گنجور

بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)

در آمد باربد چون بلبل مست
گرفته بربطی چون آب در دست
ز صد دستان که او را بود در ساز
گزیده کرد سی لحن خوش آواز
ز بی‌لحنی بدان سی لحنِ چون نوش
گَهی دل دادی و گَه بستدی هوش
به بربط چون سر زخمه درآورد
ز رود خشک بانگ تر درآورد
اول گنج بادآورد
چو باد از گنجِ بادآورد راندی
ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
دوم گنج گاو
چو گنج گاو را کردی نواسنج
برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج
سوم گنج سوخته
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه
چهارم شادروان مروارید
چو شادروان مروارید گفتی
لبش گفتی که مروارید سفتی
پنجم تخت طاق‌دیسی
چو تخت طاق‌دیسی ساز کردی
بهشت از طاق‌ها در باز کردی
ششم و هفتم ناقوسی و اورنگی
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز
شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
هشتم حقه کاوس
چو قند از حقه کاوس دادی
شکر کالای او را بوس دادی
نهم ماه بر کوهان
چون لحن ماه بر کوهان گشادی
زبانش ماه بر کوهان نهادی
دهم مشک‌دانه
چو برگفتی نوای مشک‌دانه
ختن گشتی ز بوی مشک‌خانه
یازدهم آرایش خورشید
چو زد زآرایش خورشید راهی
در آرایش بُدی خورشید ماهی
دوازدهم نیم‌روز
چو گفتی نیم‌روز مجلس‌افروز
خِرد بی‌خود بُدی تا نیمهٔ روز
سیزدهم سبز در سبز
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چهاردهم قفل رومی
چو قفل رومی آوردی در آهنگ
گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
پانزدهم سروستان
چو بر دستان سروستان گذشتی
صبا سالی به سروستان نگشتی
شانزدهم سرو سهی
و گر سرو سهی را ساز دادی
سهی سَروَش به خون خط باز دادی
هفدهم نوشین‌باده
چو نوشین‌باده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
هیجدهم رامش جان
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش، جان فدا کردی زمانه
نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز
چو در پرده کشیدی ناز نوروز
به نوروزی نشستی دولت آن روز
بیستم مشگویه
چو بر مُشگویه کردی مَشگ‌مالی
همه مُشگو شدی پرمَشک‌حالی
بیست و یکم مهرگانی
چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
بیست و دوم مروای نیک
چو بر مروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال
بیست و سوم شبدیز
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز
شدندی جمله آفاق شب‌خیز
بیست و چهارم شب فرخ
چو بر دستان شب فرخ کشیدی
از آن فرخنده‌تر شب کَس ندیدی
بیست و پنجم فرخ‌روز
چو یارش رأی فرخ‌روز گشتی
زمانه فرخ و فیروز گشتی
بیست و ششم غنچهٔ کبک‌دری
چو کردی غنچهٔ کبکِ دَری تیز
ببردی غُنجهٔ کبکِ دل‌آویز
بیست و هفتم نخجیرگان
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی
بسی چون زَهره را نخجیر کردی
بیست و هشتم کین سیاوش
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
بیست و نهم کین ایرج
چو کردی کین ایرج را سرآغاز
جهان را کین ایرج نو شدی باز
سی‌ام باغ شیرین
چو کردی باغ شیرین را شکربار
درخت تلخ را شیرین شدی بار
نواهایی بدین‌سان رامش‌انگیز
همی زد باربد در پردهٔ تیز
بگفت باربد کز بار بِهْ گفت
زبان خسروش صدبار زه گفت
چنان بد رسم آن بَدر مُنَوَر
که بر هر زه بدادی بَدرهٔ زر
به هر پرده که او بنواخت آن روز
ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
به هر پرده که او برزد نوایی
ملک دادش پر از گوهر قبایی
زِهی لفظی که گر بر تنگ‌دستی
زِهی گفتی زِهی زرین به دستی
درین دوران گرت زین بِهْ پسندند
زِهی پشمین به گردن وانبندند
ز عالی همتی گردن برافراز
طناب هرزه از گردن بینداز
به خرسندی طمع را دیده بَردوز
ز چون من قطره دریایی درآموز
که چندین گنج بخشیدم به شاهی
وز آن خرمن نجستم برگ کاهی
