گنجور

بخش ۱۹ - خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم در آفرینش نخست

مغنی بیار آن ره باستان
مرا یاریی ده در این داستان
زدستان گیتی مگر جان برم
بر این داستان ره به پایان برم
چنین آمد از فیلسوف این سخن
که چون شد به شه تازه روز کهن
به فیروزی بخت فرخنده فال
درآمد به بخشیدن ملک و مال
ز بس بخشش او در آن مرز و بوم
برافتاد درویشی از اهل روم
نهادند سر خسروان بردرش
به فرماندهی گشته فرمان برش
به فرخندگی شاه فیروز بخت
یکی روز برشد به فیروزه تخت
سخن راند از انصاف و از دین و داد
گهی درج می‌بست و گه می‌گشاد
چو لختی سخن گفت از آن در که بود
به خلوتگه خویش رغبت نمود
از آن فیلسوفان گزین کرد هفت
که بر خاطر کس خطائی نرفت
ارسطو که بد مملکت را وزیر
بلیناس برنا و سقراط پیر
فلاطون و والیس و فرفوریوس
که روح القدس کردشان دست‌بوس
همان هفتمین هرمس نیک رای
که بر هفتمین آسمان کرد جای
چنین هفت پرگار بر گرد شاه
در آن دایره شه شده نقطه گاه
طرازنده بزمی چو تابنده هور
هم از باده خالی هم از باد دور
دل شه در آن مجلس تنگبار
به ابرو فراخی درآمد به کار
به دانندگان راز بگشاد و گفت
که تا کی بود راز ما در نهفت
بسی شب به مستی شد و بیخودی
گذاریم یک روز در بخردی
یک امروز بینیم در ماه و مهر
گشائیم سر بسته‌های سپهر
بدانیم کاین خرگه گاو پشت
چگونه درآمد به خاک درشت
چنین بود تا بود بالا و زیر
بدانسان که بد گفت باید دلیر
چنان واجب آمد به رای درست
که ترکیب اول چه بود از نخست
چه افزایش و کاهش نو بنو
بنا بود پیشینه شد پیشرو
نخستین سبب را در این تاروپود
بجوئیم از اجرام چرخ کبود
بدین زیرکی جمعی آموزگار
نیارد به‌هم بعد از این روزگار
ندانیم کز مادر این راه رنج
کرا پای خواهد فروشد به گنج
بگوئید هر یک به فرهنگ خویش
که این کار از آغاز چون بود پیش
به تقدیر و حکم جهان آفرین
نخست آسمان کرده شد با زمین
بیا تا برون آوریم از نهفت
که اول بهار جهان چون شکفت
چگونه نهادش بنا گر بنا؟
چه بانگ آمد از ساز اول غنا؟
چو شاه این سخن را سرآغاز کرد
چنان گنج سربسته را باز کرد
ز تاریخ آن کارگاه کهن
فروبست بر فیلسوفان سخن
ولیکن نیوشنده را در جواب
سخن واجب آمد به فکر صواب
چنان رفت رخصت به رای درست
کارسطو کند پیشوائی نخست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مغنی بیار آن ره باستان
مرا یاریی ده در این داستان
هوش مصنوعی: خواننده، لطفاً ای کسی که در موسیقی مهارت داری، مرا در این قصه کمک کن و از آن راه قدیمی یاری برسان.
زدستان گیتی مگر جان برم
بر این داستان ره به پایان برم
هوش مصنوعی: از دست‌های این دنیا جان خود را می‌ستانم تا به این داستان پایان دهم.
چنین آمد از فیلسوف این سخن
که چون شد به شه تازه روز کهن
هوش مصنوعی: از فیلسوف چنین نقل شده است که وقتی روز نو به پادشاهی تازه می‌شود، باید به گذشته و روزهای قدیم نیز نگاهی داشت.
به فیروزی بخت فرخنده فال
درآمد به بخشیدن ملک و مال
هوش مصنوعی: با شانس خوب و سرنوشت خوش، فرصتی پیش آمده که به بخشش و نعمت‌هایی از جمله ملک و ثروت دست یابیم.
