بخش ۲۴ - خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را
شه به ناز و نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول
کار هریک چنانکه بود به ساخت
پس به تدبیر کار خود پرداخت
به فراغت به کام دل بنشست
دشمنان زیر پای و می در دست
یادش آمد حدیث آن استاد
کان صفت کرده بود پیشین یاد
وان سراچه که هفت پیکر بود
بلکه ارتنگ هفت کشور بود
مهر آن دختران حور سرشت
در دلش تخم مهربانی کشت
کورش آنگه ز هفت جوش نشست
کامد آن هفت کیمیاش به دست
اولین دختر از نژاد کیان
بود لیکن پدر شده ز میان
خواستش با هزار خواسته بیش
گوهری یافت هم ز گوهر خویش
پس به خاقان روانه کرد برید
برخی از مهر و برخی از تهدید
دخترش خواست با خزانه و تاج
بر سر هردو هفت ساله خراج
داد خاقان خراج و دختر و چیز
حمل دینار و گنج گوهر نیز
وانگهی ترکتاز کرد به روم
در فکند آتشی دران بر و بوم
قیصر از بیم بر نزد نفسی
دخترش داد و عذر خواست بسی
کس فرستاد سوی مغرب شاه
با زر مغربی و افسر و گاه
دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چو به کار آورد
چون سهی سرو برد ازان بستان
رفت از آنجا به ملک هندستان
دختر رای را به عقل و به رای
خواست و آورد کام خویش به جای
قاصدش رفت و خواست از خوارزم
دختر خوب روی در خور بزم
همچنان نامه کرد بر سقلاب
خواست زیبا رخی چو قطره آب
چون ز کشور خدای هفت اقلیم
هفت لعبت ستد چو در یتیم
از جهان دل به شادمانی داد
داد عیش خوش و جوانی داد
بخش ۲۳ - عتاب کردن بهرام با سران لشگر: روزی از طالع مبارک بختبخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد: روزی از صبح فتح نورانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شه به ناز و نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول
هوش مصنوعی: پادشاه به شادی و خوشحالی مشغول شد؛ زیرا از دغدغهها و مشکلات دیروز رهایی یافته بود و حالا احساس راحتی میکند.
کار هریک چنانکه بود به ساخت
پس به تدبیر کار خود پرداخت
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس تواناییها و ویژگیهایی که دارد، به وظیفهاش میپردازد و سپس به مدیریت و ساماندهی کارهای خود مشغول میشود.
به فراغت به کام دل بنشست
دشمنان زیر پای و می در دست
هوش مصنوعی: با آرامش و خوشحالی، شخصی بر جای خود نشسته و دشمنانش را زیر پا دارد، در حالی که در دستش جام شراب است.
یادش آمد حدیث آن استاد
کان صفت کرده بود پیشین یاد
هوش مصنوعی: او یادش آمد که آن استاد درباره ویژگیهای گذشته صحبت کرده بود.
وان سراچه که هفت پیکر بود
بلکه ارتنگ هفت کشور بود
هوش مصنوعی: آن خانهای که هفت پیکر در آن بود، در واقع نمایانگر هفت سرزمین بود.
مهر آن دختران حور سرشت
در دلش تخم مهربانی کشت
هوش مصنوعی: دوست داشتن و محبت آن دختران همچون حوریان در دل او جوانه زده است.
کورش آنگه ز هفت جوش نشست
کامد آن هفت کیمیاش به دست
هوش مصنوعی: کورش در نهایت بر تخت سلطنت نشست و آن هفت گنجینه گرانبهایش به دستش رسید.
اولین دختر از نژاد کیان
بود لیکن پدر شده ز میان
هوش مصنوعی: او اولین دختر از نسل کیان بود، اما پدرش از میان رفت.
خواستش با هزار خواسته بیش
گوهری یافت هم ز گوهر خویش
هوش مصنوعی: او در پی خواستههای بسیار، گوهری یافت که از خود او نیز باارزشتر بود.
پس به خاقان روانه کرد برید
برخی از مهر و برخی از تهدید
هوش مصنوعی: پس فردی را به خاقان فرستادند تا هم از محبت و دوستی سخن بگوید و هم تهدیدهایی را مطرح کند.
دخترش خواست با خزانه و تاج
بر سر هردو هفت ساله خراج
هوش مصنوعی: دخترش درخواست کرد که با گنجینه و تاجی بر سر، هر دو هفتساله هزینهای را پرداخت کنند.
داد خاقان خراج و دختر و چیز
حمل دینار و گنج گوهر نیز
هوش مصنوعی: خاقان مالیات و دختر و چیزهای دیگری را به عنوان بخشی از دینار و گنج و جواهرات پرداخت کرد.
وانگهی ترکتاز کرد به روم
در فکند آتشی دران بر و بوم
هوش مصنوعی: سپس او با سرعت به سوی روم حمله کرد و آتشی را در آن دیار روشن ساخت.
قیصر از بیم بر نزد نفسی
دخترش داد و عذر خواست بسی
هوش مصنوعی: قیصر به خاطر ترسش از یک نفس، دخترش را به او داد و چندین بار از او عذرخواهی کرد.
کس فرستاد سوی مغرب شاه
با زر مغربی و افسر و گاه
هوش مصنوعی: کسی را به سمت مغرب فرستاد، او هدیههایی از طلا و تاج و جواهر به همراه داشت.
دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چو به کار آورد
هوش مصنوعی: دختر او نیز باهوش و زیرک است، چرا که وقتی به کار میرسد، تواناییها و قابلیتهایش را به خوبی به نمایش میگذارد.
چون سهی سرو برد ازان بستان
رفت از آنجا به ملک هندستان
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا از آن باغ بیرون رفت و به سرزمین هند رفت.
دختر رای را به عقل و به رای
خواست و آورد کام خویش به جای
هوش مصنوعی: دختر رای با خرد و اندیشه انتخاب کرد و خواستهی خود را به دست آورد.
قاصدش رفت و خواست از خوارزم
دختر خوب روی در خور بزم
هوش مصنوعی: پیامرسانی رفت و از خوارزم دختری زیبا و مناسب برای مهمانی خواست.
همچنان نامه کرد بر سقلاب
خواست زیبا رخی چو قطره آب
هوش مصنوعی: او نامهای نوشت و به دلخواه خود، خواست که چهرهای زیبا مانند قطره آب داشته باشد.
چون ز کشور خدای هفت اقلیم
هفت لعبت ستد چو در یتیم
هوش مصنوعی: وقتی که از سرزمین خداوند، که هفت اقلیم را در بر میگیرد، هفت بازیچه گرفت، مانند یتیمی است که در جستجوی محبت و بازیهای خود است.
از جهان دل به شادمانی داد
داد عیش خوش و جوانی داد
هوش مصنوعی: زندگی پر از شادی و خوشی است و جوانی فرصتی است که باید از آن بهره برد.