به بی‌برگی سخن را راست کردم
نه او داد و نه من درخواست کردم
مرا این بس که پر کردم جهان را
ولی‌نعمت شدم دریا و کان را
نظامی گر زِه زرین بسی هست
زِه تو زهد شد مگذارش از دست
بدین زِه گر گریبان را طرازی
کنی بر گردنان گردن فرازی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آمد باربد چون بلبل مست
گرفته بربطی چون آب در دست
چون آب‌: لطیف‌ و نرم‌.
ز صد دستان که او را بود در ساز
گزیده کرد سی لحن خوش آواز
هوش مصنوعی: او از میان صدها هنرمند و نوازنده، سی لحن دل‌نواز و زیبا را انتخاب کرده است.
ز بی‌لحنی بدان سی لحنِ چون نوش
گَهی دل دادی و گَه بستدی هوش
هوش مصنوعی: از بی‌نوازی و نبود نغمه، آن چنان آهنگ‌هایی چون نوش به وجود می‌آید که گاهی دل را به شوق می‌آورد و گاهی هم عقل را می‌پوشاند.
به بربط چون سر زخمه درآورد
ز رود خشک بانگ تر درآورد
هوش مصنوعی: وقتی که سر انگشتان بر روی لحن بربط می‌رقصد، صدای دلنوازی از آن بیرون می‌آید که مانند جریانی تازه از آب زنده است.
اول گنج بادآورد
هوش مصنوعی: ابتدا ثروت و نعمت به آسانی و به‌دوستانه به دست می‌آید.
چو باد از گنجِ بادآورد راندی
ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
هوش مصنوعی: با نیروی باد، تو هر گونه چیزی را از خفی خود به بیرون می‌آوری و از هر گردبادی، گنجی ارزشمند را به نمایش می‌گذاری.
دوم گنج گاو
نام لحن هفدهم از سی لحن باربد است. و همچنین نام گنجی از زمان جمشید است که در زمان بهرام گور پیدا شد و خود داستانی دارد. گنج گاوان هم گفته‌شده‌است.
چو گنج گاو را کردی نواسنج
برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج
هوش مصنوعی: وقتی که گنج را به گاو بخشیدی، زمین نیز هر دو را به تو عطا کرد؛ هم گاو و هم گنج.
سوم گنج سوخته
هوش مصنوعی: سومین گنجی که از بین رفته و دیگر وجود ندارد.
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه
هوش مصنوعی: از گنجی که نابود شده، چگونه راهی ساخته‌ای؟ از داغی که به دل داری، صدها گنج را سوزانده‌ای.
چهارم شادروان مروارید
هوش مصنوعی: چهارم شادروان مروارید به معنای "چهارم، شادی و لطافت همچون مروارید" است. در اینجا به زیبایی و خوشی اشاره شده که به نوعی ارزش و درخشش خاصی دارد.
چو شادروان مروارید گفتی
لبش گفتی که مروارید سفتی
هوش مصنوعی: وقتی لب‌هایش را همچون مروارید زیبا توصیف کنی، نشان از آن است که آن لب‌ها چقدر محکم و دلنشین هستند.
پنجم تخت طاق‌دیسی
هوش مصنوعی: پنجمین مکان یا مقام از بالاترین مرتبه‌ها و جایگاه‌ها.
چو تخت طاق‌دیسی ساز کردی
بهشت از طاق‌ها در باز کردی
هوش مصنوعی: وقتی که تختی زیبا و با شکوه به وجود آوردی، درهای بهشت را از طریق قوس‌ها گشودی.
ششم و هفتم ناقوسی و اورنگی
هوش مصنوعی: ششم و هفتم به صورت ناخوشایند و زودگذر است.
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز
شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
هوش مصنوعی: وقتی که تو به صدا درآمدی، مانند ناقوس، فضا را به زندگی بخشیدی و آواز تو همچون صدای ناقوس همه جا را پر کرد.
هشتم حقه کاوس
هوش مصنوعی: هشتم حقه کاوس به معنای هشتمین فرزند یا نوه کاوس است. در واقع به مقامی اشاره دارد که به صفات و ویژگی‌های خاص او نسبت داده می‌شود. به عبارتی، این عبارت نشان‌دهنده کسی است که از نسل کاوس به شمار می‌آید و ویژگی‌ها یا مقاماتی را به همراه دارد. این مقام می‌تواند نشان‌دهنده قدرت، شجاعت یا ویژگی‌های دیگر باشد که به او نسبت داده می‌شود.
چو قند از حقه کاوس دادی
شکر کالای او را بوس دادی
هوش مصنوعی: وقتی که تو به کسی هدیه‌ای کردی مانند قند شیرین، در واقع نشان دادی که به ارزش و کیفیت آن هدیه توجه داری و به خوبی با آن برخورد کردی.
نهم ماه بر کوهان
هوش مصنوعی: در روز نهم ماه بر فراز کوه‌ها راه می‌رم.