ز بس بخشش او در آن مرز و بوم
برافتاد درویشی از اهل روم
هوش مصنوعی: به خاطر generosity و بخشندگی او در آن سرزمین، درویشی از اهالی روم به زمین افتاد.
نهادند سر خسروان بردرش
به فرماندهی گشته فرمان برش
هوش مصنوعی: سر شاهان را بر در فرماندهی گذاشتند و او به عنوان رهبر منصوب شده است.
به فرخندگی شاه فیروز بخت
یکی روز برشد به فیروزه تخت
هوش مصنوعی: در روزی خوش، تختی به رنگ فیروزه‌ای برای شاه فیروز بخت برپا شد.
سخن راند از انصاف و از دین و داد
گهی درج می‌بست و گه می‌گشاد
هوش مصنوعی: سخن از عدالت و دین به میان می‌آورد، گاهی در را به روی بحث‌ها می‌بندد و گاهی هم آن را باز می‌کند.
چو لختی سخن گفت از آن در که بود
به خلوتگه خویش رغبت نمود
هوش مصنوعی: زمانی که اندکی از آن در صحبت کرد، به آرامگاه خصوصی خود علاقه‌مند شد.
از آن فیلسوفان گزین کرد هفت
که بر خاطر کس خطائی نرفت
هوش مصنوعی: هفت فیلسوف برگزید که هیچ‌گاه خطایی در ذهن کسی ایجاد نکردند.
ارسطو که بد مملکت را وزیر
بلیناس برنا و سقراط پیر
هوش مصنوعی: آریستوتل، فیلسوف بزرگ، بر سر مملکت بود و وزیر جوان و باهوش بلیناس را داشت، در حالی که سقراط، فیلسوف دیگر، به سن پیری رسیده بود.
فلاطون و والیس و فرفوریوس
که روح القدس کردشان دست‌بوس
هوش مصنوعی: فلاطون، والیس و فرفوریوس، افرادی بزرگ و سرشناس هستند که به خاطر دانش و اندیشه‌هایشان مورد احترام و تقدیر قرار گرفته‌اند، گویی که روح القدس آنها را گرامی داشته و به آنها مقام و منزلتی ویژه بخشیده است.
همان هفتمین هرمس نیک رای
که بر هفتمین آسمان کرد جای
هوش مصنوعی: هفتمین هرمس با اندیشه نیک، در آسمان هفتم قرار گرفت.
چنین هفت پرگار بر گرد شاه
در آن دایره شه شده نقطه گاه
هوش مصنوعی: در آن دایره‌ای که دور شاه قرار دارد، هفت پرگار وجود دارد و در این فضا، شاه به عنوان نقطه مرکزی قرار گرفته است.
طرازنده بزمی چو تابنده هور
هم از باده خالی هم از باد دور
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی یک میهمانی درخشان مانند خورشید است؛ اما این میهمانی هم از شراب تهی است و هم از وزش باد دور.
دل شه در آن مجلس تنگبار
به ابرو فراخی درآمد به کار
هوش مصنوعی: دل شاه در آن مجلس تنگ به واسطه ابروهای زیبا و خوش‌فرم، به شدت شاد و خوشحال شد.
به دانندگان راز بگشاد و گفت
که تا کی بود راز ما در نهفت
هوش مصنوعی: به کسانی که از حقیقت آگاهند، گفت که چه زمانی می‌خواهیم راز ما را پنهان نگه‌داریم.
بسی شب به مستی شد و بیخودی
گذاریم یک روز در بخردی
هوش مصنوعی: بسیاری از شب‌ها در حال مستی و بی‌خیالی گذراندیم، اما یک روز هم وقت‌مان را به خردمندی و آگاهی اختصاص دهیم.
یک امروز بینیم در ماه و مهر
گشائیم سر بسته‌های سپهر
هوش مصنوعی: امروز نگاهی به چهره ماه و خورشید می‌اندازیم و به کشف رازهای آسمان می‌پردازیم.
