بخش ۱۶ - شفیع انگیختن خسرو پیران را پیش پدر
چو خسرو دید کآن خواری بر او رفت
به کار خویشتن لَختی فرو رفت
درستش شد که هرچ او کرد بد کرد
پدر پاداش او بر جای خود کرد
به سر بر زد ز دست خویشتن دست
و زان غم ساعتی از پای ننشست
شفیع انگیخت پیران کهن را
که نزد شه برند آن سرو بن را
مگر شاه آن شفاعت در پذیرد
گناه رفته را بر وی نگیرد
کفن پوشید و تیغ تیز برداشت
جهان فریاد رستاخیز برداشت
به پوزش پیش میرفتند پیران
پس اندر شاهزاده چون اسیران
چو پیش تخت شد نالید غمناک
به رسم مجرمان غلطید بر خاک
که شاها بیش ازینم رنج منمای
بزرگی کن، به خردان بر ببخشای
بدین یوسف مبین کآلوده گرگ است
که بس خُردست اگر جرمش بزرگ است
هنوزم بوی شیر آید ز دندان
مشو در خون من چون شیر خندان
عنایت کن که این سرگشته فرزند
ندارد طاقت خشم خداوند
اگر جرمی است، اینک تیغ و گردن
ز تو کشتن ز من تسلیم کردن
که برگ هر غمی دارم درین راه
ندارم برگ ناخشنودی شاه
بگفت این و دگر ره بر سر خاک
چو سایه سر نهاد آن گوهر پاک
چو دیدند آن گروه آن بردباری
همه بگریستند الحق به زاری
وزان گریه که زاری بر مه افتاد
ز گریه هایهایی بر شه افتاد
که طفلیْ خرد با آن نازنینی
کند در کار از اینسان خردهبینی
به فرزندی که دولتْ بد نخواهد
جز اقبال پدر با خود نخواهد
چه سازد با تو فرزندت، بیندیش
همان بیند ز فرزندان پس خویش
به نیک و بد مشو در بند فرزند
نیابت خود کند فرزند فرزند
چو هرمز دید کآن فرزند مقبل
مداوای روان و میوهٔ دل
بدان فرزانگی و آهستهرایی است
بدانست او که آن فرّ خدایی است
سرش بوسید و شفقت بیش کردش
ولیعهد سپاه خویش کردش
از آن حضرت چو بیرون رفت خسرو
جهان در ملک داد آوازهٔ نو
رُخش سیمای عدل از دور میداد
جهانداری ز رویش نور میداد
بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز: قضا را از قضا یک روز شادانبخش ۱۷ - به خواب دیدن خسرو نیای خویش انوشیروان را: چو آمد زلف شب در عطر سایی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو خسرو دید کآن خواری بر او رفت
به کار خویشتن لَختی فرو رفت
هوش مصنوعی: وقتی خسرو مشاهده کرد که این تحقیر بر او نازل شده است، برای مدتی به حال خود فرو رفت و به تفکر پرداخت.
درستش شد که هرچ او کرد بد کرد
پدر پاداش او بر جای خود کرد
هوش مصنوعی: هرچه فرد انجام داد، کارهایش ناگوار بود و پدر نیز به بهترین شکل، پاداشی برای او در نظر گرفت.
به سر بر زد ز دست خویشتن دست
و زان غم ساعتی از پای ننشست
هوش مصنوعی: او از شدت ناراحتی و درد، نتوانست لحظهای آرام بگیرد و همیشه در حال حرکت و بیقراری بود.
شفیع انگیخت پیران کهن را
که نزد شه برند آن سرو بن را
هوش مصنوعی: پیران و بزرگترها را تشویق کرد که به دربار شاه بروند و آن دختر زیبا را معرفی کنند.
مگر شاه آن شفاعت در پذیرد
گناه رفته را بر وی نگیرد
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که پادشاه به شفاعت گوش دهد، گناهی که انجام شده بر دوش او نخواهد ماند.
کفن پوشید و تیغ تیز برداشت
جهان فریاد رستاخیز برداشت
جهان: همه مردم
به پوزش پیش میرفتند پیران
پس اندر شاهزاده چون اسیران
هوش مصنوعی: پیران با عذرخواهی به سمت شاهزاده حرکت میکردند، همانطور که اسیران به دنبال آزادی میرفتند.
چو پیش تخت شد نالید غمناک
به رسم مجرمان غلطید بر خاک
هوش مصنوعی: وقتی که به درگاه پادشاه رسید، ناامید و گریان بر زمین افتاد و به رفتار مجرمان عمل کرد.
که شاها بیش ازینم رنج منمای
بزرگی کن، به خردان بر ببخشای
هوش مصنوعی: ای شاه، لطفاً بیش از این مرا عذاب نده. بزرگواری کن و به کوچکترها دلرحمی کن.