چون لحن ماه بر کوهان گشادی
زبانش ماه بر کوهان نهادی
هوش مصنوعی: وقتی صدای ماه بر فراز کوه‌ها طنین انداز می‌شود، گویی ماه بر قله‌های بلند نشسته و با زبانش زیبایی را به تصویر می‌کشد.
دهم مشک‌دانه
هوش مصنوعی: دهم مشک‌دانه به معنای سفارش دادن یا درخواست کردن یک دانه خوشبو و معطر است. این عبارت به نوعی نمادین از علاقه به زیبایی یا خواستار چیزهای دلپذیر و خوشبو تلقی می‌شود.
چو برگفتی نوای مشک‌دانه
ختن گشتی ز بوی مشک‌خانه
هوش مصنوعی: وقتی صدای خوشی را از باغ‌های ختن شنیدی، بوی خوش مشک‌خانه تو را محو خود ساخت.
یازدهم آرایش خورشید
هوش مصنوعی: یازدهمین زیبایی خورشید
چو زد زآرایش خورشید راهی
در آرایش بُدی خورشید ماهی
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به زیبایی خود جلوه‌ای می‌دهد، در واقع نشانه‌ای از نور و روشنی می‌سازد که به زیبایی ماه می‌افزاید.
دوازدهم نیم‌روز
هوش مصنوعی: زمانی که ساعت به دوازدهم نزدیک می‌شود، روز به نیمه خود رسیده است و نور خورشید در اوج خود قرار دارد.
چو گفتی نیم‌روز مجلس‌افروز
خِرد بی‌خود بُدی تا نیمهٔ روز
هوش مصنوعی: وقتی که گفتی در میانه روز، مجلس گرم و پرشور است، تو تا آن زمان به گونه‌ای سرمست و غرق در شادی بودی که خود را فراموش کرده‌ای.
سیزدهم سبز در سبز
هوش مصنوعی: سیزدهم رنگ سبز در میان رنگ‌های سبز دیگر است.
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
هوش مصنوعی: وقتی صدای نوازشگر در میان سبزه‌های سبز را شنیدی، از باغ زرد، سبزه‌ای به جلو درآمد.
چهاردهم قفل رومی
هوش مصنوعی: این عبارت به نگرشی اشاره دارد که در آن قفل رومی به نوعی نماد یا نشانه خاصی است. ممکن است به مفاهیمی چون پیچیدگی، رمز و راز یا حتی یک مسأله‌ای در زندگی شخصی و اجتماعی اشاره کند که نیاز به بازگشایی یا حل کردن دارد. به طور کلی، می‌تواند نشان‌دهنده چالشی باشد که برای درک یا رسیدن به هدف، باید بر آن غلبه کرد.
چو قفل رومی آوردی در آهنگ
گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
هوش مصنوعی: وقتی قفل رومی را به آهنگ باز کردن آوردی، قفل گنج را از روم و زنگ باز می‌کنی.
پانزدهم سروستان
هوش مصنوعی: پانزدهمین روز در سروستان، به معنای روزی ویژه و پر اهمیت است. این روز ممکن است تداعی‌گر ارتباطات عمیق انسانی، زیبایی‌های طبیعی و یادآوری از گذشته باشد که در این مکان خاص به وقوع پیوسته است. این روز می‌تواند یادآور خاطرات، دوستی‌ها و لحظاتی خوشی باشد که در دل طبیعت و در کنار هم تجربه شده است.
چو بر دستان سروستان گذشتی
صبا سالی به سروستان نگشتی
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم به باغ سروها می‌گذرد، یک سال هم به دیدن آن باغ نرفته‌ای.
شانزدهم سرو سهی
هوش مصنوعی: درختی بلند و خوش قامت که در میان دیگر درختان به زیبایی و شکوه قرار دارد.
و گر سرو سهی را ساز دادی
سهی سَروَش به خون خط باز دادی
هوش مصنوعی: اگر به سرو زیبا و بلند قامت کمک کردی، او نیز در مقابل لطف تو، با خطی زیبا از خون خود آثاری خواهد خلق کرد.
هفدهم نوشین‌باده
هوش مصنوعی: هفدهمین باری که نوشیدنی دل‌چسبی را امتحان می‌کنم.
چو نوشین‌باده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
هوش مصنوعی: وقتی که سرود خوش‌گوار را در پرده پنهان کردی، مستی آن نوشیدنی شیرین را نیز در هم شکستی.
هیجدهم رامش جان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و دلفرینی معنای عمیقی دارد. به نوعی به ابراز احساسات و بیان عواطف بی‌نظیر اشاره دارد. در اینجا، ممکن است صحبت از هنر، عشق یا لحظات ارزشمند زندگی باشد که روح را شاداب می‌کند و به آن زندگی می‌بخشد. در واقع، این بیانگر زیبایی‌های انسانی و احساساتی است که ما را به هم پیوند می‌زنند.
