گنجور

بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر

شبی رخ تافته زین دیر فانی
به خلوت در سرای ام هانی
رسیده جبرئیل از بیت معمور
براقی برق‌سیر آورده از نور
نگارین پیکری چون صورت باغ
سرش بکر از لگام و رانش از داغ
نه ابر از ابر نیسان د‌ُرفشان‌تر
نه باد از باد بستان خوش‌عنان‌تر
چو دریا‌یی ز گوهر کرده زینش
نگشته وهم کس زورق نشینش
قوی پشت و گران نعل و سبک خیز
به دیدن تیز‌بین و در شدن تیز
وشاق تنگ‌چشم هفت خرگاه
بدآن ختلی شده پیش شهنشاه
چو مرغی از مدینه بر پریده
به اقصی‌الغایتِ اقصی رسیده
نموده انبیا را قبله خویش
به تفضیل امانت رفته در پیش
چو کرده پیشوایی انبیا را
گرفته پیش راه کبریا را
برون رفته چو وهم تیزهوشان
ز خرگاهِ کبودِ سبزپوشان
ازین گردابه چون باد بهشتی
به ساحل‌گاهِ قطب آورده کشتی
فلک را قلب در عقرب دریده
اسد را دست بر جبهت کشیده
مجره که‌کشان پیش براقش
درخت خوشه جوجو ز اشتیاقش
کمان را استخوان بر گنج کرده
ترازو را سعادت‌سنج کرده
رحم بر مادران دهر بسته
ز حیض دختران نعش رسته
ز رفعت تاج داده مشتری را
ربوده ز آفتاب انگشتری را
به دفع نزلیان آسمان گیر
ز جعبه داده جوزا را یکی تیر
چو یوسف شربتی در دلو خوَرده
چو یونس وقفه‌ای در حوت کرده
ثریا در رکابش مانده مدهوش
به سرهنگی حمایل بسته بر دوش
به زیرش نسر طایر پر فشانده
وزو چون نسر واقع باز مانده
ز رنگ‌آمیزی ریحان آن باغ
نهاده چشم خود را مهر مازاغ
چو بیرون رفت از آن میدان خضرا
رکاب افشاند از صحرا به صحرا
بدان پرندگی طاوس اخضر
فکند از سرعتش هم بال و هم پر
چو جبریل از رکابش باز پس گشت
عنان بر زد ز میکائیل بگذشت
سرافیل آمد و بر پر نشاندش
به هودج‌خانهٔ رفرف رساندش
ز رفرف بر رف طوبی علم زد
وز آنجا بر سر سدره قدم زد
جریده بر جریده نقش می‌خواند
بیابان در بیابان رخش می‌راند
چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
به استقبالش آمد تارک عرش
فرس بیرون جهاند از کل کونین
علم زد بر سریر قاب قوسین
قدم برقع ز روی خویش برداشت
حجاب کاینات از پیش برداشت
جهت را جعد بر جبهت شکستند
مکان را نیز برقع باز بستند
محمد در مکان بی‌مکانی
پدید آمد نشان بی‌نشانی
کلام سرمدی بی‌نقل بشنید
خداوند جهان را بی‌جهت دید
به هر عضوی تنش رقصی در آورد
ز هر مویی دلش چشمی بر آورد
و زان دیدن که حیرت حاصلش بود
دلش در چشم و چشمش در دلش بود
خطاب آمد که‌ای مقصود درگاه
هر آن حاجت که مقصود است در خواه
سرای فضل بود از بخل خالی
برات گنج رحمت خواست حالی
گنه‌کاران امت را دعا کرد
خدایش جمله حاجت‌ها روا کرد
چو پوشید از کرامت خلعت خاص
بیامد باز پس با گنج اخلاص
گلی شد سرو قدی بود کامد
هلالی رفت و بدری بود کامد
خلایق را برات شادی آورد
ز دوزخ نامه آزادی آورد
ز ما بر جان چون او نازنینی
پیاپی باد هر دم آفرینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی رخ تافته زین دیر فانی
به خلوت در سرای ام هانی
هوش مصنوعی: یک شب، چهره‌ای درخشان از این دنیای فانی، در خلوت خانه‌ی ام هانی ظاهر شد.
