گنجور

بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

مرا که‌ز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیم جز عشق کاری
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاکِ عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب‌دلان را پیشه این است
جهان عشقست و دیگر زرق‌سازی
همه بازیست الّا عشقبازی
اگر بی‌عشق بودی جان عالَم
که بودی زنده در دوران عالَم؟
کسی کز عشق خالی شد فسرده‌ست
گرش صد جان بوَد بی‌عشق مُرده‌ست
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وا رهاند؟
مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل درو بند
به عشق گربه گر خود چیر باشی
از آن بهتر که با خود شیر باشی
نروید تخمِ کس بی‌دانهٔ عشق
کس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق
ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخندید، ابر نگْریست
شنیدم عاشقی را بود مستی
وز آنجا خاست اوّل بت‌پرستی
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشقِ آفتاب، آتش پرستند
مبین در دل که او سلطان جانست
قَدَم در عشق نِه، کاو جان جانست
هم از قبله سخن گوید هم از لات
همش کعبه خزینه، هم خرابات
اگر عشق اوفتد در سینهٔ سنگ
به معشوقی زند در گوهری چنگ
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی؟
و گر عشقی نبودی بر گذرگاه
نبودی کهربا جویندهٔ کاه
بسی سنگ و بسی گوهر بجایند
نه آهن را نه که را می‌ربایند
هران جوهر که هستند از عدد بیش
همه دارند میل مرکز خویش
گر آتش در زمین منفذ نیابد
زمین بشکافد و بالا شتابد
و گر آبی بماند در هوا دیر
به میل طبع هم راجع شود زیر
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
گر از عشق‌، آسمان آزاد بودی
کجا هرگز زمین آباد بودی؟
چو من بی‌عشق خود را جان ندیدم
دلی بفروختم جانی خریدم
ز عشق آفاق را پردود کردم
خِرد را دیده خواب‌آلود کردم
کمر بستم به عشق این داستان را
صلای عشق در دادم جهان را
مبادا بهره‌مند از وی خسیسی
به جز خوشخوانی و زیبانویسی
ز من نیک آمد این ار بد نویسند
به نزد من گناه خود نویسند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که‌ز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیم جز عشق کاری
هوش مصنوعی: مرا که از عشق، نه سخنی در می‌آید، نخواهم بود تا زمانی که کار دیگری جز عشق داشته باشم.
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاکِ عشق آبی ندارد
آبی ندارد‌: صفایی ندارد‌‌، آبرویی ندارد.   
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب‌دلان را پیشه این است
هوش مصنوعی: عشق را بپذیر و به آن خدمت کن، زیرا این تنها راه و شیوه‌ای است که تمامی دل‌های بزرگ و آگاه به آن متعهد هستند.
جهان عشقست و دیگر زرق‌سازی
همه بازیست الّا عشقبازی
هوش مصنوعی: دنیا پر از عشق است و بقیه‌ی چیزها فقط حقه و تئاتر است، جز عشق که واقعی و عمیق است.
اگر بی‌عشق بودی جان عالَم
که بودی زنده در دوران عالَم؟
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نمی‌داشت، چه کسی می‌توانست روح و زندگیِ جهان را در بر داشته باشد؟
کسی کز عشق خالی شد فسرده‌ست
گرش صد جان بوَد بی‌عشق مُرده‌ست
هوش مصنوعی: کسی که از عشق تهی شده باشد، مانند سردی و بی‌روح است. حتی اگر صد جان هم داشته باشد، بدون عشق مرده به حساب می‌آید.
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وا رهاند؟
هوش مصنوعی: اگر عشق خود هیچ جادویی نداشته باشد، چگونه می‌تواند انسان را از وابستگی به خود رها کند؟
مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل درو بند
هوش مصنوعی: انسان نباید مانند الاغ با بی‌خیالی زندگی کند و فقط به خواب و خوراک فکر کند، بلکه باید به درون خود و خواسته‌های واقعی‌اش توجه کند، حتی اگر ظاهرش نشان‌دهنده‌ای از این حقیقت باشد.
به عشق گربه گر خود چیر باشی
از آن بهتر که با خود شیر باشی
هوش مصنوعی: اگر در عشق گربه تسلط داشته باشی، بهتر از این است که در کنار خودت شیر باشی.
نروید تخمِ کس بی‌دانهٔ عشق
کس ایمن نیست جز در خانهٔ عشق
مصرع اول‌: نطفه هیچ‌کس بی‌عشق نروید و آدمی نشود   یا   تخم و کِشت و کار هیچ‌کس بی‌عشق نروید و بَر ندهد.
