برگردان به زبان ساده
چنین گفت آن سخنگوی کهنزاد
که بودش داستانهای کهن، یاد
هوش مصنوعی: آن گوینده با تجربه و پر از حکمت گفت که او داستانهای قدیمی و باارزشی را در ذهن دارد.
که چون شد ماهِ کسری در سیاهی
به هرمز داد تخت پادشاهی
هوش مصنوعی: وقتی که ماه کسری در تاریکی شب نمایان شد، تخت پادشاهی را به هرمز سپرد.
جهانافروز، هرمز داد میکرد
به داد خود جهان آباد میکرد
هوش مصنوعی: هرمز، که مظهر روشنی و روشنایی است، از خویشتن خیر و نیکی را به دیگران میبخشید و به همین ترتیب جهان را آباد و زیبا میساخت.
همان رسم پدر بر جای میداشت
دَهش بر دست و دین بر پای میداشت
رسم و روش پدر را ادامه میداد؛ و بخشندگی را پیشه و بنای دین را محکم میکرد.
نسب را در جهان پیوند میخواست
به قربان از خدا فرزند میخواست
برای نسب و نسل، زن خواست و با نذر و قربانی از خدا فرزند میخواست.
به چندین نذر و قربانش خداوند
نرینه داد فرزندی، چه فرزند!
هوش مصنوعی: خداوند با چندین نذر و قربانی، یک پسر به او عطا کرد، چه پسر خوبی!
گرامی دُری از دریای شاهی
چراغی روشن از نور الهی
فرزندی شایسته و از تبار شاهان؛ شمعی پرنور که از نور الهی روشن بود.
مبارکطالعی فرخسریری
به طالع، تاجداری تختگیری
پیروزبخت و بلندمرتبه بود و طالع او شاهی بود.
پدر در خسروی دیده تمامش
نهاده خسروِ پرویز نامش
پدر او را شایسته شاهی دید و نام خسرو پرویز بر او نهاد.
از آن شد نام آن شهزاده، پرویز
که بودی دائم از هر کس پَر آویز
نام آن شهزاده از آن پرویز شد که همیشه از دیگران پرآویز بود. (یعنی دایهها او را از آغوش بر زمین نمینهادند)
گرفته در حریرش دایه چون مشک
چو مروارید تَر در پنبهٔ خشک
دایه او را همچون مشک در ابریشم و ناز میپرورید و همچون مروارید ناب در پنبه و آسایش نگهداری میکرد.
رُخی از آفتاب اندوهکشتر
شکر خندیدنی از صبح خوشتر
چهرهای شادتر و شادیبخشتر از خورشید داشت و خندیدن او شیرینتر از صبح دلانگیز بود.
چو میلِ شِکّرش در شیر دیدند
به شیر و شِکّرش میپروریدند
هوش مصنوعی: وقتی دیدند که شکرش به شیر میل دارد، به پرورش شیر و شکرش پرداختند.
به بزم شاهش آوردند پیوست
بسان دستهٔ گل، دست بر دست
هوش مصنوعی: به جشن شاه، او را به همراهی آوردند، مانند دسته گلی که با دست در دست هم قرار دارد.
چو کار از مهد با میدان فتادش
جهان از دوستی در جان نهادش
همینکه از مهد و طفلی درآمد وارد میدان شد و جهانیان او را با مهر در جان نهادند.
به هر سالی که دولت میفزودش
خرد تعلیم دیگر مینمودش
هوش مصنوعی: با هر سالی که بر قدرت و موفقیت او افزوده میشد، آگاهی و دانش جدیدی نیز به او منتقل میگردید.
چو سالش پنج شد در هر شگفتی
تماشا کردی و عبرت گرفتی
هوش مصنوعی: وقتی که او پنج ساله شد، در هر چیز عجیب و جالبی را مشاهده کرد و از آن تجربهها درس عبرت گرفت.
چو سال آمد به شش چون سرو میرُست
رسوم شش جهت را باز میجست
هوش مصنوعی: با آمدن سال جدید، مانند سرو که در بهار رشد میکند، به جستجوی آداب و رسوم شش جهت میپردازد.
چنان مشهور شد در خوبرویی
که مطلق یوسفِ مصر است گویی
هوش مصنوعی: آنقدر در زیبایی و دلربایی معروف شد که انگار خود یوسف مصر است.
پدر ترتیب کرد آموزگارش
که تا ضایع نگردد روزگارش
هوش مصنوعی: پدر برای فرزندش معلمی را مشخص کرد تا او در زندگیاش دچار مشکلات نشود و از زمانش بهرهوری بالایی داشته باشد.
