گنجور

بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین

چو پیر سبزپوش آسمانی
ز سبزه برکشد بیخ جوانی
جوانان را و پیران را دگر بار
به سرسبزی در آرد سرخ گل‌زار
گل از گل تخت کاوسی بر آرد
بنفشه پر طاووسی بر آرد
بسا مرغا که عشق‌آوازه گردد
بسا عشق کهن کآن تازه گردد
چو خرم شد به شیرین جانِ خسرو
جهان می‌کرد عهد خرمی نو
چو از خرم‌بهار و خرمی‌دوست
به گل‌ها بردرید از خرمی پوست
گل از شادی عَلم در باغ می‌زد
سپاه فاخته بر زاغ می‌زد
سمن ساقی و نرگس جام در دست
بنفشه در خمار و سرخ گل مست
صبا برقع گشاده مادگان را
صلا درداده کار افتادگان را
شمال انگیخته هر سو خروشی
زده بر گاو چشمی پیل گوشی
زمین نطع شقایق‌پوش گشته
شقایق مهد مرزن‌گوش گشته
سهی سرو از چمن قامت کشیده
ز عشق لاله پیراهن دریده
بنفشه تاب زلف افکنده بر دوش
گشاده باد نسرین را بناگوش
عروسان ریاحین دست بر روی
شگرفان شکوفه شانه در موی
هوا بر سبزه گوهرها گسسته
زمرد را به مروارید بسته
نموده ناف خاک آبستنی‌ها
ز ناف آورده بیرون رستنی‌ها
غزال شیرمست از دل‌نوازی
به گرد سبزه با مادر به بازی
تذروان بر ریاحین پر فشانده
ریاحین در تذروان پر نشانده
ز هر شاخی شکفته نوبهاری
گرفته هر گلی بر کف نثاری
نوای بلبل و آوای دراج
شکیب عاشقان را داده تاراج
چنین فصلی بدین عاشق‌نوازی
خطا باشد خطا بی‌عشق‌بازی
خرامان خسرو و شیرین شب و روز
به هر نزهت‌گهی شاد و دل‌افروز
گَهی خوردند می در مَرغ‌زاری
گَهی چیدند گل در کوه‌ساری
ریاحین بر ریاحین باده در دست
به شه‌رود آمدند آن روز سرمست
جنیبت بر لب شه‌رود بستند
به بانگ رود و رامش‌گر نشستند
حلاوت‌های شیرین شکرخند
نی شه‌رود را کرده نی قند
همان رونق ز خوبیش آن طرف را
که از باران نیسانی صدف را
عبیر ارزان ز جعد مشک‌بیزش
شکر قربان ز لعل شهدخیزش
ز بس خنده که شهدش بر شکر زد
به خوزستان شد افغان طبرزد
قد چون سرو‌َش از دیوان شاهی
به گلبن داده تشریف سپاهی
چو گل بر نرگسش کرده نظاره
به دندان کرده خود را پاره پاره
سمن کز خواجگی بر گل زدی دوش
غلام آن بناگوش از بن گوش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو پیر سبزپوش آسمانی
ز سبزه برکشد بیخ جوانی
هوش مصنوعی: زمانی که فردی که به سن و سالی رسیده و تجربه‌های زیادی دارد، از میان زندگی جوانان به مانند یک درخت سبز از خاک جوانی آنها برمی‌خیزد و به جوانی‌هایشان می‌بالد.
جوانان را و پیران را دگر بار
به سرسبزی در آرد سرخ گل‌زار
هوش مصنوعی: جوانان و پیران را دوباره به زیبایی و طراوت گلزارها برمی‌گرداند.
گل از گل تخت کاوسی بر آرد
بنفشه پر طاووسی بر آرد
هوش مصنوعی: گل زیبایی از گل‌های دیگر به وجود می‌آید، همان‌طور که بنفشه‌ای با رنگ‌های شگفت‌انگیز و توانمندی‌های خاص خود، از طراوت و زیبایی یک پر طاووس الهام می‌گیرد.
بسا مرغا که عشق‌آوازه گردد
بسا عشق کهن کآن تازه گردد
