بخش ۱۰۸ - در نبوت پیغمبر اکرم
سخن چون شد به معصومان حوالت
ملک پرسیدش از تاج رسالت
که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟
به نسبت دین او با دین ما چیست؟
جوابش داد کان حرف الهی
برون است از سپیدی و سیاهی
به گنبد در کنند این قوم ناورد
برون از گنبد است آواز آن مرد
نه زَ انجم گوید و نَزْ چرخِ اعلاش
که نقشند این دو او شاگردِ نقاش
کند بالای این نُه پرده پرواز
نیام زان پرده چون گویم از این راز؟
مکن بازی شها با دینِ تازی
که دین حق است و با حق نیست بازی
بجوشید از نهیب اندام پرویز
چو اندام کباب از آتش تیز
ولی چون بخت پیروزی نبودش
صلای احمدی روزی نبودش
چو شیرین دید کان دیرینه استاد
درِ گنج سخن بر شاه بگشاد
ثنا گفتش که ای پیر یگانه
ندیده چون تویی چشم زمانه
چو بر خسرو گشادی گنجْکانی
نصیبی ده مرا نیز ار توانی
کلیدی کن نه زنجیری در این بند
فروخوان از کلیله نکتهای چند
بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم: چهارم مرد موبد گفت کاین رازبخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته: بزرگ امید چون گلبرگ بشکفت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن چون شد به معصومان حوالت
ملک پرسیدش از تاج رسالت
هوش مصنوعی: وقتی صحبت به معصومان منتقل شد، ملک از او درباره تاج رسالت سوال کرد.
که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟
به نسبت دین او با دین ما چیست؟
هوش مصنوعی: شخصی در عرب ادعا میکند که چه کسی است و نسبت دین او با دین ما چگونه است؟
جوابش داد کان حرف الهی
برون است از سپیدی و سیاهی
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که پاسخ او به این موضوع این است که سخن خداوند فراتر از دوگانگیهای روشنایی و تاریکی است. به عبارتی، کلام الهی از محدودیتهای معمول فراتر میرود و جنبهای عمیقتر و فراتر از دستهبندیهای ساده دارد.
به گنبد در کنند این قوم ناورد
برون از گنبد است آواز آن مرد
بهگنبد در یعنی درون گنبد. ناورد یعنی جولان
نه زَ انجم گوید و نَزْ چرخِ اعلاش
که نقشند این دو او شاگردِ نقاش
هوش مصنوعی: نه از ستارهها میگوید و نه از آسمان بلند، چرا که این دو فقط نقشهایی هستند از یک هنرمند ماهر.
کند بالای این نُه پرده پرواز
نیام زان پرده چون گویم از این راز؟
هوش مصنوعی: پرواز من از بالای این نُه پرده به گونهای است که نمیتوانم از این راز صحبت کنم.
مکن بازی شها با دینِ تازی
که دین حق است و با حق نیست بازی
هوش مصنوعی: با دین و اعتقادات دیگران، به شوخی و بازی نپرداز، زیرا که دین حقیقی وجود دارد و نباید با حق بازی کرد.
بجوشید از نهیب اندام پرویز
چو اندام کباب از آتش تیز
هوش مصنوعی: از صدای دلانگیز پرویز، جانش به شدت و هیجان میجوشد، مانند اینکه تکهای کباب از روی آتش داغ به جوش میآید.
ولی چون بخت پیروزی نبودش
صلای احمدی روزی نبودش
هوش مصنوعی: اما از آنجا که شانس پیروزی همراهش نبود، هیچگاه صدای پیروزی به گوشش نرسید.
چو شیرین دید کان دیرینه استاد
درِ گنج سخن بر شاه بگشاد
هوش مصنوعی: وقتی شیرین دید که استاد قدیمیاش درِ گنجینه کلام را به روی شاه باز کرده است.
ثنا گفتش که ای پیر یگانه
ندیده چون تویی چشم زمانه
هوش مصنوعی: مدح و ستایش میکنم تو را ای پیر یگانه، که هیچکس مانند تو در زمانه دیده نشده است.
چو بر خسرو گشادی گنجْکانی
نصیبی ده مرا نیز ار توانی
هوش مصنوعی: اگر تو بر خسرو گنج و ثروتی ببخشی، به من نیز از آن نعمتها عطا کن، اگر که بتوانی.
کلیدی کن نه زنجیری در این بند
فروخوان از کلیله نکتهای چند
هوش مصنوعی: به جای اینکه تحت فشار و محدودیت قرار بگیری، باید با دید باز و آزادی عمل، راهی برای حل مشکلات پیدا کنی و از دانستهها و نکات آموزنده خود بهرهبرداری کنی.