بر این گفتار بر بگذشت یک چند
که شد در هر هنر خسرو هنرمند
هوش مصنوعی: مدتی از این سخن گذشت و در این مدت، خسرو در هر زمینهای به مهارت و هنر دست یافت.
چنان قادر سخن شد در معانی
که بحری گشت در گوهرفشانی
هوش مصنوعی: سخن به قدری زیبا و معنادار شد که همچون دریایی از جواهرات درخشید.
فصیحی کاو سخن چون آب گفتی
سخن با او به اصطرلاب گفتی
هوش مصنوعی: سخن آنقدر شیوا و روان است که مانند آب جریان دارد، و اگر با او صحبت کنی، احساس میکنی که به مانند دستگاهی دقیق و حسابشده، درک و پاسخ میدهد.
چو از باریکبینی موی میسفت
به باریکی سخن چون موی میگفت
هوش مصنوعی: وقتی که با دقت و توجه عمیق به جزئیات مینگریستی، سخن را به اندازهای دقیق و پرمعنا بیان کردی که همانند نازکی و ظرافت یک رشته مو بود.
پس از نه سالگی مکتب رها کرد
حساب جنگِ شیر و اژدها کرد
هوش مصنوعی: پس از اینکه به سن نه سالگی رسید، دیگر به مدرسه نرفت و به یادگیری جنگ بین شیر و اژدها پرداخت.
چو بر ده سالگی افکند بنیاد
سَرِ سیسالگان میداد بر باد
هوش مصنوعی: زمانی که به ده سالگی رسید، پایهگذاری کرد و زندگی سیسالگان را به راحتی نابود کرد.
به سرپنجه شدی با پنجهٔ شیر
ستونی را قلم کردی به شمشیر
هوش مصنوعی: با مهارت و قدرتی که داری، مانند شیر، بر دشمنان غلبه کرده و مانع از ایستادگی آنان شدهای.
به تیر از موی بگشادی گره را
به نیزه حلقه بربودی زره را
هوش مصنوعی: با تیر موها را باز کردی و با نیزه حلقه زره را شکست دادی.
در آن آماج کاو کردی کمان باز
ز طبلِ زُهره کردی طبلک باز
در هنگامیکه کمان میکشید دُهل زُهره را به طبلِ بازیاران تبدیل میکرد. (زهره ستارهٔ دهلزن و خنیاگر است یعنی زهره بجای خنیاگری، طبلک شکار میزد. «طبلک ِ باز» طبلی است که بازیاران در هنگام شکار با «باز شکاری» استفاده میکنند. این طبلک در یک سوی باز است، اما دهل خنیاگران در دوسوی آن پوست کشیده شده است.)
کسی کاو دَه کمان حالی کشیدی
کمانش را به حمالی کشیدی
هوش مصنوعی: شخصی که به عنوان حمال مشغول کار است، با چالاکی و قدرت خاصی کمانش را به حالت کشیده درآورده است.
ز دَه دشمن کمندش خامتر بود
ز نُه قبضه خدنگش تامتر بود
هوش مصنوعی: از ده نفر دشمن، کمند او ضعیفتر بود و از نه قبضه تیر، تیرکمان او کاملتر بود.
بُدی گر خود بُدی دیو سپیدی
به پیش بیدبرگش برگِ بیدی
حتی دیو سپید در برابر پیکانش مثل برگ بید میلرزید. («بیدبرگ» نوک پیکان تیر یا نیزه بوده که به شکل برگ بید میساختهاند)
چو برق نیزه را بر سنگ راندی
سنان در سینهٔ خارا نشاندی
هوش مصنوعی: وقتی که نیزه را به مانند برق بر سنگ زدی، سنان را در دل سنگ محکم کردی.
چو عمر آمد به حد چارده سال
بر آمد مرغ دانش را پر و بال
هوش مصنوعی: وقتی که عمر به چهارده سالگی رسید، پر و بال دانش به پرواز درآمد.
نظر در جستنیهای نهان کرد
حساب نیک و بدهای جهان کرد
هوش مصنوعی: او به بررسی خواستهها و نیازهای پنهان خود پرداخت و نیک و بدهای دنیا را حساب و کتاب کرد.
بزرگامّید نامی بود دانا
بزرگامّید از عقل و توانا
هوش مصنوعی: بزرگامید فردی دانا و توانمند بود که از عقل و دانش بالایی برخوردار بود.