هوش مصنوعی: بسیاری از پرندگان هستند که آواز عشق سر می‌دهند و بسیاری از عشق‌های قدیمی وجود دارند که دوباره جوان و تازه می‌شوند.
چو خرم شد به شیرین جانِ خسرو
جهان می‌کرد عهد خرمی نو
هوش مصنوعی: وقتی که خسرو، جان شیرینش سرشار از شادی و خوشحالی می‌شود، در دنیا پیمان تازه‌ای از خوشبختی می‌بندد.
چو از خرم‌بهار و خرمی‌دوست
به گل‌ها بردرید از خرمی پوست
هوش مصنوعی: وقتی بهار خوش و خرم می‌رسد و دوست در کنار گل‌ها شادی می‌کند، از شادابی و سرخوشی دل را می‌کند و از آن لذت می‌برد.
گل از شادی عَلم در باغ می‌زد
سپاه فاخته بر زاغ می‌زد
هوش مصنوعی: در باغ، گل به خاطر شادی خود سرود و پرچم به اهتزاز درآورد، و دسته‌ای از فاخته‌ها بر زاغ‌ها حمله کردند.
سمن ساقی و نرگس جام در دست
بنفشه در خمار و سرخ گل مست
سمن ساقی شده و نرگس‌، می‌نوشید، بنفشه مِی‌زده و مدهوش شده بود و سرخ‌گل مست.
صبا برقع گشاده مادگان را
صلا درداده کار افتادگان را
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی پرده برداشته و به مادران خبر داده و به کسانی که دچار مشکل و گرفتاری هستند، کمک کرده است.
شمال انگیخته هر سو خروشی
زده بر گاو چشمی پیل گوشی
هوش مصنوعی: در شمال، هر جا که نگاه کنی، صدایی بلند از گاوها و فیل‌ها به گوش می‌رسد.
زمین نطع شقایق‌پوش گشته
شقایق مهد مرزن‌گوش گشته
هوش مصنوعی: زمین پر از گل‌های شقایق شده و شقایق‌ها در کنار مرزن‌گوش روییده‌اند.
سهی سرو از چمن قامت کشیده
ز عشق لاله پیراهن دریده
هوش مصنوعی: سرو خوش قد و قامت در چمن، به خاطر عشق لاله، لباسش را پاره کرده است.
بنفشه تاب زلف افکنده بر دوش
گشاده باد نسرین را بناگوش
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به زیبایی و ظرافت طبیعت و شکوفه‌هاست. بنفشه‌ای که با زلف‌هایش زیبایی را بر دوش خود به نمایش گذاشته، به همراه نسرینی که در حال شکفتن و گشوده شدن است، تصویر جذابی از گل‌ها و شگفتی‌های آن‌ها را به تصویر می‌کشد. این توصیف نشان‌دهنده‌ی هماهنگی و لطافت در دنیای گیاهان است.
عروسان ریاحین دست بر روی
شگرفان شکوفه شانه در موی
هوش مصنوعی: عروس‌های گل در دستشان روی شکوفه‌های زیبا و با شکوهی هستند که به آرامی موهایشان را می‌آرایند.
هوا بر سبزه گوهرها گسسته
زمرد را به مروارید بسته
هوش مصنوعی: هوا بر روی چمن، مانند جواهراتی که زیبا و درخشان‌اند، قرار گرفته است و زمردها را به مرواریدهایی متصل کرده است.
نموده ناف خاک آبستنی‌ها
ز ناف آورده بیرون رستنی‌ها
هوش مصنوعی: خاک ویژگی‌های خاصی دارد که باعث می‌شود گیاهان و رستنی‌ها از آن بیرون بیایند و رشد کنند.
غزال شیرمست از دل‌نوازی
به گرد سبزه با مادر به بازی
هوش مصنوعی: یک غزال شگفت‌انگیز به خاطر نوازش‌های دل‌نشین، در کنار سبزه‌ها با مادرش در حال بازی است.
تذروان بر ریاحین پر فشانده
ریاحین در تذروان پر نشانده
هوش مصنوعی: گل‌ها بر اثر وزش باد به اطراف پراکنده می‌شوند و در عین حال، باد عطر و زیبایی آن‌ها را به دوردست‌ها می‌برد.
