گنجور

بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین

فلک چون کار سازی‌ها نماید
نخست از پرده بازی‌ها نماید
به دهقانی چو گنجی داد خواهد
نخست از رنج‌بُردش یاد خواهد
اگر خار و خسک در ره نمانَد
گل و شمشاد را قیمت که داند‌؟
بباید داغ دوری روزکی چند
پس از دوری خوش آید مهر و پیوند
چو شیرین از بَرِ خسرو جدا شد
ز نزدیکی به دوری مبتلا شد
به پرسش پرسش از درگاه پرویز
به مشگوی مداین راند شبدیز
به آیین عروسی شوی جسته
وز آیین عروسی روی شسته
فرود آمد رقیبان را نشان داد
درون شد‌، باغ را سرو روان داد
چو دیدند آن شگرفان روی شیرین
گَزیدند از حسد لب‌های زیرین
به رسم خسروی بنواختندش
ز خسرو هیچ وا نشناختندش
همی‌گفتند خسرو با نکویی
به آتش خواستن رفته‌ست گویی
بیاورْد آتشی‌، چون صبح دل‌کش
وز آن آتش به دل‌ها در‌زد آتش
پس آن‌گه حال او دیدن گرفتند
نشانش باز پرسیدن گرفتند
که چونی وز کجایی وز چه نامی‌؟
چه اصلی و چه مرغی‌؟ وز چه دامی‌؟
پری‌رخ زآن بتان پرهیز می‌کرد
دروغی چند را سر تیز می‌کرد
که شرح حال من لَختی دراز است
به حاضر گشتن خسرو نیاز است
چو خسرو در شبستان آید از راه
شما را خود کند زین قصه آگاه
ولیک این اسب را دارید بی‌رنج
که هست این اسب را قیمت بسی گنج
چو بر گفت این سخن مهمانِ طناز
نشاندند آن کنیزانش به صد ناز
فشاندند آب گُل بر چهره ماه
ببستند اسب را بر آخور شاه
دگرگون زیوری کردند سازش
ز در بستند بر دیبا طراز‌ش
گل وصلش به باغ وعده بشگفت
فرو آسود و ایمن گشت و خوش خُفت
رقیبانی که مشکو داشتندی
شکرلَب را کنیز انگاشتندی
شکرلَب با کنیزان نیز می‌ساخت
کنیزانه بدیشان نَرد می‌باخت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک چون کار سازی‌ها نماید
نخست از پرده بازی‌ها نماید
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان دست به اعمال و کارهایی می‌زند، ابتدا آن را به شکل نمایش و بازی نشان می‌دهد.
به دهقانی چو گنجی داد خواهد
نخست از رنج‌بُردش یاد خواهد
هوش مصنوعی: آن دهقان که به ثروتی دست می‌یابد، ابتدا به یاد سختی‌ها و زحماتی که برای رسیدن به آن کشیده است، خواهد افتاد.
اگر خار و خسک در ره نمانَد
گل و شمشاد را قیمت که داند‌؟
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی هیچ چیز کم‌ارزش و بی‌ظاهری مانند خار و علف باقی نماند، چه کسی می‌تواند ارزش گل و درختان زیبا را تشخیص دهد؟
بباید داغ دوری روزکی چند
پس از دوری خوش آید مهر و پیوند
هوش مصنوعی: باید چند روزی غم دوری را تحمل کرد تا بعد از آن، عشق و ارتباط دوباره خوشایند و دلپذیر شود.
چو شیرین از بَرِ خسرو جدا شد
ز نزدیکی به دوری مبتلا شد
هوش مصنوعی: وقتی شیرین از کنار خسرو دور شد، از نزدیکی او به دوری دچار مصیبت و گرفتاری گشت.
به پرسش پرسش از درگاه پرویز
به مشگوی مداین راند شبدیز
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده است به اینکه وقتی از درگاه پرویز پرسش می‌شود، شبدیز (اسب افسانه‌ای) به سمت مداین می‌راند. این تصویر نمادین نشان‌دهنده سلطنت و قدرت پرویز و همچنین عظمت و سرعت شبدیز است که به نوعی به شکوه و جلال آن دوران اشاره دارد. در واقع، این بیان به انتقال و حرکت سریع اطلاعات و قدرت در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی اشاره می‌کند.
به آیین عروسی شوی جسته
وز آیین عروسی روی شسته
هوش مصنوعی: برای تجربه شادی و سرور عروسی آماده شو و از آن پیراسته و آراسته باش.
فرود آمد رقیبان را نشان داد
درون شد‌، باغ را سرو روان داد
هوش مصنوعی: رقیبان را به زمین انداخت و درون باغ، سروها در حال جنب و جوش بودند.
چو دیدند آن شگرفان روی شیرین
گَزیدند از حسد لب‌های زیرین
هوش مصنوعی: وقتی آن بزرگواران چهره خوش‌بویش را دیدند، از حسد لب‌هایشان را گزیدند.
به رسم خسروی بنواختندش
ز خسرو هیچ وا نشناختندش
هوش مصنوعی: به عنوان یک فرد با مقام و عظمت به او محبت کردند، ولی هیچ‌کس از مقام و شخصیت او آگاه نبود.
همی‌گفتند خسرو با نکویی
به آتش خواستن رفته‌ست گویی
هوش مصنوعی: می‌گفتند که خسرو با مهربانی و نیکویی در آتش عشق فرورفته است، انگار که کاملاً در این احساس غرق شده.
