریم این گفت
که هرگز در نسازد جفت با جفت
سخن را از در دیگر بنا کرد
نوازش مینمود و صبر میکرد
سوی خسرو شدی پیوسته شاپور
به صد حیلت پیامی دادی از دور
جوابش هم نهانی باز بردی
ز خونخواری به غمخواری سپردی
از آن بازیچه حیران گشت شیرین
که بی او چون شکیبد شاه چندین
ولی دانست کآننز بیوفایی است
شکیبش بر صلاح پادشایی است
بخش ۵۰ - (سی لحن باربد): در آمد باربد چون بلبل مستبخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین: شفاعت کرد روزی شه به شاپور
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بَدر از جِیب گردون سر برآورد
زمین عطف هلالی بر سر آورد
هوش مصنوعی: وقتی ماه به طور کامل از آسمان نمایان میشود، زمین نیز با شکلی هلالی به استقبال آن میآید.
ز مجلس در شبستان رفت خسرو
شده سودای شیرین در سرش نو
هوش مصنوعی: خسرو از محفل بیرون میرود و در دلش آرزوی عشق شیرین میتپد.
چو برگفتی ز شیرین سرگذشتی
دهان مریم از غم تلخ گشتی
هوش مصنوعی: وقتی از شیرینی بازگشتی، دهان مریم به خاطر غم تلخی پر شد.
در آن مستی نشسته پیش مریم
دم عیسی بر او میخواند هر دم
هوش مصنوعی: در آن حالت شگفتانگیز، عیسی هر لحظه آواز میخواند و مریم را در کنار خود دارد.
که شیرین گر چه از من دور بهتر
ز ریش من نمک مهجور بهتر
هوش مصنوعی: هرچند که شیرین از من فاصله دارد، اما غم و تنهاییام از درد و ناراحتیام به مراتب بیشتر است.
ولی دانم که دشمنکام گشته است
به گیتیدر به من بدنام گشته است
هوش مصنوعی: میدانم که در این دنیا، دشمنان به خواستههای خود رسیدهاند و من به بدنامی شناخته شدهام.
چو من بنوازم و دارم عزیزش
صواب آید که بنوازی تو نیزش
هوش مصنوعی: وقتی من او را نوازش میکنم و برایش ارزش قائل هستم، به تو نیز سزاوار است که او را نوازش کنی.
اجازت ده کزان قصرش بیارم
به مُشکوی پرستاران سپارم
هوش مصنوعی: اجازه بده که من از قصرش به دستان زیبای پرستاران برسانم.
نبینم روی او گر باز بینم
پر آتش باد چشم نازنینم
هوش مصنوعی: اگر دوباره چهرهاش را ببینم، نمیتوانم تحمل کنم، زیرا دیدن او مانند شعلههای آتش بر چشمانم خواهد بود.
جوابش داد مریم کهای جهانگیر
شکوهت چون کواکب آسمانگیر
هوش مصنوعی: مریم به او پاسخ داد که ای کسی که جهان را در تسخیر خود داری، عظمت تو مانند ستارههای آسمان است.
خلافت را جهان بر در نهاده
فلک بر خط حُکمت سر نهاده
هوش مصنوعی: جهان به طور کامل در انتظار خلافت است و آسمان بر اصول حکمت تکیه کرده است.
اگر حلوای تَر شد نام شیرین
نخواهد شد فرود از کام شیرین
هوش مصنوعی: اگر حلوایی که تهیه شده خراب و یا بیکیفیت باشد، هرگز نمیتواند طعمی شیرین و خوشایند داشته باشد، حتی اگر در ظاهر زیبا و خوشنما باشد. به عبارتی دیگر، اگر چیزی در اصل و پایهاش مشکل داشته باشد، نمیتواند آنچنان که باید خوشایند و لذتبخش باشد.
تو را بیرنج حلوایی چنین نرم
برنج سرد را تا کی کنی گرم؟
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی برنج سرد را بدون زحمت و سختی گرم کنی، در حالی که به راحتی میتواند با حلوای نرم و خوشمزهات هم داغ شود؟
رطب خور، خار نادیدن تو را سود
که بس شیرین بود حلوای بیدود
هوش مصنوعی: میگوید که اگر میخواهی از ثمرات خوب و خوشمزه زندگی بهرهمند شوی، به آنها از دور نگاه کن و از چیزهای تلخ و ناگوار دوری کن. شیرینی و زیبایی در نعمتها و لذتهای واقعی است و خوشبختی را از چیزهای بیفایده نکاوی.
مرا با جادویی همحُقه سازی
که بر سازد ز بابل حقهبازی
هوش مصنوعی: میخواهم با نیرویی جابجا و تحت تأثیر قرار گیرم که مانند جادوگری از بابل قادر به فریب دادن و سرگرم کردن دیگران باشد.
هزار افسانه از بر بیش دارد
به طنازی یکی در پیش دارد
هوش مصنوعی: شخصی هزاران داستان جالب و جذاب میتواند به یاد آورد، اما در میان آنها تنها یک داستان است که واقعاً اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد.
تو را بفریبد و ما را کند دور
تو زو راضی شوی من از تو مهجور
هوش مصنوعی: او تو را فریب میدهد و ما را از خود دور میکند تا تو راضی شوی و من از تو بیخبر بمانم.
من افسونهای او را نیک دانم
چنین افسانهها را نیک خوانم
هوش مصنوعی: من به خوبی جادوگری و فریبندگی او را میشناسم و داستانهایی از این دست را هم به خوبی میفهمم.