رسیده جبرئیل از بیت معمور
براقی برق‌سیر آورده از نور
هوش مصنوعی: جبرئیل از آسمان به زمین آمده و وسیله‌ای نورانی و سریع را به همراه آورده است.
نگارین پیکری چون صورت باغ
سرش بکر از لگام و رانش از داغ
هوش مصنوعی: دختر زیبایی مانند چهره باغی دارد؛ سرش از کنترل و زین آزاد است و پاهایش از گرما و حرارت عشق می‌سوزد.
نه ابر از ابر نیسان د‌ُرفشان‌تر
نه باد از باد بستان خوش‌عنان‌تر
هوش مصنوعی: نه باران در فصل بهار زیباتر و دل‌انگیزتر است، نه وزش باد در باغ بستان پرطراوت و خوشبو جذاب‌تر و دلنشین‌تر از این.
چو دریا‌یی ز گوهر کرده زینش
نگشته وهم کس زورق نشینش
هوش مصنوعی: چون دریا هستی که از جواهر پر شده‌ای، هیچ‌کس نمی‌تواند به سادگی بر روی تو نشیند و در تو غرق شود.
قوی پشت و گران نعل و سبک خیز
به دیدن تیز‌بین و در شدن تیز
هوش مصنوعی: سوارکاری که دارای قدرت جسمانی و اسب سنگینی است، باید از زوایای مختلف به تیزبینی و دقت توجه داشته باشد و خود را برای رسیدن به هدف آماده کند.
وشاق تنگ‌چشم هفت خرگاه
بدآن ختلی شده پیش شهنشاه
هوش مصنوعی: در جایی که حسودان و افراد تنگ‌نظر در هفت محل ساکن هستند، به دلیل آنکه به یک شخص خاص حسادت می‌ورزند، نزد شاه رونق و توجه بیشتری پیدا کرده‌اند.
چو مرغی از مدینه بر پریده
به اقصی‌الغایتِ اقصی رسیده
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از شهر مدینه پرواز کرده و به دورترین نقطه‌ها رسیده است.
نموده انبیا را قبله خویش
به تفضیل امانت رفته در پیش
هوش مصنوعی: پیامبران، با بزرگمنشی و احترام به یکدیگر، مسیر و هدف خود را مشخص کرده‌اند و به عنوان نشانه‌ای از امانتداری، راه را برای آینده روشن کرده‌اند.
چو کرده پیشوایی انبیا را
گرفته پیش راه کبریا را
هوش مصنوعی: وقتی که پیامبران ملتی را رهبری می‌کنند، در واقع راهنمایی الهی را به عهده دارند و در مسیر عظیم و بی‌نظیری قدم برمی‌دارند.
برون رفته چو وهم تیزهوشان
ز خرگاهِ کبودِ سبزپوشان
هوش مصنوعی: تصویر واضحی از شدت تفکر و اندیشه‌های عمیق در ذهن تیزهوشان ارائه می‌دهد که از دنیای عادی و روزمره خود خارج شده و به جایی دیگر وارد شده‌اند. این افراد به نوعی از قرار گرفتن در مکان‌هایی مشخص و خاص، مثل خرگاه سبزپوشان، خارج شده و به دنیای خیال و تصورات خود سفر کرده‌اند.
ازین گردابه چون باد بهشتی
به ساحل‌گاهِ قطب آورده کشتی
هوش مصنوعی: باد بهشتی مانند کشتی‌ای که از گرداب‌ها عبور کرده، به ساحل امن و آرام قطب می‌رسد.
فلک را قلب در عقرب دریده
اسد را دست بر جبهت کشیده
هوش مصنوعی: آسمان قلبش از درد شکسته و اسد دستش را بر پیشانی گذاشته است.
مجره که‌کشان پیش براقش
درخت خوشه جوجو ز اشتیاقش
هوش مصنوعی: درختی که میوه‌هایش به شکل خوشه‌ای شبیه جوجه باشد، به خاطر شوق و عطش به پیش برندگان این سفر گسترده در حال رشد است.