ز سوزِ عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخندید، ابر نگْریست
از سوز و گرمی عشق در جهان چیزی بهتر وجود دارد؟ که بی‌آن، گُل طراوت نیافت و شاد نشد و ابر نبارید.
شنیدم عاشقی را بود مستی
وز آنجا خاست اوّل بت‌پرستی
شنیده‌ام که عشق و عاشقی‌، آدمی را مست کرد و از آن‌جا (از آن مستی بود) که بت‌پرستی پیدا شد و پدید آمد.
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشقِ آفتاب، آتش پرستند
هوش مصنوعی: آنهایی که به خاطر عشق به خورشید، بر روی آتش نشسته‌اند، اکنون پرستشگر آتش هستند.
مبین در دل که او سلطان جانست
قَدَم در عشق نِه، کاو جان جانست
هوش مصنوعی: در دل خود شک نکن که او فرمانروای روح است و در عشق گام بردار، زیرا او حقیقت جان و زندگی است.
هم از قبله سخن گوید هم از لات
همش کعبه خزینه، هم خرابات
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی درباره مکان‌های مقدس و شهرهای مختلف صحبت می‌کند، هم از قبله که مرکز عبادت مسلمانان است و هم از لات که نماد بت‌پرستی در عربستان باستان است. او همچنین از کعبه که نماد دین و سرزمین مقدس مسلمانان است، و از خرابات که نشان‌دهنده نوشیدن و لذت‌جویی است، سخن می‌گوید. این نشان‌دهنده گوناگونی و تنوع موضوعات در گفتار اوست.
اگر عشق اوفتد در سینهٔ سنگ
به معشوقی زند در گوهری چنگ
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل یک سنگ هم باشد، می‌تواند به معشوقی که ارزشمند است، زیبایی و نیرویی را ببخشد.
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی؟
اگر آهن‌ربا‌، عاشق نبود‌، چطور با آن شور و اشتیاق آهنی را می‌ربود؟
و گر عشقی نبودی بر گذرگاه
نبودی کهربا جویندهٔ کاه
هوش مصنوعی: اگر عشقی وجود نداشت، دیگر در مسیر زندگی نداشته‌ایم که انسان مانند کبریت، در جستجوی کاه باشد.
بسی سنگ و بسی گوهر بجایند
نه آهن را نه که را می‌ربایند
هوش مصنوعی: بسیار چیزهای باارزش و زیبا وجود دارند که نه فقط آهن و فلز را می‌ستانند.
هران جوهر که هستند از عدد بیش
همه دارند میل مرکز خویش
هوش مصنوعی: هر جوهری که وجود دارد، به نوعی از عدد و شمار بیشتری برخوردار است و همه آنها تمایل دارند به مرکز و نقطه‌ی اصلی خود نزدیک شوند.
گر آتش در زمین منفذ نیابد
زمین بشکافد و بالا شتابد
هوش مصنوعی: اگر آتش نتواند از زمین خارج شود، زمین را می‌شکافد و آتش به سمت بالا می‌آید.
و گر آبی بماند در هوا دیر
به میل طبع هم راجع شود زیر
هوش مصنوعی: اگر آبی در فضا باقی بماند، دیر یا زود به سمت خواسته‌ها و تمایلات طبیعی خود برخواهد گشت.
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
هوش مصنوعی: طبیعت‌ها جز جاذبه‌ای که به کار می‌پردازند، چیز دیگری نمی‌شناسند و حکیمان این جاذبه را عشق می‌نامند.
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
هوش مصنوعی: اگر با تفکر و فهم درست به مسائل نگاه کنی، متوجه می‌شوی که عشق در مرکز خلقت و هستی قرار دارد.
گر از عشق‌، آسمان آزاد بودی
کجا هرگز زمین آباد بودی؟
اگر آسمان‌، عاشق زمین نبود (و بر زمین نمی‌بارید) زمین چطور آباد و سر‌سبز می‌شد‌؟   یا   اگر در آسمان و فلک، عشق وجود نداشت زمین چطور زنده و آباد می‌شد؟
چو من بی‌عشق خود را جان ندیدم
دلی بفروختم جانی خریدم
هوش مصنوعی: عشق برای من همچون جان است و بدون آن وجودم را بی‌ارزش می‌بینم. بنابراین، از همه چیزم گذشته‌ام و با دلِ آرامی که به دست آورده‌ام، زندگی تازه‌ای خریده‌ام.
ز عشق آفاق را پردود کردم
خِرد را دیده خواب‌آلود کردم
هوش مصنوعی: از عشق، چهره‌ی دنیا را غبارآلود کردم و اندیشه‌ام را حالت خواب آلودگی بخشیدم.
کمر بستم به عشق این داستان را
صلای عشق در دادم جهان را
هوش مصنوعی: با تمام وجودم به عشق متعهد شدم و این داستان را با فریاد عشق برای همه جهان اعلام کردم.
مبادا بهره‌مند از وی خسیسی
به جز خوشخوانی و زیبانویسی
هوش مصنوعی: مبادا از او فقط به چیزهایی مانند خوب نوشتن و زیبا خواندن بهره‌مند شوی، زیرا اینها کافی نیستند.
ز من نیک آمد این ار بد نویسند
به نزد من گناه خود نویسند
هوش مصنوعی: اگر درباره من خوب بنویسند، یا بد، در هر حال این به خود من مربوط می‌شود، چرا که آن‌ها در واقع گناه خود را می‌نویسند.