بسا زن کاو صد از پنجه نداند
عطارد را به زرق از ره براند
هوش مصنوعی: بسیاری از زنها هستند که به دلیل ناآگاهی، نمیتوانند نیرو و توانایی واقعی عطارد (سیارهای که نماد پیروزی و هوش است) را بشناسند و به راحتی تحت تأثیر ظاهر فریبنده و جلوههای نادرست قرار میگیرند.
زنان مانند ریحان سفالند
درونسو خبث و بیرونسو جمالند
هوش مصنوعی: زنان مانند گلهای خوشبو هستند که درونشان احساسی لطیف و گاهی تلخی وجود دارد، اما ظاهرشان زیبا و دلنواز است.
نشاید یافتن در هیچ برزن
وفا در اسب و در شمشیر و در زن
هوش مصنوعی: وفا را نمیتوان در هیچ کوچهای پیدا کرد، نه در اسب و نه در شمشیر و نه در زنان.
وفا مردی است، بر زن چون توان بست؟
چو زن گفتی بشوی از مردمی دست
هوش مصنوعی: وفا به معنای وفاداری و پایبندی به تعهدات است. در اینجا شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر مردی به زن وفادار باشد و به او محبت کند، چگونه میتواند به راحتی دست از انسانیت خود بردارد و به او بیاعتنایی کند؟ اگر زنی از مرد بخواهد که نسبت به او بیاحساس باشد و از انسانیت خود دور شود، آیا این کار درست است؟ این بیت در واقع دربارهٔ اهمیت وفاداری و انسانیت در روابط میان زن و مرد سخن میگوید.
بسی کردند مردان چارهسازی
ندیدند از یکی زن راستبازی
هوش مصنوعی: مردان زیادی تلاش کردند راه حلی پیدا کنند، اما از یک زن باهوش و زیرک نتوانستند پاسخی بیابند.
زن از پهلوی چپ گویند برخاست
مجوی از جانب چپ جانب راست
هوش مصنوعی: زن از سمت چپ به دنیا آمد، بنابراین از سمت چپ گرایش نداشته باش و به سمت راست برو.
چه بندی دل در آن دور از خدایی
کزو حاصل نداری جز بلایی؟
هوش مصنوعی: دل تو به چه چیزی دل بسته است که به دور از خدایی است و جز آسیب و رنج چیزی به تو نمیدهد؟
اگر غیرت بری با درد باشی
و گر بیغیرتی، نامرد باشی
هوش مصنوعی: اگر غیرت داشته باشی، باید با همه دردها و سختیها روبرو شوی، اما اگر غیرت نداشته باشی، نشانهای از شجاعت و مردانگی در تو نیست.
برو تنها دم از شادی برآور
چو سوسن سر به آزادی برآور
هوش مصنوعی: برخیز و به تنهایی شادی را ابراز کن، مانند سوسنی که سرش را به سوی آزادی بلند کرده است.
پس آنگه بر زبان آورد سوگند
به هوش زیرک و جان خردمند
هوش مصنوعی: سپس او قسم خورد به ذکاوت هوشمندانه و روح فرزانه.
به تاج قیصر و تخت شهنشاه
که گر شیرین بدین کشور کند راه
هوش مصنوعی: اگر شیرین وارد این سرزمین شود، حتی تاج قیصر و تخت شاهان هم از او بینصیب نمیماند و ارزش خود را از دست میدهند.
به گردن برنهم مشکینرسن را
برآویزم ز جورت خویشتن را
هوش مصنوعی: من با کمال افتخار گیسوان مشکیام را به گردن میآویزم و خودم را به این زیبایی تزیین میکنم.
همان به کاو در آن وادی نشیند
که جغد آن بِهْ که آبادی نبیند
هوش مصنوعی: بهتر است شخصی در مکانی بماند که جغد در آنجا زندگی میکند، زیرا در این مکان شاید چیزهایی وجود داشته باشد که در جاهای آباد کمتر دیده میشود.
یقین شد شاه را چون مریم این گفت
که هرگز در نسازد جفت با جفت
هوش مصنوعی: شاه به یقین رسید که مریم گفته است هرگز همسری برای خود نخواهد ساخت.
سخن را از در دیگر بنا کرد
نوازش مینمود و صبر میکرد
هوش مصنوعی: گفتگو از زاویهای دیگر آغاز شد و با لطافت ادامه یافت و صبر و شکیبایی نشان داد.
سوی خسرو شدی پیوسته شاپور
به صد حیلت پیامی دادی از دور
هوش مصنوعی: شاپور به طور مداوم به سمت خسرو حرکت کرد و با صد تدبیر از دور پیامی را ارسال کرد.
جوابش هم نهانی باز بردی
ز خونخواری به غمخواری سپردی
هوش مصنوعی: تو به صورت پنهانی و با احتیاط، به او پاسخ دادی و او را از حالت خونی و پرخاشگری به حالت غم و اندوهی سپردی.
از آن بازیچه حیران گشت شیرین
که بی او چون شکیبد شاه چندین
هوش مصنوعی: شیرین به قدری غرق در فکر و احساساتش شده بود که بدون او نمیتوانست مانند یک پادشاه با شکیبایی رفتار کند.
ولی دانست کآننز بیوفایی است
شکیبش بر صلاح پادشایی است
هوش مصنوعی: او فهمید که این ناز و بیوفایی چیزی جز زهر نیست و صبر او بر راه درست و صلاح پادشاهی است.
حاشیه ها
1402/08/25 16:10
فرهود
بنی کرد یعنی بنا کرد، آغاز کرد.