برگردان به زبان ساده
مرا کهز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیم جز عشق کاری
هوش مصنوعی: مرا که از عشق، نه سخنی در میآید، نخواهم بود تا زمانی که کار دیگری جز عشق داشته باشم.
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بیخاکِ عشق آبی ندارد
آبی ندارد: صفایی ندارد، آبرویی ندارد.
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
هوش مصنوعی: عشق را بپذیر و به آن خدمت کن، زیرا این تنها راه و شیوهای است که تمامی دلهای بزرگ و آگاه به آن متعهد هستند.
جهان عشقست و دیگر زرقسازی
همه بازیست الّا عشقبازی
هوش مصنوعی: دنیا پر از عشق است و بقیهی چیزها فقط حقه و تئاتر است، جز عشق که واقعی و عمیق است.
اگر بیعشق بودی جان عالَم
که بودی زنده در دوران عالَم؟
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نمیداشت، چه کسی میتوانست روح و زندگیِ جهان را در بر داشته باشد؟
کسی کز عشق خالی شد فسردهست
گرش صد جان بوَد بیعشق مُردهست
هوش مصنوعی: کسی که از عشق تهی شده باشد، مانند سردی و بیروح است. حتی اگر صد جان هم داشته باشد، بدون عشق مرده به حساب میآید.
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وا رهاند؟
هوش مصنوعی: اگر عشق خود هیچ جادویی نداشته باشد، چگونه میتواند انسان را از وابستگی به خود رها کند؟
مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل درو بند
هوش مصنوعی: انسان نباید مانند الاغ با بیخیالی زندگی کند و فقط به خواب و خوراک فکر کند، بلکه باید به درون خود و خواستههای واقعیاش توجه کند، حتی اگر ظاهرش نشاندهندهای از این حقیقت باشد.
به عشق گربه گر خود چیر باشی
از آن بهتر که با خود شیر باشی
هوش مصنوعی: اگر در عشق گربه تسلط داشته باشی، بهتر از این است که در کنار خودت شیر باشی.
نروید تخمِ کس بیدانهٔ عشق
کس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق
مصرع اول: نطفه هیچکس بیعشق نروید و آدمی نشود یا تخم و کِشت و کار هیچکس بیعشق نروید و بَر ندهد.
ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخندید، ابر نگْریست
از سوز و گرمی عشق در جهان چیزی بهتر وجود دارد؟ که بیآن، گُل طراوت نیافت و شاد نشد و ابر نبارید.
شنیدم عاشقی را بود مستی
وز آنجا خاست اوّل بتپرستی
شنیدهام که عشق و عاشقی، آدمی را مست کرد و از آنجا (از آن مستی بود) که بتپرستی پیدا شد و پدید آمد.
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشقِ آفتاب، آتش پرستند
هوش مصنوعی: آنهایی که به خاطر عشق به خورشید، بر روی آتش نشستهاند، اکنون پرستشگر آتش هستند.
مبین در دل که او سلطان جانست
قَدَم در عشق نِه، کاو جان جانست
هوش مصنوعی: در دل خود شک نکن که او فرمانروای روح است و در عشق گام بردار، زیرا او حقیقت جان و زندگی است.
هم از قبله سخن گوید هم از لات
همش کعبه خزینه، هم خرابات
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی درباره مکانهای مقدس و شهرهای مختلف صحبت میکند، هم از قبله که مرکز عبادت مسلمانان است و هم از لات که نماد بتپرستی در عربستان باستان است. او همچنین از کعبه که نماد دین و سرزمین مقدس مسلمانان است، و از خرابات که نشاندهنده نوشیدن و لذتجویی است، سخن میگوید. این نشاندهنده گوناگونی و تنوع موضوعات در گفتار اوست.
اگر عشق اوفتد در سینهٔ سنگ
به معشوقی زند در گوهری چنگ
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل یک سنگ هم باشد، میتواند به معشوقی که ارزشمند است، زیبایی و نیرویی را ببخشد.
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی؟
اگر آهنربا، عاشق نبود، چطور با آن شور و اشتیاق آهنی را میربود؟
و گر عشقی نبودی بر گذرگاه
نبودی کهربا جویندهٔ کاه
هوش مصنوعی: اگر عشقی وجود نداشت، دیگر در مسیر زندگی نداشتهایم که انسان مانند کبریت، در جستجوی کاه باشد.
بسی سنگ و بسی گوهر بجایند
نه آهن را نه که را میربایند
هوش مصنوعی: بسیار چیزهای باارزش و زیبا وجود دارند که نه فقط آهن و فلز را میستانند.
هران جوهر که هستند از عدد بیش
همه دارند میل مرکز خویش
هوش مصنوعی: هر جوهری که وجود دارد، به نوعی از عدد و شمار بیشتری برخوردار است و همه آنها تمایل دارند به مرکز و نقطهی اصلی خود نزدیک شوند.
گر آتش در زمین منفذ نیابد
زمین بشکافد و بالا شتابد
هوش مصنوعی: اگر آتش نتواند از زمین خارج شود، زمین را میشکافد و آتش به سمت بالا میآید.
و گر آبی بماند در هوا دیر
به میل طبع هم راجع شود زیر
هوش مصنوعی: اگر آبی در فضا باقی بماند، دیر یا زود به سمت خواستهها و تمایلات طبیعی خود برخواهد گشت.
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
هوش مصنوعی: طبیعتها جز جاذبهای که به کار میپردازند، چیز دیگری نمیشناسند و حکیمان این جاذبه را عشق مینامند.
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
هوش مصنوعی: اگر با تفکر و فهم درست به مسائل نگاه کنی، متوجه میشوی که عشق در مرکز خلقت و هستی قرار دارد.
گر از عشق، آسمان آزاد بودی
کجا هرگز زمین آباد بودی؟
اگر آسمان، عاشق زمین نبود (و بر زمین نمیبارید) زمین چطور آباد و سرسبز میشد؟ یا اگر در آسمان و فلک، عشق وجود نداشت زمین چطور زنده و آباد میشد؟
چو من بیعشق خود را جان ندیدم
دلی بفروختم جانی خریدم
هوش مصنوعی: عشق برای من همچون جان است و بدون آن وجودم را بیارزش میبینم. بنابراین، از همه چیزم گذشتهام و با دلِ آرامی که به دست آوردهام، زندگی تازهای خریدهام.
ز عشق آفاق را پردود کردم
خِرد را دیده خوابآلود کردم
هوش مصنوعی: از عشق، چهرهی دنیا را غبارآلود کردم و اندیشهام را حالت خواب آلودگی بخشیدم.
کمر بستم به عشق این داستان را
صلای عشق در دادم جهان را
هوش مصنوعی: با تمام وجودم به عشق متعهد شدم و این داستان را با فریاد عشق برای همه جهان اعلام کردم.
مبادا بهرهمند از وی خسیسی
به جز خوشخوانی و زیبانویسی
هوش مصنوعی: مبادا از او فقط به چیزهایی مانند خوب نوشتن و زیبا خواندن بهرهمند شوی، زیرا اینها کافی نیستند.
ز من نیک آمد این ار بد نویسند
به نزد من گناه خود نویسند
هوش مصنوعی: اگر درباره من خوب بنویسند، یا بد، در هر حال این به خود من مربوط میشود، چرا که آنها در واقع گناه خود را مینویسند.