بخش ۵ - در اندازه هر کاری نگهداشتن
چو فیاض دریا درآمد به موج
ز کام صدف در درآرد به اوج
از آن ابر کاتش در آب افکند
زمین سایه بر آفتاب افکند
دگر باره دولت درآمد به کار
دل دولتی با سخن گشت یار
فرو رفت شب، روز روشن رسید
شباهنگ را صبح صادق دمید
دگر باره بختم سبکخیز شد
نشاط دلم بر سخن تیز شد
چو دولت دهد بر گشایش کلید
ز سنگ سیه گوهر آید پدید
همه روز را روزگارست نام
یکیروز دانهست و یکروز دام
چو فرماندهِ نقشِ پرگار کن
به فرمان من کرد ملک سخن
برانداختی کردم از رای چست
که این مملکت بر که آید درست؟
در این شهر کهاقبال یاری کند
که باشد که او شهریاری کند؟
خرد گفت که آنکس بود شهریار
که باشد پسندیده در هر دیار
به داد و دهش چیرهبازو بوَد
جهانبخشِ بیهمترازو بوَد
به مور آن دهد کاو بود مورخوار
دهد پیل را طعمهٔ پیلوار
نه چون خامکاری که مستی کند
به خامه زدن خامدستی کند
رهاورد موری فرستد به پیل
دهد پشه را راتب جبرئیل
همه کار شاهان شوریدهآب
از اندازه نشناختن شد خراب
که یک ره سر از نیزه نشناختند
به مستی کلاهی برانداختند
بزرگ اندک و خرد بسیار برد
شکوه بزرگان ازین گشت خرد
سخایی که بیدانش آید بهجوش
ز طبل دریده برآرد خروش
مراتب نگهدار تا وقت کار
شمردن توانی یکی از هزار
کم و بیش کالا چنان برمسنج
که حمال هر ساعت آید به رنج
مکش بر کهن شاخِ نوخیز را
کز این کشت شیرویه پرویز را
مزن اره بر سالخورده درخت
که ضحاک ازین گشت بیتاج و تخت
جهاندار چون ابر و چون آفتاب
به اندازه بخشد هم آتش هم آب
به دریا رسد دُر فشاند ز دست
کند گُردهٔ کوه را لعلبست
به هرجا که رایت برآرد بلند
سر کیسه را بر گشاید ز بند
به حمدالله این شاه بسیار هوش
که نازِشخرست و نوازشفروش
ز برسختنِ کوه تا برگ کاه
شناسد همه چیز را پایگاه
بهاندازه هرکه را مایهای
دها و دهش را دهد پایهای
از آن شد بر او آفرین جایگیر
که در آفرینش ندارد نظیر
ز من هر کس این نامه را باز جست
به عنوان او نامه آمد درست
جز او هر که را دیدم از خسروان
ندیدم در او جای خلوت روان
سری دیدم از مغز پرداخته
بسی سر به ناپاکی انداخته
دَری پر ز دعوی و خوانی تهی
همه لاغریهای بی فربهی
همه صیرفی طبع بازارگان
جگرخوارهٔ جامگی خوارگان
همین رشته را دیدم از لعل پر
ضمیری چو دریا و لفظی چو در
خریداری الحق چنین ارجمند
سخنهای من چون نباشد بلند؟
بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان: به هر مدتی گردش روزگاربخش ۶ - در ستایش ممدوح: شنیدم که بالای این سبز فرش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو فیاض دریا درآمد به موج
ز کام صدف در درآرد به اوج
هوش مصنوعی: زمانی که دریا به اوج خود میرسد و به شدت میتپد، مرواریدهایی که در صدفها پنهان شدهاند، خود را نمایان میکنند.
از آن ابر کاتش در آب افکند
زمین سایه بر آفتاب افکند
هوش مصنوعی: ابر، آتش را در آب افکند و زمین، سایهای بر آفتاب انداخت.
دگر باره دولت درآمد به کار
دل دولتی با سخن گشت یار
هوش مصنوعی: بار دیگر خوشبختی و سعادت به زندگی من بازگشته و دل خوشی با کلامی شیرین به همراهیام آمده است.
فرو رفت شب، روز روشن رسید
شباهنگ را صبح صادق دمید
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و روز روشن فرارسید، در حالی که ستارهها نیز به خواب رفتند و صبح نورانی آغاز شد.
دگر باره بختم سبکخیز شد
نشاط دلم بر سخن تیز شد
هوش مصنوعی: بار دیگر شانس من به حرکت درآمد و دل شادابم به کلام زودتر پاسخ میدهد.
