برگردان به زبان ساده
چو مشگینجعدِ شب را شانه کردند
چراغ روز را پروانه کردند
هوش مصنوعی: زمانی که شب با موهای سیاه و مجعدش به خواب میرود، صبح با روشناییاش به مانند پروانهای زیبا به زندگی بازمیگردد.
به زیر تختهنرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی
آبنوس: چوب درخت آبنوس که سیاهرنگ، سخت و گرانبهاست. کعبتین: دو طاس کوچک که در بازی تختهنرد میاندازند. سندروس: صمغی است زرد رنگ از درخت سرو کوهی که با آن دانهٔ تسبیح و گردنبند و ... میسازند.
بر آمد مشتری منشور بر دست
که شاه از بند و شاپور از بلا رست
هوش مصنوعی: مشتری در آسمان درخشید و به دست افتاده شد، که شاه از بند و شاپور از سختیها نجات یافتند.
در آن دیر کهن فرزانه شاپور
فرو آسود کز ره بود رنجور
هوش مصنوعی: در آن معبد قدیمی، حکیم شاپور استراحت کرد چون از راه دچار خستگی شد.
درستی خواست از پیران آن دیر
که بودند آگه از چرخِ کهنسیر
هوش مصنوعی: درستکاری را از سالخوردگان آن معبد خواستهاند، چون آنها از دایرهٔ دوران قدیم آگاه بودند.
که فردا جای آن خوبان کدام است؟
کدامین آب و سبزیشان مقام است؟
هوش مصنوعی: فردا باید صبر کرد و دید که جایگاه آن نیکان و محبوبان کجا خواهد بود و چه گونه سرسبز و زیبا خواهند بود.
خبر دادنش آن فرزانهپیران
ز نزهتگاهِ آن اقلیمگیران
هوش مصنوعی: فرزانه پیران از خوشیها و زیباییهای آن سرزمین به ما خبر داد.
که در پایان این کوهِ گرانسنگ
چمنگاهی است گِردَش بیشهای تنگ
هوش مصنوعی: در انتهای این کوه باارزش، یک چمنزار وجود دارد که در اطراف آن، جنگلی کوچک قرار دارد.
سحرگه آن سهیسروانِ سرمست
بدان مشگینچمن خواهند پیوست
هوش مصنوعی: در صبح زود، آن دو سرو بلند و خوشاندام که سرمست هستند، به آن باغ زیبا و خوشبو خواهند پیوست.
چو شد دوران سنجابی و شقدوز
سمور شب نهفت از قاقُم روز
هوش مصنوعی: وقتی زمان سنجاب فرامیرسد و روز به شب تبدیل میشود، سمور در کنار قاقم، به خواب میرود.
سر از البرز بر زد جرم خورشید
جهان را تازه کرد آیین جمشید
هوش مصنوعی: خورشید از بالای کوه البرز طلوع کرد و جهان را با نور و زیبایی خود تازه و زنده ساخت، به گونهای که یاد و روش جمشید را زنده کرد.
پگهتر زان بتان عشرتانگیز
میان در بست شاپور سحرخیز
شاپور صبحزودتر از آن زیبارویان بیدار شد و لباس پوشید. (میان بستن در اینجا یعنی لباس روز پوشیدن. بستن شال کمر مخصوص لباس روز و کار بوده است. از همین روی میان بستن به معنی خدمت کردن، قصد کردن و آماده شدن نیز هست.)
بر آن سبزه شبیخون کرد پیشی
که با آن سرخ گلها داشت خویشی
هوش مصنوعی: پیشی به روی آن سبزه هجوم آورد، چرا که با آن گلهای سرخ نسبتی داشت.
خجسته کاغذی بگرفت در دست
به عینه صورت خسرو در او بست
هوش مصنوعی: کسی کاغذی را در دست گرفت و تصویری از خسرو را به وضوح بر روی آن قرار داد.
بر آن صورت چو صنعت کرد لَختی
بدوسانید بر ساق درختی
هوش مصنوعی: هنر دست به زیبایی چهرهای زده و بر ساقه درختی به آرامی آراسته شده است.
وز آن جا چون پری شد ناپدیدار
رسیدند آن پریرویان پریوار
هوش مصنوعی: از آنجا که او مانند پری ناپدید شد، آن پریروها به او رسیدند.
به سرسبزی بر آن سبزه نشستند
گهی شمشاد و گه گلدسته بستند
هوش مصنوعی: در محیطی سرسبز و خوش آب و هوا، گاهی درختان شمشاد و گاهی گلها را آرایش میدهند.
گه از گلها گلاب انگیختندی
گه از خنده طبرزد ریختندی
هوش مصنوعی: گاهی از گلها عطر خوشی بهدست میآورند و گاهی هم از لبخند، شادی و سرور را پخش میکنند.
عروسانی زناشویی ندیده
به کابین از جهان خود را خریده
هوش مصنوعی: عروسها که هنوز ازدواج نکردهاند، دنیای خود را با کابیناش خریداری کردهاند.
نشسته هر یکی چون دوست با دوست
نمیگنجید کس چون غنچه در پوست
هوش مصنوعی: هر کسی به گونهای در کنار دوستش نشسته که مانند غنچهای نمیتواند در پوست خودش جایی بگیرد.