زمین جوجو شده در زیر پایش
فلک را جو به جو پیموده رایش
هوش مصنوعی: زمین زیر پایش دچار تغییرات شده و آسمان را به خوبی و با دقت در هر بخش میسنجد.
به دست آورده اسرار نهانی
کلید گنجهای آسمانی
هوش مصنوعی: کسی که به حقایق پنهان دست یافته، توانسته است به گنجهای عظیم و ارزشمند آسمانی دسترسی پیدا کند.
طلب کردش به خلوت شاهزاده
زبان چون تیغ هندی برگشاده
هوش مصنوعی: شاهزاده به خلوت کسانی را میخواهد که زبانشان تند و برنده مانند تیغ هندی باشد.
جواهر جست از آن دریای فرهنگ
به چنگ آورد و زد بر دامنش چنگ
هوش مصنوعی: جواهرهایی از عمق فرهنگ پیدا کرد و بر دامنش آویخت.
دل روشن به تعلیمش برافروخت
وزو بسیار حکمتها در آموخت
هوش مصنوعی: دل شفاف و آگاهیاش را با آموزههای او روشن کرد و از او دانشهای فراوانی آموخت.
ز پرگار زحل تا مرکز خاک
فرو خواند آفرینشهای افلاک
هوش مصنوعی: از دورترین نقاط آسمان تا بطن زمین، خالق تمامی هستیها را میستاید.
به اندک عمر شد دریا درونی
به هر فنی که گفتی ذو فنونی
هوش مصنوعی: با عمر کوتاه خود، دریایی از دانش و مهارتها را به دست آوردهام و در هر زمینهای که خواستی، تواناییهای متفاوتی دارم.
دل از غفلت به آگاهی رسیدش
قدم بر پایهٔ شاهی رسیدش
هوش مصنوعی: دل از خواب غفلت بیدار شد و به آگاهی و شناختی عمیق دست یافت و به جایگاه رفیع و باعزتی دست پیدا کرد.
چو پیدا شد بر آن جاسوس، اسرار
نهانیهای این گردنده پرگار
هوش مصنوعی: وقتی که آن جاسوس رازهای پنهان این دایرهگرد را افشا کرد، نمایان شد.
ز خدمت خوشترش نآمد جهانی
نبودی فارغ از خدمت زمانی
هوش مصنوعی: خدمت به دیگران و انجام مسئولیتها برتر از هر چیز دیگری است و هیچکس نمیتواند از خدمت به دور باشد.
جهاندار از جهانش دوستر داشت
جهان چبوَد ز جانش دوستر داشت
هوش مصنوعی: جهاندار به خاطر علاقهای که به جهان دارد، دوستش دارد. در واقع، برای او جهان از جانش هم عزیزتر است.
ز بهر جان درازیش از جهان شاه
ز هر دستی درازی کرد کوتاه
هوش مصنوعی: به خاطر طول عمرش، شاه به هر شکلی تلاش کرد تا زندگیاش را کوتاه کند.
منادی را ندا فرمود در شهر
که وای آن کس که او بر کس کند قهر
هوش مصنوعی: در شهر اعلامی شنیده میشود که مراقب باشید، هر کسی که بر دیگران خشمگین شود، دچار دردسر خواهد شد.
اگر اسبی چرد در کشتزاری
و گر غصبی رود بر میوهداری
هوش مصنوعی: اگر اسبی در مرتع چرا کند یا اگر غاصبی به باغ میوهداری برود، باید بدانیم که این کار نشانههایی از بیپرواhi و نادانی است.
و گر کس روی نامحرم ببیند
همان در خانهٔ ترکی نشیند
هوش مصنوعی: اگر کسی چهرهٔ ناآشنا و بیگانهای را ببیند، بهتر است همانجا که هست بماند و از آن مکان خارج نشود.
سیاست را ز من گردد سزاوار
بر این سوگندهایی خورد بسیار
سیاست: تنبیه و مجازات
چو شه در عدل خود ننمود سستی
پدید آمد جهان را تندرستی
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه در اجرای عدالت تردید نکند، سلامت و آرامش در سراسر جهان پدید میآید.
خرابی داشت از کار جهان دست
جهان از دستکار این جهان رست
هوش مصنوعی: خرابیای که در این دنیا مشاهده میشود، نتیجهی اعمال و کارهای خود این جهان است. اگر دست این دنیا از کارهای خود کوتاه شود، رهایی از این خرابکاریها امکانپذیر خواهد بود.