چو دولت دهد بر گشایش کلید
ز سنگ سیه گوهر آید پدید
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت راهی را برای گشایش و موفقیت فراهم کند، از دل مشکلات و چالشها، ثروت و زیبایی به وجود میآید.
همه روز را روزگارست نام
یکیروز دانهست و یکروز دام
هوش مصنوعی: زندگی همیشه در حال تغییر است؛ گاهی روزی پر از فرصت و برکت است و گاهی روزی پر از سختی و تلهها.
چو فرماندهِ نقشِ پرگار کن
به فرمان من کرد ملک سخن
هوش مصنوعی: اگر به دقت و با مهارت فرماندهی کنی، میتوانی به خواستههای من پاسخ دهی و به عنوان نماینده کلام من عمل کنی.
برانداختی کردم از رای چست
که این مملکت بر که آید درست؟
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که شما با فکر و تدبیر درست، از شخصی خاصی حمایت نکردید و از او فاصله گرفتید، زیرا نمیدانید چه کسی بتواند به خوبی این کشور را اداره کند.
در این شهر کهاقبال یاری کند
که باشد که او شهریاری کند؟
هوش مصنوعی: در این شهر آیا کسی هست که به اقبال یاری دهد تا بلکه او نیز به عنوان یک پادشاهی برگزیده، به شهروندان خدمت کند؟
خرد گفت که آنکس بود شهریار
که باشد پسندیده در هر دیار
هوش مصنوعی: خرد میگوید که کسی باید پادشاه باشد که در هر مکان و میان هر مردم پسندیده و مورد احترام باشد.
به داد و دهش چیرهبازو بوَد
جهانبخشِ بیهمترازو بوَد
هوش مصنوعی: بخشش و کمک به دیگران نشاندهنده قدرت است و کسی که در این زمینه موفق باشد، میتواند جهان را بهتر کند و برتری خاصی داشته باشد.
به مور آن دهد کاو بود مورخوار
دهد پیل را طعمهٔ پیلوار
هوش مصنوعی: به کسی که مانند مور است، چیزی میدهند و به کسی که مانند فیل است، چیزی بزرگتر و مناسب با جثهاش را میدهند.
نه چون خامکاری که مستی کند
به خامه زدن خامدستی کند
هوش مصنوعی: انسان نباید مانند کسی باشد که به خاطر نادانی و عدم تجربه، به کارهایی دست میزند که نتیجهاش نادرست و ناامیدکننده است.
رهاورد موری فرستد به پیل
دهد پشه را راتب جبرئیل
هوش مصنوعی: موری که چیزی کوچک و ناچیز است، میتواند پیامی بزرگ و مهم را به فیل برساند. در حقیقت، حتی کوچکترین موجودات نیز میتوانند در انتقال پیامهای مهم و عظیم نقش داشته باشند. به عبارتی دیگر، هر کس، حتی اگر به نظر کماهمیت بیاید، میتواند اثرات بزرگی در جهان داشته باشد.
همه کار شاهان شوریدهآب
از اندازه نشناختن شد خراب
هوش مصنوعی: کارهای شاهان به خاطر بیمقداری و ناپایداری آنها خراب و دچار مشکل میشود.
که یک ره سر از نیزه نشناختند
به مستی کلاهی برانداختند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که برخی افراد در حالت شگفتی یا خوشحالی، قادر به تشخیص مسیر درست نیستند و به همین دلیل ممکن است اقداماتی بکنند که از آنها انتظار نمیرود، مانند برداشتن کلاهی در حال مستی. این بیان به نوعی نماد بلاتکلیفی یا ناتوانی در دیدن واقعیتها در لحظات خاص است.
بزرگ اندک و خرد بسیار برد
شکوه بزرگان ازین گشت خرد
هوش مصنوعی: کسانی که مقام و جایگاه بزرگی دارند، ممکن است در مقابل یادی از کوچکترها و کارهایشان چندان اهمیت نداشته باشند؛ اما در واقع، این خردمندان هستند که درک و آگاهی بیشتری دارند و به همین خاطر، شکوه و عظمت بزرگان واقعی از درک و فهم عمیق آنها ناشی میشود.
سخایی که بیدانش آید بهجوش
ز طبل دریده برآرد خروش
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity که بدون دانش و آگاهی باشد، مانند صدای ناهنجاری است که از پوست دریده طبل بلند میشود. یعنی ارزش و تاثیر آن سخاوت به اندازهای نیست که از صدای ناهنجار خروجی بگیرد.
مراتب نگهدار تا وقت کار
شمردن توانی یکی از هزار
هوش مصنوعی: به نحوهای زحمتها و مراقبتهایت را ادامه بده تا زمانی که بتوانی با دقت و حساب، یکی از هزاران را بشماری.