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش، جان فدا کردی زمانه
هوش مصنوعی: وقتی که خودت را به لذت و شادی سپردی، در واقع جانت را فدای این دنیا کردی.
نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز
هوش مصنوعی: نوروز نوزدهمین روزی است که با زیبایی و شادابی همراه است، یا به عبارتی دیگر، روز خوشی و سرزنده‌گی نوروز را به تصویر می‌کشد.
چو در پرده کشیدی ناز نوروز
به نوروزی نشستی دولت آن روز
هوش مصنوعی: زمانی که با زیبایی و دلربایی نوروز را به نمایش گذاشتی، روزی را تجربه خواهی کرد که نشان از خوشبختی و موفقیت دارد.
بیستم مشگویه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در هیچ گفتگویی نباید به نیت یا هدف کسی شک کرد و از قضاوت در مورد او خودداری کرد.
چو بر مُشگویه کردی مَشگ‌مالی
همه مُشگو شدی پرمَشک‌حالی
هوش مصنوعی: وقتی به یاد حضرت مشگویی افتادی و به او پرداخته‌ای، تمام دغدغه‌ها و مشکلاتت به شادی و خوشحالی تبدیل شده‌اند.
بیست و یکم مهرگانی
هوش مصنوعی: بیست و یکم مهرماه یک روز ویژه است که به عنوان جشن مهرگان شناخته می‌شود. این روز به گرامیداشت محبت و دوستی اختصاص دارد و نمادی از آغاز فصل برداشت و مهرورزی بین مردم است.
چو نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
هوش مصنوعی: وقتی که نغمه‌های شیرین مهرگان را نواختی، مردم تحت تأثیر محبت و جذابیت آن به شدت جذب شدند.
بیست و دوم مروای نیک
هوش مصنوعی: در بیست و دومین مروای نیک، از زیبایی‌ها و خوبی‌ها سخن می‌گوید، به طوری که افراد را به سمت تفکر مثبت و رفتارهای نیک تشویق می‌کند. این مروای نیک می‌تواند نمادی از تلاش برای حفظ اخلاق و رفتارهای پسندیده در جامعه باشد.
چو بر مروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال
هوش مصنوعی: وقتی که بر مروای نیک فال انداختی، نتیجه‌اش همه خوب بود و نیکو بود.
بیست و سوم شبدیز
هوش مصنوعی: در بیست و سوم شبدیز، ما با دقت و توجه به جزئیات، فعالیت‌هایی را آغاز می‌کنیم که می‌تواند تاثیر زیادی بر زندگی‌امان بگذارد. این روز فرصتی است برای تفکر و برنامه‌ریزی در زمینه‌های مختلف.
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز
شدندی جمله آفاق شب‌خیز
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد و راه شبدیز (نورانی و درخشان) را در پیش می‌گیری، تمام افق‌ها به حالت شب‌زده درمی‌آیند.
بیست و چهارم شب فرخ
هوش مصنوعی: بیست و چهارم شب خوش‌یمن و شاداب است.
چو بر دستان شب فرخ کشیدی
از آن فرخنده‌تر شب کَس ندیدی
هوش مصنوعی: وقتی شب با دستان روشن خود را به جلو می‌آورد، هیچ شب دیگری به نیکویی و زیبایی آن را نمی‌بینی.
بیست و پنجم فرخ‌روز
هوش مصنوعی: بیست و پنجمین روز مبارک و خوش‌یمن است.
چو یارش رأی فرخ‌روز گشتی
زمانه فرخ و فیروز گشتی
هوش مصنوعی: زمانی که دوستش نظر خوشی دارد، دنیا نیز خوش و موفق به نظر می‌رسد.
بیست و ششم غنچهٔ کبک‌دری
هوش مصنوعی: غنچهٔ کبک‌دری در اینجا به زیبایی و لطافت اشاره دارد. این تصویر نمادین نشان‌دهندهٔ جوانی و شوق زندگی است. غنچهٔ بسته به معنای پتانسیل و امیدی است که در آینده شکوفا خواهد شد، مشابه به این که در زندگی نیز هر فردی ممکن است روزی به اوج شکوفایی و زیبایی برسد.
چو کردی غنچهٔ کبکِ دَری تیز
ببردی غُنجهٔ کبکِ دل‌آویز
هوش مصنوعی: وقتی غنچه‌ی زیبای کبک دَری را شکفتی، غنچه‌ی دل‌نواز کبک هم شکفته و به پرواز درآمد.
بیست و هفتم نخجیرگان
هوش مصنوعی: در بیست و هفتمین مکان شکار، مشغول شکار و جستجو هستید.
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی
بسی چون زَهره را نخجیر کردی
هوش مصنوعی: وقتی که در شکارچیان تدبیر و فکر کردی، مانند این است که توانسته‌ای گوهر را شکار کنی.
بیست و هشتم کین سیاوش
هوش مصنوعی: بیست و هشتمین روز برگزاری جشن بزرگ سیاوش.