کمان را استخوان بر گنج کرده
ترازو را سعادت‌سنج کرده
هوش مصنوعی: کمان را به استخوانی تبدیل کرده و ترازویی برای سنجش خوشبختی ایجاد کرده است.
رحم بر مادران دهر بسته
ز حیض دختران نعش رسته
هوش مصنوعی: خواهران و مادران زمانه، از زایمان‌های دردناک و دشوار رنج می‌برند و این واقعیت، لطف و رحمتی که باید نسبت به آنها باشد، گمشده است.
ز رفعت تاج داده مشتری را
ربوده ز آفتاب انگشتری را
هوش مصنوعی: به دلیل بلندی مقام و عظمت، سیاره مشتری تاجی را به دوش دارد که مانند یک انگشتری از خورشید دزدیده شده است.
به دفع نزلیان آسمان گیر
ز جعبه داده جوزا را یکی تیر
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از نازل شدن‌های آسمانی، باید از جعبه‌ای که جوزا (به عنوان نشانه‌ای از زهره یا باران) را می‌دهد، یک تیر بگیریم.
چو یوسف شربتی در دلو خوَرده
چو یونس وقفه‌ای در حوت کرده
برج دلو (به‌معنی ظرف آبکشی از چاه‌) یازدهمین خانهٔ خورشید است برابر بهمن ماه. در بعضی از متون قدیمی بجای دلو «‌دول‌» آمده است، مانند این بیت از سنایی: «باز دو‌پیکر و ترازو و دول‌ / از هوا یافت بیش از ممول‌». در بیت بالا از نظامی در نسخهٔ چاپی موجود دلو نوشته شده است.
ثریا در رکابش مانده مدهوش
به سرهنگی حمایل بسته بر دوش
هوش مصنوعی: ثریا، نام ستاره‌ای در آسمان، به خاطر زیبایی و جاذبه‌اش تحت تاثیر او قرار گرفته و در کنار اوست. او شوالیه‌ای است که سلاحش را بر دوش دارد و برتری و قدرتش را به همگان نشان می‌دهد.
به زیرش نسر طایر پر فشانده
وزو چون نسر واقع باز مانده
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در آسمان به پرواز درآمده و بال‌هایش را به شکل زیبایی گشوده است، اما از جانب دیگر، پرنده‌ای دیگر زمین‌گیر شده و نمی‌تواند پرواز کند.
ز رنگ‌آمیزی ریحان آن باغ
نهاده چشم خود را مهر مازاغ
هوش مصنوعی: از زیبایی‌ها و رنگ‌های ریحان آن باغ، چشمانم را به عشق تو دوخته‌ام.
چو بیرون رفت از آن میدان خضرا
رکاب افشاند از صحرا به صحرا
هوش مصنوعی: وقتی از آن میدان سرسبز خارج شد، زین را به زمین افکند و به دشت و بیابان رفت.
بدان پرندگی طاوس اخضر
فکند از سرعتش هم بال و هم پر
هوش مصنوعی: بدان که پرنده‌ای چون طاووس سبز، از شدت سرعتش هم بال و هم پر خود را رها کرده است.
چو جبریل از رکابش باز پس گشت
عنان بر زد ز میکائیل بگذشت
هوش مصنوعی: وقتی جبرئیل از اسب او پایین آمد، از او جدا شد و در راه خود بر میکائیل گذر کرد.
سرافیل آمد و بر پر نشاندش
به هودج‌خانهٔ رفرف رساندش
رفرف نام یکی تخت‌های روان یا مرکب‌های حضرت رسول در شب معراج است. و نیز نام مقام اسرافیل. هودج یعنی کجاوه.
ز رفرف بر رف طوبی علم زد
وز آنجا بر سر سدره قدم زد
رف در اینجا منظور نزدیک‌ترین جای است بر طوبی که درخت بهشتی است. رف در لغت یعنی تاقچه و نیز سکو یا تاقی است که بر در خانه‌ها برای نشستن سازند. سِدره یعنی سدرة المنتهی که حد رسیدن جبرئیل است.
جریده بر جریده نقش می‌خواند
بیابان در بیابان رخش می‌راند
هوش مصنوعی: در بیابان، صدای نقشی که بر روی نخل‌های خشک نوشته شده، به گوش می‌رسد و اسب، به آرامی در میان تپه‌های شنی حرکت می‌کند.
چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
به استقبالش آمد تارک عرش
هوش مصنوعی: وقتی آسمان را به عنوان فرش گسترده‌اند، به گونه‌ای که گویا فرش برای استقبال از او بسط داده شده است، تاج عرش هم به این شادی می‌آید.
فرس بیرون جهاند از کل کونین
علم زد بر سریر قاب قوسین
هوش مصنوعی: فرس از عالم خارج شد و از همه چیز باخبر شد، در حالی که دانش بر تختی قرار گرفت که نشانه‌ی نزدیکی به حق است.
قدم برقع ز روی خویش برداشت
حجاب کاینات از پیش برداشت
هوش مصنوعی: برقع از چهره برداشت و حجاب دنیا را کنار زد.
جهت را جعد بر جبهت شکستند
مکان را نیز برقع باز بستند
هوش مصنوعی: موهای بلند و فر شده بر پیشانی را به هم زدند و محل را نیز با پرده‌ای پوشاندند.
محمد در مکان بی‌مکانی
پدید آمد نشان بی‌نشانی
هوش مصنوعی: محمد در جایی که هیچ جای مشخصی وجود ندارد، ظاهر شد و نشانه‌ای از عدم وجود را به نمایش گذاشت.
کلام سرمدی بی‌نقل بشنید
خداوند جهان را بی‌جهت دید
هوش مصنوعی: شما بدون واسطه از سخن‌های عمیق و جاودان شنیده‌اید و خداوند جهان را بی‌دلیل مشاهده کرده است.
به هر عضوی تنش رقصی در آورد
ز هر مویی دلش چشمی بر آورد
هوش مصنوعی: هر قسمت از بدنش حرکتی زیبا انجام می‌دهد و از هر موی او، چشم‌های دل‌انگیزی می‌چکد.
و زان دیدن که حیرت حاصلش بود
دلش در چشم و چشمش در دلش بود
هوش مصنوعی: او از دیدن آنچه که حیرتش را برانگیخته بود، چشمانش به دلش و دلش به چشمانش وابسته شده بود.
خطاب آمد که‌ای مقصود درگاه
هر آن حاجت که مقصود است در خواه
هوش مصنوعی: پیامی داده شد که ای هدف زندگی، هر نیازی که داری را از من بخواه.
سرای فضل بود از بخل خالی
برات گنج رحمت خواست حالی
هوش مصنوعی: خانه‌ای که پر از فضیلت است، از خُلق بد و بخل خالی است و برای دستیابی به نعمت‌های رحمت، درخواستی به جا و شایسته به عمل آورده است.
گنه‌کاران امت را دعا کرد
خدایش جمله حاجت‌ها روا کرد
هوش مصنوعی: خداوند برای گنه‌کاران این امت دعا کرد و تمام نیازهای آنها را برآورده ساخت.
چو پوشید از کرامت خلعت خاص
بیامد باز پس با گنج اخلاص
هوش مصنوعی: وقتی که از بخشش و کرامت چیزی ویژه دریافت کرد، با نیت خالص و دلپاک به سوی او بازگشت.
گلی شد سرو قدی بود کامد
هلالی رفت و بدری بود کامد
هوش مصنوعی: یک گل به خوش‌قدی و زیبایی مانند سرو ظهوری پیدا کرد، و ماهی با شکوه و زیبایی همچون هلال به آرامی از دور آمد و درخشید.
خلایق را برات شادی آورد
ز دوزخ نامه آزادی آورد
هوش مصنوعی: مردم را از جهنم خوشحالی و آزادی را نوید می‌دهد.
ز ما بر جان چون او نازنینی
پیاپی باد هر دم آفرینی
هوش مصنوعی: چون او، نازنین ما، هر لحظه بر جان ما تاثیر می‌گذارد، پس هر دم باید به او و زیبایی‌اش تحسین و سپاس بگوییم.

حاشیه ها

1397/05/04 17:08
پسند

شعر نظامی شاهکار است . پر است از تلمیحات قرآنی و حدیث و اصطلاحات نجوم