برگردان به زبان ساده
نشسته شاه روزی نیمهشیار
به امّیدی که گردد بخت بیدار
هوش مصنوعی: روزی شاه به حال نیمههوشیاری نشسته بود و امیدوار بود که بختش بیدار و به او کمک کند.
در آمد قاصدی از ره به تعجیل
ز هندُسْتان حکایت کرد با پیل
هوش مصنوعی: قاصدی از راه رسید و به سرعت خبری از هند برای ما آورد که در آن درباره فیلها صحبت شده است.
مژه چون کاس چینی نم گرفته
میان چون موی زنگی خم گرفته
هوش مصنوعی: مژهها مانند ظرف چینی رطوبت گرفتهاند و میان آنها همچون موی تیره و خمیده شده است.
به خط چین و زنگ آورد منشور
که شاه چین و زنگ از تخت شد دور
هوش مصنوعی: خط چین و زنگ، نشانی از زیبایی و تجمل است. وقتی که این زیبایی به دور میافتد، به معنای این است که شاه و عظمت آن از تخت و مقام خود دور شدهاند. در واقع، به تضعیف و دوری از قدرت اشاره دارد و نشان میدهد که زیبایی و تجمل بدون مقام و قدرت، ارزشی ندارد.
گشاد این ترکخو چرخ کیانی
ز هندوی دو چشمش پاسبانی
هوش مصنوعی: این چشمهای زیبا و خاص همچون نگهبانی برای سرزمین کیانی هستند و حرکت چرخ زمان را ساده و آسان میکنند.
دو مرواریدش از مینا بریدند
به جای رشته در سوزن کشیدند
هوش مصنوعی: دو مروارید او را از مینا جدا کردند و به جای نخ، در سوزن کشیدند.
دو لعبت باز را بیپرده کردند
ره سرمه به میل آزرده کردند
هوش مصنوعی: دو بازیکن درونی خود را بیپرده و بدون هیچگونه ملاحظهای به نمایش گذاشتند و به خاطر تمایلات ناپسند خود، از سرمه (نشانه زیباشناسی) بهرهبرداری کردند.
چو یوسف گم شد از دیوان دادش
زمانه داغ یعقوبی نهادش
هوش مصنوعی: زمانی که یوسف از دنیای خود گم شد، دنیا به یعقوب حسرت و اندوهی را تحمیل کرد.
جهان چشم جهان بینش ترا داد
به جای نیزه در دستش عصا داد
هوش مصنوعی: دنیا به تو قدرت دیدن و درک حقیقت را عطا کرد، به جای اینکه سلاحی در دست داشته باشی، ابزار خرد و تدبیر را به تو بخشیده است.
چو سالار جهان چشم از جهان بست
به سالاری تو را باید میان بست
هوش مصنوعی: وقتی رهبر بزرگ جهان دنیا را ترک کرد، برای تو که سالار هستی، باید در دل ما جایگاهی ویژه داشته باشی.
ز نزدیکان تخت خسروانی
نبشته هر یکی حرفی نهانی
هوش مصنوعی: از دوستان نزدیک تخت شاهان، هر یک پیامی پنهان نوشتهاند.
که زنهار آمدن را کار فرمای
جهان از دست شد تعجیل بنمای
هوش مصنوعی: در اینجا فردی نگران است که کارهای دنیا به خوبی پیش نمیرود و از طرفی از دیگران میخواهد تا با عجله اقدام کنند و به کمک بیایند. به نوعی حس urgency و نیاز به اقدام فوری در این سخن وجود دارد.
گرت سر در گل است آن جا مشویش
و گر لب بر سخن با کس مگویش
هوش مصنوعی: اگر در شرایطی قرار داری که نمیتوانی به درستی فکر کنی، بهتر است با کسی صحبت نکنی و احساساتت را بیان نکنی.
چو خسرو دید که ایام آن عمل کرد
کمند افزود و شادروان بدل کرد
هوش مصنوعی: وقتی خسرو متوجه شد که زمان انجام آن عمل فرا رسیده است، تصمیم گرفت که با استفاده از تدابیر بیشتری خود را آماده کند و ایجاد تغییراتی در روش خود کند تا بهتر بتواند به هدفش برسد.
درستش شد که این دوران بدعهد
بَقّم با نیل دارد سرکه با شهد
هوش مصنوعی: در این دنیا، زمانهای که با بیوفایی و نیرنگ همراه است، به شکلی شگفتانگیز در کنار هم کیفیتهای متضاد و متفاوتی وجود دارد؛ مثل ترکیب سرکه و شهد که هر دو طعمهای کاملاً مخالفی دارند.
هوای خانه خاکی چنین است
گَهی زنبور و گاهی انگبین است
هوش مصنوعی: جو این خانهٔ ساده به این شکل است که گاهی شلوغ و پر از زنبور است و گاهی آرام و مملو از عسل.
عمل با عزل دارد مهر با کین
ترش تلخی است با هر چرب و شیرین
هوش مصنوعی: عملی که انجام میدهی، با دوری و جدایی همراه است. محبت وقتی با کینه درآمیخته شود، تلخ و ناخوشایند میشود، حتی اگر در کنار آن، چیزهای خوشایند و شیرینی نیز وجود داشته باشد.
ز ریگش نیست ایمن هیچ جویی
مسلم نیست از سنگش سبویی
هوش مصنوعی: هیچ جوی آبی نمیتواند از ریگهای آن ایمن باشد و هیچ ظرفی نمیتواند از سنگش در امان باشد.
