بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
بیت سوم مصرع دوم سپهسالار جمع انبیا را درست است لطفا اصلاح فرمایید
---
پاسخ: با تشکر، به نظر میرسد پیشنهاد شما نقل از نسخهای متفاوت باشد. در حاشیه باقی گذاشتیم.
چقدر ممنونم از شما که امکان این را یافتم تا در آن سر دنیا اشعار عرفانی وزیبای نظامی را بخوانم
بیت 6 مصرع دوم وزن جور در نمیاد:
از آنجا نام شد _ در یتیمش
یه هجای بلند کم داره
با تشکر
بیت 23 مصرع اول وزن اش درست نیست رفقا...
بازهم با تشکر
دُرّ
دُ ر رِ یَتیم .
[ دُرْ رِ ی َ ] کنایه از مروارید بزرگ است که یک دانه تنها در صدف باشد.
مروارید بزرگ و آبدار که در صدف همین یک دانه تنها پیدا شده باشد
در یتیم به همین معنا گویا کنایه از حضرت رسول است در ادبیات فارسی. اینجا هم میگوید نامش اینست. گویا به این وصف معروف بوده آن زمان.
درود
در یتیم بدین دلیل نامیده شده چون منحصر بفرد است و با نظر به اینکه والدی ندارد و یتیم است ودیگر نمونه او زاده نخواهد شد. منظور از یتیم این است .
شاد باشید
جناب رضا از کرمان پاسخی در باب حاشیه شما نوشته اند که اتفاقا پاسخ ایشان میتواند همانا وصف وجود گرامی پیامبر اسلام باشد.
پیامبر اسلام هم یتیم بود و هم وجودی منحصر به فرد است و مانند او دیگر زاده نخواهد شد.
و حافظ چه زیبا اشاره کرده است که پیامبر گرامی، نمونه عالم بشریت بود و هست و مانند حضرت محمد(ص)دیگر نخواهد آمد:
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر ازین
نیک است که دوستان این بیت حافظ را هم دریابند تا راهی به عظمت فکری و بیان شعری این شاعر بزرگ پیدا کنند تا هرکجا واژه پسر در شعر حافظ خواندند ذهنشان به سمت مسائل دیگر نرود .
درود
سپاس از جنابعالی وسوره گرامی در تکمیل نوشتارشما سروران ، دقیقا در اینجا مقصود جناب نظامی حضرت رسول اکرم است و در خیلی جاها کنایه از ایشانه ولی قابل تعمیم به کل ادبیات که فرمودند نیست مثلا
در یتیم گوهر یکدانه را ز اشک
جزع دو دیده پر ز عقیق یمان شود. سعدی
دی بدان رسته ٔ صرافان من بر در تیم
کودکی دیدم پاکیزه تر از در یتیم سنایی
شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم
شمس دین در یتیم و شمس دین نقد عیار مولانا
لب و دندانش از آن در سنگ زد چنگ
لب و دندان/ شاز آن در سن/ گِ زد چنگ
مفاعیلن/ مفاعیلن/ مفاعیل
نون در رکن اول به دلیل ساکن بودن از وزن ساقط نیست. یعنی در هجای وزن به حساب نمی آید. بنا بر این با این که « لب و دندا» به قدر یک رکن است نون ساکن جواز پیوستن دارد. در رکن دوم حرف «ش» با فتحه و اشباع الف در « از» در وزن به صورت شَز خوانده می شود و «شزان در سن» در وزن صحیح است. لذا وزن مصراع غلط نیست.
با احترام
از آنجا نا/م شد دُرِّ /یتیمش
مِ شد در رِ = مفاعیلن
صدای کسره با حرف بعد اشباع و اندکی (یک هجای کوتاه) کشیده خوانده می شود. این کار در خواندن جای خالی هجای کوتاه را پر می کند. اما از آن جا که در آغاز به جای استفاده از هجای کوتاه مثلا«زِ» از هجای بلند«از» استفاده شده لذا توازن هجا در کل مصراع رعایت شده و این کار در عروض سنتی مجاز است و نمونه های بسیاری از بزرگان می توان یافت که آن را مجاز دانسته اند. لذا اشکال وزنی در مصراع گفته شده نیست.
با احترام
کمی بغض خدا درچهراش داشت عرب را دانش عالم بپنداشت
که رفتش بعد رفتن با امیدی رسد هرلحظه از ایزد نویدی
خدابردش حبیبش را ب نزدش بداد آل علی راپا به مزدش
بعد از نبی هرکس امام سرور چه کس کرکس تمام
یاعلیراگفتنش باشدحرام فاتحه برآن مسلمان والسلام
09369009870 مهرداد رسولی
لطفا بیت سوم اصلاح شود:
سرو سرهنگ
در اصل سر و سرهنگ بوده است
با تشکر
《هوش مصنوعی: محمد، که خالق و آفریننده است، از خاکی ساخته شده که بر جان پاک او هزاران بار درود و سپاس فرود میآید.》؟؟؟!!!