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
هوش مصنوعی: وقتی که بر کینه سیاوش ضربه زدی، گوش تو پر از صدای ناله و خون سیاوشان شد.
بیست و نهم کین ایرج
هوش مصنوعی: ایرج به کین و انتقام و عذاب دچار شد، که در تاریخ بیست و نهم مورد اشاره قرار گرفته است.
چو کردی کین ایرج را سرآغاز
جهان را کین ایرج نو شدی باز
هوش مصنوعی: وقتی که تو انتقام ایرج را گرفتی، آغاز و بنیاد جهان دوباره تحت تاثیر قرار گرفت.
سی‌ام باغ شیرین
هوش مصنوعی: سی‌ام باغ شیرین یعنی روزی در باغی پر از شیرینی و خوشی برگزار می‌شود. این باغ نمادی از لذت و شادی است که می‌تواند به زندگی ما رنگ و طعم بیشتری ببخشد.
چو کردی باغ شیرین را شکربار
درخت تلخ را شیرین شدی بار
هوش مصنوعی: وقتی که باغ شیرین را با شکر پر کردی، درخت تلخ نیز میوه‌های شیرینی به بار آورد.
نواهایی بدین‌سان رامش‌انگیز
همی زد باربد در پردهٔ تیز
هوش مصنوعی: باربد با نواهای دل انگیزی به نواختن مشغول بود و این ملودی‌ها در فضای تاریک و تیز موسیقی به گوش می‌رسید.
بگفت باربد کز بار بِهْ گفت
زبان خسروش صدبار زه گفت
هوش مصنوعی: باربد گفت که از بهار، زبان خسرو را صد بار ستایش کرده است.
چنان بد رسم آن بَدر مُنَوَر
که بر هر زه بدادی بَدرهٔ زر
رسم آن ماه مجلس آن بود که از بهر هر نوای تحسین انگیزی کیسه زری میداد
به هر پرده که او بنواخت آن روز
ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
هوش مصنوعی: هر بار که او نواخت، روز دیگری گنجی به وجود آمد.
به هر پرده که او برزد نوایی
ملک دادش پر از گوهر قبایی
هوش مصنوعی: هر بار که او پرده‌ای برمی‌زد، نغمه‌ای زیبا به گوش می‌رسید و آن چیندگی پر از جواهرات نمایان می‌شد.
زِهی لفظی که گر بر تنگ‌دستی
زِهی گفتی زِهی زرین به دستی
هوش مصنوعی: عبارت اشاره به این دارد که چه خوب است که اگر کسی در تنگدستی هم باشد، بتواند با کلامی زیبا و پرمعنا سخن بگوید، و از سوی دیگر، اگر هم ثروتمند باشد، با داشتن مالی فراوان می‌تواند به خوبی از آن استفاده کند. به طور کلی، این جمله ارزشمند بودن سخن و کلام را در هر شرایطی مورد توجه قرار می‌دهد.
درین دوران گرت زین بِهْ پسندند
زِهی پشمین به گردن وانبندند
هوش مصنوعی: اگر در این زمان تو مورد پسند دیگران قرار بگیری، خوشا به حال تو که حتی با پشمین هم بر گردن بیفکنند و به تو احترام بگذارند.
ز عالی همتی گردن برافراز
طناب هرزه از گردن بینداز
هوش مصنوعی: بالاترین آرزوها را داشته باش و هر چیزی را که بی‌فایده است از خود دور کن.
به خرسندی طمع را دیده بَردوز
ز چون من قطره دریایی درآموز
هوش مصنوعی: اگر با خوشحالی و رضایت زندگی کنی، نباید به طمع و خواسته‌های دنیوی فکر کنی. به من که مثل یک قطره از دریای بزرگ هستم، یاد بگیر که چگونه زندگی کنی.
که چندین گنج بخشیدم به شاهی
وز آن خرمن نجستم برگ کاهی
هوش مصنوعی: من چندین گنج را به پادشاه هدیه دادم، اما از آن ثروت بزرگ حتی یک برگ کاه را هم نتوانستم به دست آورم.
به بی‌برگی سخن را راست کردم
نه او داد و نه من درخواست کردم
هوش مصنوعی: بدون تکیه بر کمک کسی یا درخواست از او، توانستم صحبت‌های خود را به‌خوبی بیان کنم. نه او کمکی کرد و نه من از او چیزی خواستم.
مرا این بس که پر کردم جهان را
ولی‌نعمت شدم دریا و کان را
هوش مصنوعی: این کافی است که من جهان را پر کردم، اما در عوض، بنده‌ای شدم و دریا و معادن را در اختیار دارم.
نظامی گر زِه زرین بسی هست
زِه تو زهد شد مگذارش از دست
هوش مصنوعی: اگر نظامی از طلا بسیار دارد، تو نباید از زهد و پارسایی خود دست بکشی.
بدین زِه گر گریبان را طرازی
کنی بر گردنان گردن فرازی
هوش مصنوعی: اگر برای پیراستن خود، زینتی به گردن بیفکنی، دیگران نیز به خاطر این زیبایی به تو احترام خواهند گذاشت.