چو دربند وجودی راهِ غم گیر
فراغت بایدت راهِ عدم گیر
هوش مصنوعی: وقتی درگیر دنیای مادی و مشکلات هستی، باید راهی برای رهایی از آن پیدا کنی و به سوی بیخبری و آرامش بروی.
بنه چون جان به باد پاک بربند
در زندان سرای خاک بربند
هوش مصنوعی: زبانت را چون جانت به چیزی باارزش گره بزن و در دنیای مادی، که همچون زندانی است، به این ارزشها پایبند باش.
جهان هندو است تا رختت نگیرد
مگیرش سست تا سختت نگیرد
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک هندو است؛ تا زمانی که سست و بیخیال باشی، به تو توجهی نمیکند، اما وقتی جدی و قوی شوی، به زودی خود را درگیر میکنی.
در این دکان نیابی رشته تایی
که نبود سوزنیش اندر قفایی
هوش مصنوعی: در این مغازه، نمیتوانی رشتهای پیدا کنی که سوزن آن در قفایی نباشد.
که آشامد کدویی آب ازو سرد
کز استسقا نگردد چون کدو زرد
هوش مصنوعی: هریک که از کدو آب سردی بنوشد، از خود نمیتواند زاید و به کدو زرد تبدیل نشود.
درخت آن گه برون آرد بهاری
که بشکافد سر هر شاخساری
هوش مصنوعی: درخت زمانی شکوفه میزند و در بهار زنده میشود که از هر شاخهاش جوانههایی جوانه بزند و جوانهها را بشکافد.
فلک تا نشکند پشت دوتایی
به کس ندهد یکی جو مومیایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که سختیها و مشکلات بر دوش انسان باشد، کسی به او کمک نخواهد کرد و کمکی به او نخواهد رسید.
چو بیمردن کفن در کس نپوشند
به ار مردم چو کرم اطلس نپوشند
هوش مصنوعی: وقتی کسی نمرده باشد، هیچ کس او را کفن نمیپوشاند و اگر هم کسی بميرد، مثل کرم که درون پیلهاش است، هیچکس برای او لباس گرانبها نمیپوشد.
چو باید شد بدان گلگونه محتاج
که گردد بر در گرمابه تاراج
هوش مصنوعی: وقتی لازم شود که درکی زیبا و لطیف از یک شخص یا چیز داشته باشیم، آن وقت است که ممکن است حتی مورد سوءاستفاده یا ظلم قرار بگیریم.
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه
که باشد تا تو باشی با تو همراه
هوش مصنوعی: لباسی بر تن کن که مثل خورشید و ماه درخشان و زیبا باشد، تا وقتی که تو هستی، همیشه به تو وابسته باشد.
برافشان دامن از هر خوان که داری
قناعت کن بدین یک نان که داری
هوش مصنوعی: در هر جایی که میتوانی، به هر طریقی که هست، نگران درد و رنج نباش و از همان یک لقمه نانی که داری، راضی و قانع باش.
جهانا چند ازین بیداد کردن
مرا غمگین و خود را شاد کردن
هوش مصنوعی: دنیا، چرا با بیتوجهی خود مرا ناراحت میکنی و در عوض خودت خوشحال میشوی؟
غمین داری مرا شادت نخواهم
خرابم خواهی آبادت نخواهم
هوش مصنوعی: اگر غمگینم کنی، هرگز خوشحال نخواهم شد و اگر بخواهی به خوشبختی برسی، هرگز به تو کمک نخواهم کرد.
تو آن گندمنمای جوفروشی
که در گندم جو پوسیده پوشی
هوش مصنوعی: تو مانند کسی هستی که در ظاهر خود را به شکل گندم نشان میدهد، اما حقیقتاً زیر این پوشش، جو کهنه و بیارزشی پنهان کردهای.
چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو
جوی ناخورده گندم خوردم از تو
هوش مصنوعی: من مانند گندم لطیف و مانند جو زرد هستم؛ اما از تو چیزی دریافت نکردهام، با این حال از تو همواره بهرهمند شدهام.
تو را بس باد ازین گندمنمایی
مرا زین دعوی سنگ آسیایی
هوش مصنوعی: تو با احتیاط و دقت به دور از فریب کاریهای ظاهری، مراقب نیرنگها و ادعاهای بیاساس دیگران باش.
همان بهتر که شب تا شب درین چاه
به قرصی جو گشایم روزه چون ماه
هوش مصنوعی: بهتر است که شبها در این چاه برای تأمین غذا تلاش کنم و روزها مانند ماه بگذرانم.
نظامی چون مسیحا شو طرفدار
جهان بگذار بر مشتی علفخوار
هوش مصنوعی: نظامی مانند مسیحا باش و به نفع جامعه عمل کن و از دست افرادی که فقط به خویش مینگرند بگذر.
علفخواری کنی و خرسواری
پس آن گه نزل عیسی چشم داری
هوش مصنوعی: اگر علف بخوری و به دنبال خرس هم بروی، پس از آن انتظار معجزه عیسی را نداشته باش.
چو خر تا زنده باشی بار میکش
که باشد گوشت خر در زندگی خوش
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهای، باید بار سنگین را بر دوش بکشی، زیرا در زندگیات ممکن است از گوشت تو بهرهبرداری کنند و این تنها نتیجه زندگی سخت تو خواهد بود.