و بقیه ابیات هم همچنین...
واقعا چه نیازی به هوش مصنوعی در شرح ابیات هست؟ چه اصراری دارید؟
هوش مصنوعی در شرح این بیت سنگ تمام گذاشته😂
حرم ماری و محرم سوسماری یعنی چه.میشه لطفا توضیح بدین
اشاره به زخمی شدن صورت پیامبر و شکستن دندان ایشان در اثر اصابت سنگ در غزوه احد که دشمنان با سنگ و چوب به حضرت حمله بردند
لب بر سر سنگ نهادن کنایه از بوسیدن حجرالاسود که گویا پیامبر انجام داده در طواف و پس از آن به سنت تبدیل شده و مسلمانان بوسیدن حجرالاسود را مستحب میدانند.
سر زیر چنبر آوردن: کنایه از طوق بر گردن انداختن که خود کنایه از به دست آوردن کنترل بر آن و رام کردن
دندانکن به نظرم کنایه از کسی است که رحم ندارد.
دندان کنان صفت بیان است با فتح ک کنایه از زاری و بیقراری و با ضم ک کنایه از خشمگین بودن و بروز دادن آن در صورت است.
معنی بیت به این ترتیب، چنان که من میفهمم: دنیا که حریف همه است و همه مقهور او، خودش به اختیار خودش بر در رسول ما آمده و با بیقراری تسلیم نموده خود را. دنیا رام حضرت رسول است.
دستبرد نمودن گویا کنایه است از هنر دست خود را نشان دادن. هنرنمایی کردن.
به نظر میرسد رنج و راحت ترکیب اسمی عطفی هستند و میتواند معادل «همه اوقات» یا «در هر شرایطی» معنی بدهد.
من جستجوی گذرایی درباره مار و سوسمار و داستانهایی که ممکن است اینها در زندگی پیامبر داشته باشند انجام دادم و جالب آنکه برای هر دو هم نمونههایی یافتم که برایم کاملاً جدید بود. البته به نظر میرسد هر دوی این داستانها بشدت ضعیف باشند بلحاظ سندی ولی شاید در زمانه نظامی معروف بوده باشند.
داستان مار که اشاره به غار در مصرع اول احتمال آن را قوت میبخشد اشاره به پناه بردن پیامبر و همراهش ابوبکر به غاری در حین هجرت به مدینه برای مخفی شدن از تعقیبکنندگان دارد. گویا ابوبکر اول در غار (به اندازه سوراخی بوده گویا) میرود که مطمئن شود ماری نباشد و از سده چهارم گویا آب و تاب این داستان اضافه میشود که بله مار ابوبکر را گزیده و پیامبر شفا داده و گفته غمگین مباش. علامه امینی در الغدیر چنین جزئیاتی را در داستان غار رد کردهاند.
سوسمار اشاره به داستان سوسمار سخنگو یا شاعر ممکن است باشد که عرب بادیهنشین میآورد و به پیامبر میگوید اگر این سوسمار ایمان بیاورد من نیز ایمان میآورم و پیامبر از سوسمار میپرسد من که هستم و سوسمار به سخن میآید. احمد کسروی گویا در یکی از آثار بلافاصله قبل از مرگش به شدت انتقاد کرده به این معجزه که به خرافه میماند. من هم حقیقت، نشنیده بودم این معجزه را.
احتمال دیگر هم به سادگی آنست که مار و سوسمار ـــ چنانکه هوشمصنوعی پیشنهاد داده(!) ـــ بطور کلی کنایه باشد از همه موجودات ولو خوار و بیشکوه و یا حتی خطرناک و اینکه همه موجودات در همه شرایط نگهبان و آشنا و بیخطر برای پیامبر ما هستند. در این صورت، جالب است توجه کنید که هم مار و هم سوسمار (نوعی مارمولک یا بزمجه یا آفتابپرست احتمالا) موجودات خونسرد هستند که محبت درشان ایجاد نمیشود ـــ برخلاف حیوانات خونگرم که خیلیهاشان اهلی هم میشوند؛ پس اشاره بیت میشود اینکه همه موجودات حتی خونسردها که بیتفاوتی و نداشتن محبت ذات آنهاست، ارادتمند و حافظ و در خدمت پیامبر ما هستند.