بیاورْد آتشی‌، چون صبح دل‌کش
وز آن آتش به دل‌ها در‌زد آتش
هوش مصنوعی: آتشی بیاور که مانند صبحی زیبا و دلنواز باشد، و این آتش به دل‌ها نفوذ کند و شعله‌ورشان سازد.
پس آن‌گه حال او دیدن گرفتند
نشانش باز پرسیدن گرفتند
هوش مصنوعی: سپس حال او را مشاهده کردند و نشانه‌اش را دوباره از او پرسیدند.
که چونی وز کجایی وز چه نامی‌؟
چه اصلی و چه مرغی‌؟ وز چه دامی‌؟
هوش مصنوعی: تو از کجا آمده‌ای و چه کسی هستی؟ چه نسبتی داری و در چه جایگاهی قرار داری؟ آیا پرنده‌ای هستی که به اینجا پرواز کرده‌ای؟
پری‌رخ زآن بتان پرهیز می‌کرد
دروغی چند را سر تیز می‌کرد
هوش مصنوعی: زیبایی چهره آن معشوقه‌ی افسونگر باعث می‌شد که از دروغ‌پردازی‌های متعدد پرهیز کند و در برابر آن‌ها به شدت هوشیار و تیزبین باشد.
که شرح حال من لَختی دراز است
به حاضر گشتن خسرو نیاز است
هوش مصنوعی: شرح زندگی من طولانی و پیچیده است و برای بیان آن به حضور خسرو نیاز دارم.
چو خسرو در شبستان آید از راه
شما را خود کند زین قصه آگاه
هوش مصنوعی: وقتی خسرو در شبستان وارد می‌شود، خودتان را از این ماجرا باخبر می‌کند.
ولیک این اسب را دارید بی‌رنج
که هست این اسب را قیمت بسی گنج
هوش مصنوعی: اما این اسب را بدون زحمت در اختیار دارید، زیرا ارزش این اسب بسیار بالاست و معادل گنجی با ارزش است.
چو بر گفت این سخن مهمانِ طناز
نشاندند آن کنیزانش به صد ناز
هوش مصنوعی: پس از گفتن این حرف، مهمان خوش‌زبان را نشاندند و کنیزانش را با احترام و ظرافت به دورش آوردند.
فشاندند آب گُل بر چهره ماه
ببستند اسب را بر آخور شاه
هوش مصنوعی: آب گل را بر صورت ماه پاشیدند و اسب را در آخور پادشاه نگه داشتند.
دگرگون زیوری کردند سازش
ز در بستند بر دیبا طراز‌ش
هوش مصنوعی: آن‌ها زیور را تغییر دادند و برای سامان دادن به زندگی، در را بر روی پرده‌ی زیبا بستند.
گل وصلش به باغ وعده بشگفت
فرو آسود و ایمن گشت و خوش خُفت
هوش مصنوعی: گل وصل او به باغ بهشتی، از حیرت و شگفتی آرامش یافت و در آسودگی و خوشحالی خوابش برد.
رقیبانی که مشکو داشتندی
شکرلَب را کنیز انگاشتندی
هوش مصنوعی: رقیبان که زیبایی و ناز را در خود دارند، شکر را همچون کنیزی به خدمت می‌گیرند.
شکرلَب با کنیزان نیز می‌ساخت
کنیزانه بدیشان نَرد می‌باخت
هوش مصنوعی: شکرلب با دختران زیبای خدمتکار هم معاشرت می‌کرد و به آنها عشق می‌ورزید و از محبت و جذابیت خود بهره می‌برد.

حاشیه ها

1392/04/07 10:07
بهرام مشهور

فکر می کنم مشگو غلط و مشکو درست می باشد

1396/05/20 00:08
مهناز ، س

داستان‌های عاشقانه‌ٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سراینده‌ ٔ توانمند ایرانی هستند.
منظومه‌ی «خسرو و شیرین» داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ٔ در جوانی از کف رفته‌ٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی نا‌خوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهره‌ٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پرورده‌ٔ جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ٔ انحرافی می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیبایی‌ست. در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ی استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندانبانش‌، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ٔ زنی است که به گفته‌ی نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاط‌طلب طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد بر می‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن و سال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ی نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران.
قسمتی از کتاب سیمای دو زن، علی‌اکبر سعیدی سیرجانی

1396/05/21 11:08

مهناز گرامی
زود رخت بر بست، بخت شاگردیش به دو هفته نکشید و سایه دوستی دریغا شتابان بر گرفت.
یادش گرامی می دارم ، گرامی بداریم ، جز این چه میتوانیم کرد؟

1402/09/05 21:12
سید محسن

درود بر ادیبان--گل وصلش به باغ وعده بشکفت---در بیت22 درست است