بدین یوسف مبین کآلوده گرگ است
که بس خُردست اگر جرمش بزرگ است
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که ظاهر زیبا و جذاب برخی افراد یا چیزها ممکن است فریبنده باشد. حتی اگر یک شخص یا شیء در ابتدا بسیار جذاب به نظر برسد، باید مراقب بود زیرا ممکن است درونش دسیسه یا آلودگی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، گاهی اوقات آنچه که به نظر بزرگ و مهم میآید، در واقع ممکن است چیزی کوچک و ناچیز باشد.
هنوزم بوی شیر آید ز دندان
مشو در خون من چون شیر خندان
هوش مصنوعی: بوی شیر هنوز از دندان من به مشام میرسد، مانند شیری که در حال خندیدن است، و تو در خون من هستی.
عنایت کن که این سرگشته فرزند
ندارد طاقت خشم خداوند
هوش مصنوعی: لطفاً توجه کن که این شخص سرگردان و بیتاب، توان مقابله با خشم خداوند را ندارد.
اگر جرمی است، اینک تیغ و گردن
ز تو کشتن ز من تسلیم کردن
هوش مصنوعی: اگر خطایی هست، حالا من آمادهام تا با شمشیری که دارم به تو حمله کنم و تسلیم جان خود را به تو بسپارم.
که برگ هر غمی دارم درین راه
ندارم برگ ناخشنودی شاه
هوش مصنوعی: در این مسیر، هر ناراحتی و غمی را که دارم، به هیچ وجه نمیخواهم خشم یا نارضایتی کسی را احساس کنم.
بگفت این و دگر ره بر سر خاک
چو سایه سر نهاد آن گوهر پاک
هوش مصنوعی: او این را گفت و سپس در کنار خاک، مانند سایهای، بر سر گذاشت و آن سنگ گرانبها را قرار داد.
چو دیدند آن گروه آن بردباری
همه بگریستند الحق به زاری
هوش مصنوعی: وقتی آن افراد بردباری او را دیدند، به شدت گریه کردند و به واقع در anguish افتادند.
وزان گریه که زاری بر مه افتاد
ز گریه هایهایی بر شه افتاد
هوش مصنوعی: از شدت گریه و زاری، نور ماه تحت تاثیر قرار گرفت و همچنین گریههای دیگر بر سر پادشاه نیز افتاد.
که طفلیْ خرد با آن نازنینی
کند در کار از اینسان خردهبینی
هوش مصنوعی: کودکی کوچک و نازنین در کارش به این شکل دقت و ظرافت به خرج میدهد.
به فرزندی که دولتْ بد نخواهد
جز اقبال پدر با خود نخواهد
هوش مصنوعی: کودکی که سرنوشت خوبی نصیبش نخواهد شد، تنها به شانس و اقبال پدرش وابسته خواهد بود.
چه سازد با تو فرزندت، بیندیش
همان بیند ز فرزندان پس خویش
هوش مصنوعی: فرزند تو چه تأثیری بر تو خواهد گذاشت، به همین فکر کن که فرزندان تو نیز به آیندهی فرزندانشان خواهند اندیشید.
به نیک و بد مشو در بند فرزند
نیابت خود کند فرزند فرزند
هوش مصنوعی: به خوبی و بدی اشاره نکنید و گرفتار فرزندانتان نشوید؛ زیرا فرزند شما نیز میتواند فرزندی بیاورد.
چو هرمز دید کآن فرزند مقبل
مداوای روان و میوهٔ دل
هوش مصنوعی: هرمز وقتی دید که آن فرزند، مایهٔ آرامش روح و دلخوشی اوست، بسیار خوشحال شد.
بدان فرزانگی و آهستهرایی است
بدانست او که آن فرّ خدایی است
هوش مصنوعی: آدم باهوش و آرام کسی است که میداند این قدرت و شکوه از جانب خداوند است.
سرش بوسید و شفقت بیش کردش
ولیعهد سپاه خویش کردش
هوش مصنوعی: او سرش را بوسید و با محبت بیشتری به او توجه کرد و ولیعهد، او را جزء سپاه خود قرار داد.
از آن حضرت چو بیرون رفت خسرو
جهان در ملک داد آوازهٔ نو
هوش مصنوعی: زمانی که آن پادشاه بزرگ از دربار بیرون آمد، خبر خوشی دربارهٔ سرزمین و کشورش به گوش همه رسید.
رُخش سیمای عدل از دور میداد
جهانداری ز رویش نور میداد
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای عدالت از دور نمایان بود و برپایهی آن، حکومتداری روشنایی از چهرهاش ساطع میکرد.
حاشیه ها
1397/11/17 17:02
arzou
dasd
1401/08/31 21:10
محمد ترکاشوند
وقار