بدانیم کاین خرگه گاو پشت
چگونه درآمد به خاک درشت
هوش مصنوعی: باید بدانیم که این انبوه از مشکلات و موانع چگونه به وجود آمده است.
چنین بود تا بود بالا و زیر
بدانسان که بد گفت باید دلیر
هوش مصنوعی: این گفته بیانگر این است که هر چیزی در این دنیا با شرایط خاص خود ادامه دارد و باید با شجاعت با حقیقت‌ها و چالش‌ها روبه‌رو شد، حتی اگر شرایط دشوار باشد.
چنان واجب آمد به رای درست
که ترکیب اول چه بود از نخست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی به قدری ضروری و ضروری به نظر می‌رسد که انسان باید در ابتدا به ترکیب یا شکل اولیه آن توجه کند و از همان آغاز به آن بپردازد.
چه افزایش و کاهش نو بنو
بنا بود پیشینه شد پیشرو
هوش مصنوعی: در این عبارات به تحولاتی اشاره شده است که در گذشته رخ داده و تأثیراتی بر روی آینده دارند. این تغییرات، چه به صورت مثبت و چه منفی، نقش مهمی در شکل‌گیری مسیر پیشرفت و پیشرو بودن ایفا می‌کنند.
نخستین سبب را در این تاروپود
بجوئیم از اجرام چرخ کبود
هوش مصنوعی: در تلاشیم تا دلیل اصلی را در این عالم پیچیده جستجو کنیم، با نگاهی به ستاره‌ها و دنیای کهکشان‌ها.
بدین زیرکی جمعی آموزگار
نیارد به‌هم بعد از این روزگار
هوش مصنوعی: در این روزگار دیگر هیچ معلمی نمی‌تواند به راحتی گروهی را به هم نزدیک کند یا آن‌ها را به هم پیوند دهد.
ندانیم کز مادر این راه رنج
کرا پای خواهد فروشد به گنج
هوش مصنوعی: نمی‌دانیم چه کسی از مادر این مسیر پر درد و رنج، پایش را به گنج خواهد رساند.
بگوئید هر یک به فرهنگ خویش
که این کار از آغاز چون بود پیش
هوش مصنوعی: هر یک از شما طبق آداب و رسوم خود صحبت کنید، زیرا این کار از ابتدا چگونه بوده است.
به تقدیر و حکم جهان آفرین
نخست آسمان کرده شد با زمین
هوش مصنوعی: براساس سرنوشت و فرمان خالق هستی، ابتدا آسمان با زمین آفریده شد.
بیا تا برون آوریم از نهفت
که اول بهار جهان چون شکفت
هوش مصنوعی: بیا تا رازهایی را که پنهان شده‌اند، آشکار کنیم؛ چرا که بهار جهان وقتی آغاز می‌شود که نخستین گل‌ها شکوفا شوند.
چگونه نهادش بنا گر بنا؟
چه بانگ آمد از ساز اول غنا؟
هوش مصنوعی: چطور معمار این بنا را ساخت؟ چه صدایی از ساز شروع موسیقی به گوش رسید؟
چو شاه این سخن را سرآغاز کرد
چنان گنج سربسته را باز کرد
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه این سخن را آغاز کرد، مانند این بود که گنجی پنهان را گشوده است.
ز تاریخ آن کارگاه کهن
فروبست بر فیلسوفان سخن
هوش مصنوعی: با بسته شدن آن کارگاه قدیمی، فیلسوفان دیگر نتوانستند درباره آن سخن بگویند.
ولیکن نیوشنده را در جواب
سخن واجب آمد به فکر صواب
هوش مصنوعی: اما شنونده لازم است در پاسخ به سخن، به فکر درست و صحیح باشد.
چنان رفت رخصت به رای درست
کارسطو کند پیشوائی نخست
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای رفت که به درستی رخصت گرفت تا این‌که بتواند به عنوان پیشوای اول کار را آغاز کند.