کم و بیش کالا چنان برمسنج
که حمال هر ساعت آید به رنج
هوش مصنوعی: کالا را طوری بررسی کن که حمال هر لحظه دچار زحمت نشود.
مکش بر کهن شاخِ نوخیز را
کز این کشت شیرویه پرویز را
(در این باغ) شاخه نو را بر شاخه کهن برمکش و تسلط مده
مزن اره بر سالخورده درخت
که ضحاک ازین گشت بیتاج و تخت
هوش مصنوعی: دست به کار نیاورید و به درخت پیر آسیبی بزنید، زیرا ضحاک نیز به همین دلیل بدون تاج و تخت شده است.
جهاندار چون ابر و چون آفتاب
به اندازه بخشد هم آتش هم آب
هوش مصنوعی: جهان به مانند ابر و آفتاب است که به همه چیز به اندازه نیازش میدهد؛ هم گرما و نور (آتش) و هم رطوبت و زندگی (آب).
به دریا رسد دُر فشاند ز دست
کند گُردهٔ کوه را لعلبست
گُرده در اینجا یعنی شانه، دوش.
به هرجا که رایت برآرد بلند
سر کیسه را بر گشاید ز بند
هوش مصنوعی: هر جا که پرچم بر افراشته شود، کیسهها و ثروتها به راحتی و بدون مانع گشوده خواهند شد.
به حمدالله این شاه بسیار هوش
که نازِشخرست و نوازشفروش
هوش مصنوعی: خدا را شکر که این پادشاه بسیار باهوش است، زیرا هم به ناز و محبتش اهمیت میدهد و هم به دلجویی و نوازش دیگران.
ز برسختنِ کوه تا برگ کاه
شناسد همه چیز را پایگاه
هوش مصنوعی: از سختی کوه تا ورق کاه، همه چیز را مقام و جایگاه خود را میشناسد.
بهاندازه هرکه را مایهای
دها و دهش را دهد پایهای
هوش مصنوعی: هرکسی به اندازهی توان و سرمایهاش میتواند بخشی از زندگی و داراییاش را بخشش کند و این بخشش باعث احترام و اعتبار او میشود.
از آن شد بر او آفرین جایگیر
که در آفرینش ندارد نظیر
هوش مصنوعی: به خاطر ویژگیهای منحصر به فردش، سزاوار ستایش است، زیرا در آفرینش، هیچکس هم-level و همتراز او نیست.
ز من هر کس این نامه را باز جست
به عنوان او نامه آمد درست
هوش مصنوعی: هر کس این نامه را بخواند، به خوبی متوجه منظور و مفهوم آن خواهد شد.
جز او هر که را دیدم از خسروان
ندیدم در او جای خلوت روان
هوش مصنوعی: هیچکس را که دیدم مانند او که از پادشاهان است، در او نشانی از تنهایی و عمق روح ندیدم.
سری دیدم از مغز پرداخته
بسی سر به ناپاکی انداخته
هوش مصنوعی: سری را دیدم که از عقل و فکر خالی شده و به کارهای ناپسند مشغول است.
دَری پر ز دعوی و خوانی تهی
همه لاغریهای بی فربهی
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیت دری اشاره شده که پر از ادعاها و سخنرانیهای توخالی است و در عین حال چیزی برای ارائه ندارد. همهٔ آن لاغریها به این معنی است که هیچ substance یا محتوا و غنای واقعی در این صحبتها وجود ندارد. در واقع، این تصویر از گفتارهایی است که به ظاهر جذاب و پر از سخنان بزرگ هستند، اما در باطن تهی و بیمحتوا هستند.
همه صیرفی طبع بازارگان
جگرخوارهٔ جامگی خوارگان
هوش مصنوعی: همه فروشندگان با ذوق و سلیقه، به تأثیر جگرخواران و مصرفکنندگان در بازار توجه دارند.
همین رشته را دیدم از لعل پر
ضمیری چو دریا و لفظی چو در
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا به زیبایی و عمق احساسات اشاره شده است. فردی لعل (جواهر سرخ) را میبیند که همچنین نماد عواطف عمیق و غنی است. این تصویر به مانند دریایی وسیع و پر عمق است که میتواند بیانگر احساساتی باشد که به زبان آمدهاند. در واقع، این بیت به روشنی نشان میدهد که عواطف عمیق انسان در قالب کلمات بیان میشوند.
خریداری الحق چنین ارجمند
سخنهای من چون نباشد بلند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که با ارزش و ارجمند است، آیا میتواند از من سخنانی بگوید که به اندازه خود او با ارزش و بلندمرتبه نباشد؟