مِی آوردند و در می دل نشاندند
گل آوردند و بر گل می فشاندند
هوش مصنوعی: شراب آوردند و در دل آدمی نشاندند، گل آوردند و بر روی گلها میپاشیدند.
نهاده باده بر کف ماه و انجم
جهان خالی ز دیو و دیو مردم
هوش مصنوعی: نوشیدنی را در دست ماه و ستارهها گذاشتهام و جهانی که خالی از دیوان و اهریمنان است، به تصویر کشیدهام.
همه تن شهوت آن پاکیزگان را
چنان کائین بود دوشیزگان را
هوش مصنوعی: تمام بدن شهوت آن پاکیزگان مانند وجود دوشیزگان است.
چو محرم بود جای از چشم اغیار
ز مستی رقصشان آورد در کار
هوش مصنوعی: زمانی که در میان عزیزان و دوستان به سر میبری، دیگر نیازی نیست نگران نگاه مردم غریبه باشی؛ زیرا از شادی و عشق آنها به وجد میآیی و در دنیای شگفتانگیزشان غرق میشوی.
گه این میداد بر گلها درودی
گه آن میگفت با بلبل سرودی
هوش مصنوعی: گاهی این فرشتهٔ عشق به گلها سلام میدهد و گاهی با بلبل آهنگ میخواند.
ندانستند جز شادی شماری
نه جز خرمدلی دیدند کاری
هوش مصنوعی: اینان ندانستند که جز شادی و خوشحالی چیزی نمیشناسند و هیچ کار دیگری جز دلشاد بودن را ندیدند.
در آن شیرینلبان رخسار شیرین
چو ماهی بود گرد ماه پروین
هوش مصنوعی: در آنجا که لبان شیرین، چهرهای زیبا و دلنشین دارد، همچون ماه تابان در دور دستهای پروین به نظر میرسد.
به یاد مهربانان عیش میکرد
گهی میداد باده گاه میخورد
هوش مصنوعی: به یاد افرادی که مهربانند، شادی میکرد و گاهی به دیگران نوشیدنی میداد و گاهی هم خودش مینوشید.
چو خودبین شد که دارد صورت ماه
بر آن صورت فتادش چشم ناگاه
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خود مینگرد و زیباییاش را دستکم میگیرد، ناگهان متوجه میشود که چقدر جذاب و زیباست.
به خوبان گفت کآن صورت بیارید
که کرده است این رقم؟ پنهان مدارید
هوش مصنوعی: به خوبان بگویید که آن چهره زیبا را به نمایش بگذارند، زیرا این نقشی که به وجود آمده، حاصل کار خودشان است و نباید آن را پنهان کنند.
بیاوردند صورت پیش دلبند
بر آن صورت فرو شد ساعتی چند
هوش مصنوعی: برای معاینه و بررسی زیبایی، صورتی را به پیشِ محبوب آوردند و او برای مدتی به تماشای آن مشغول شد.
نه دل میداد ازو دل بر گرفتن
نه میشایستش اندر بر گرفتن
هوش مصنوعی: او نه دل را میداد که کسی دلش را از او بگیرد، و نه به اندازهای شایسته بود که کسی بخواهد دلش را بگیرد.
به هر دیداری از وی مست میشد
به هر جامی که خورد از دست میشد
هوش مصنوعی: هر بار که او را میدیدم، سرشار از شوق و مستی میشدم و هر جرعهای که از دست او مینوشیدم، مرا به حالت مستی میبرد.
چو میدید از هوس میشد دلش سست
چو میکردند پنهان، باز میجست
هوش مصنوعی: وقتی او از خواستههایش آگاه میشد، دلش ضعیف میشد و وقتی که موضوعات را پنهانی حل میکردند، دوباره به دنبال آنها میرفت.
نگهبانان بترسیدند از آن کار
کز آن صورت شود شیرین گرفتار
هوش مصنوعی: نگهبانان از این کار ترسیدند، زیرا ممکن است به دلیل آن، کسی با چهره زیبا و شیرین گرفتار شود.
دریدند از هم آن نقش گزین را
که رنگ از روی بردی نقش چین را
هوش مصنوعی: آنها از همدیگر آن نقش برجسته و زیبا را پاره کردند، چون که رنگ و جذابیت از روی چهرهات به آن نقش زیبا افزوده شده بود.
چو شیرین نام صورت برد، گفتند
که آن تمثال را دیوان نهفتند
هوش مصنوعی: وقتی نام شیرین بر روی آن چهره گذاشته شد، گفتند که این تصویر را دیوان پنهان کردهاند.
پریزار است ازین صحرا گریزیم
به صحرای دگر افتیم و خیزیم
این صحرا مکان پریان است بهتر آنکه برای رقص به صحرایی دیگر برویم.
از آن مجمر چو آتش گرم گشتند
سپندی سوختند و در گذشتند
هوش مصنوعی: از آن مشعل که وقتی آتش به او رسید، چوبهای خوشبو سوخته و از میان رفتند.
کواکب را به دود آتش نشاندند
جنیبت را به دیگر دشت راندند
هوش مصنوعی: ستارهها را در دود آتش جای دادند و موجودات شگفتانگیز را به دشت دیگری فرستادند.