خوانش ها

بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق به خوانش زهرا بهمنی
بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/03/17 23:06
عیسی سجادی از شوشتر

باسلام لطفا" این موارد که بنظر بنده رسید اصلاح فرمایید-- بیت هشتم اصل ان چنین است -- مشو چون سگ بخورد و خواب خرسند / اگر خود گربه باشد دل بر او بند - بجای خر باید سگ باشد که با گربه تناسب داشته باشد و بیت 19 می شود بسی سنگ وبسی گوهر که سایند - نه اهن را نه که را می ربایند - وسایند درست است چون هنگام ربایش کاه می باید ان وسیله را به لباس یا به چیز دیگری بسایند تا الیکتریسته تولید شود -- و بیت 27 درست ان چنین است -زعشق افاق را بدرود کردم / خرد را چشم خواب الود کردم که افاق بدرود کردن عشق میخواهد - وبیت اخر باید اینطور باشد -زمن نیک امده گر بد نویسند - بنزد من گناه خود نویسند با کتاب خمسه نظامی خطی بنده مقایسه شده
---
پاسخ: با تشکر، مواردی که ذکر کردید همه از تفاوت نسخه‌ها ناشی می‌شود و ما برای جلوگیری از ایجاد ملغمه‌ای از نقلهای مختلف در این موارد نقل متن را دستکاری نمی‌کنیم و فقط مواردی را که به طور آشکار غلط تایپی عامل آنها بوده تصحیح می‌کنیم و نقل بدل را برای استفادهٔ دوستان در حاشیه نگه می‌داریم.

1391/09/09 01:12
ایرانی

بیت ششم اشتباه تایپی کرش باید بشود گرش لطفاً اصلاح کنید

1393/11/22 12:01
روفیا

از خدمات ارزنده شما برای گسترش فرهنگ غنی پارسی سپاسگزارم
در بیت اول بین مرا و کز فاصله است یعنی مرا که از نه marakez

1394/03/17 09:06
مرتضی ( باران )

تصحیح فاصله واژگان
مرا-کز عشق به ناید شعاری

1396/08/08 16:11
فرزاد شهزاد

با سلام و عرض ادب
بیت هشتم مصرع دوم بنظراینگونه صحیح تر است
«اگرچه»گربه باشد دل در او بند
اگر خود معنی بیت را عوض میکند
چون خر به خواب و خوردن قانع نباش
عشق را تجربه کن اگرچه یا حتی اگر نسبت به گربه ای باشد

1403/01/04 05:04
سفید

 

گر اندیشه کنی از راه بینش

به عشق است ایستاده آفرینش...

 

1403/01/04 05:04
سفید

 

گر از عشق آسمان آزاد بودی

کجا هرگز زمین آباد بودی... 

 

1403/01/04 05:04
سفید

 

ز من نیک آمد این ار بد نویسند

به مزد من گناه خود نویسند...!