ز هر شاخی شکفته نوبهاری
گرفته هر گلی بر کف نثاری
هوش مصنوعی: از هر درختی شکوفه‌های بهاری روییده و هر گلی بر زمین افتاده است.
نوای بلبل و آوای دراج
شکیب عاشقان را داده تاراج
هوش مصنوعی: صدای بلبل و آواز دراج، عشق و شکیبایی عاشقان را دستخوش نابودی کرده است.
چنین فصلی بدین عاشق‌نوازی
خطا باشد خطا بی‌عشق‌بازی
هوش مصنوعی: فصل چنین عاشقانه‌ای خطا است و اشتباه اگر بدون عشق باشد.
خرامان خسرو و شیرین شب و روز
به هر نزهت‌گهی شاد و دل‌افروز
نُزهت‌گاه یعنی جای خرّم مانند گلزار و کوهسار
گَهی خوردند می در مَرغ‌زاری
گَهی چیدند گل در کوه‌ساری
هوش مصنوعی: گاهی در باغی خوش‌گوار مشغول نوشیدن شراب‌اند، و گاهی در کوهستان‌ها گل‌ها را می‌چینند.
ریاحین بر ریاحین باده در دست
به شه‌رود آمدند آن روز سرمست
هوش مصنوعی: گلابی‌ها بر گلابی‌ها، با می در دست، در آن روز سرمست به شه‌رود آمدند.
جنیبت بر لب شه‌رود بستند
به بانگ رود و رامش‌گر نشستند
هوش مصنوعی: در کنار رودخانه، آوازخوانان مشغول به نواختن و خواندن هستند و همه در فضایی زیبا و پر از زندگی گرد هم آمده‌اند.
حلاوت‌های شیرین شکرخند
نی شه‌رود را کرده نی قند
هوش مصنوعی: شیرینی‌های دلپذیر نی شکرخند که در شه‌رود وجود دارد، به اندازه‌ای شیرین و دلنشین است که می‌تواند مانند قند احساس خوشایندی به انسان بدهد.
همان رونق ز خوبیش آن طرف را
که از باران نیسانی صدف را
هوش مصنوعی: زیبایی و تازگی او مانند رونقی است که باران‌های بهاری برای صدف‌ها به ارمغان می‌آورد.
عبیر ارزان ز جعد مشک‌بیزش
شکر قربان ز لعل شهدخیزش
هوش مصنوعی: عطر خوش و دل‌انگیز موهای زیبا و شکیل او، قابل مقایسه با شکر شیرین است و جایگاه او به حدی ارزشمند است که می‌توان او را به عنوان قربانی مرواریدهای ناب و شیرین به حساب آورد.
ز بس خنده که شهدش بر شکر زد
به خوزستان شد افغان طبرزد
از بس که خنده‌اش شیرین‌تر از شکر بود، فریاد طبرزد تا خوزستان رفت. (طبرزد یعنی نبات‌سرخ و محصول خوزستان بوده‌است.)    یا آنقدر شیرین‌تر از شکر بود (و بر شکر و طبرزد خنده زد‌) که فریاد شکر و طبرزد تا خوزستان رفت.
قد چون سرو‌َش از دیوان شاهی
به گلبن داده تشریف سپاهی
هوش مصنوعی: قد او مانند سرو است که در دیوارهای کاخ سلطنتی به باغی زیبا تقدیم شده است.
چو گل بر نرگسش کرده نظاره
به دندان کرده خود را پاره پاره
هوش مصنوعی: همچون گلی که به نرگس نگاه می‌کند و با دندان‌هایش خود را به تکه‌ها تبدیل کرده است.
سمن کز خواجگی بر گل زدی دوش
غلام آن بناگوش از بن گوش
هوش مصنوعی: دیروز در یک مهمانی، بوی خوش گلی به مشامم رسید که گویی زیبایی‌اش از دستان یک خواجه به آن رسیده بود. در آن هنگام، من که در کنار آن زیبایی بودم، حس کردم که تمام وجودم متوجه آن طالبی زیبا و دلربا شده است.

حاشیه ها

1394/04/05 07:07
مرتضی ( باران )

مصراع اول بیت چهارم از پایین
"از" بس خنده که شهدش بر شکر زد
" ز "