خوانش ها

بخش ۵۰ - (سی لحن باربد) به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1387/04/02 09:07
Mohsen

unfortunately the verses are not properly placed.
---
پاسخ: با تشکر از شما، مشکل موقتاً حل شد.

1394/04/24 12:06
بهرام مشهور

لحن اوّل ، گنج بادآورد واقعه این بوده که در نبرد دریایی میان ایران و روم قبل از تسلّط کامل ایران به ناوهای رومی ، یکی از کشتی های رومی مملو از غنائم و جواهرات بوده که ناگهان باد شدیدی می وزد و چون کشتیها بادبانی بودند ، علیرغم فرار از دست ایرانیها ، باد ، آن کشتی را به سمت نیروهای ایران می آورد و بدست ایرانیها می افتد و گنج هایش را به خسروپرویز که ظاهراً پادشاه بسیار خوش شانسی بوده تقدیم می کنند . شاید ضرب المثل بادآورده را باد می برد از همین واقعه گرفته شده باشد

1403/10/06 07:01
سام

بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد

خوب‌تر از باربَد، نغزتر از بامشاد

وقتِ سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو

ساعتکی گنج‌گاو، ساعتکی گنج‌باد

رعد تبیره‌زن است، برق کمندافکن است

وقتِ طرب‌کردن‌ است، می خور کِت نوش باد