برگردان به زبان ساده
شاه روزی شکار کرد پسند
در بیابان پست و کوه بلند
هوش مصنوعی: روزی پادشاهی به شکار رفت و به جایی خوشایند در دشتهای پست و کوههای بلند رسید.
اشقر گور سم به صحرا تاخت
شور میکرد و گور میانداخت
هوش مصنوعی: اسب زرد رنگ به صحرا دوید و هیجانزده در حرکت بود و گور را به زمین میانداخت.
مشتری را ز قوس باشد جای
قوس او گشت مشتری پیمای
جای و خانه مشتری در برج کمان است و (تیر) کمان او تا مشتری میرسید.
از سواران پره بسته به دشت
رمه گور سوی شاه گذشت
هوش مصنوعی: سواران با احتیاط از دشت عبور کردند و به سمت گور در محل شاه رفتند.
شاه در مطرح ایستاده چو شیر
اشقرش رقص برگرفته به زیر
هوش مصنوعی: سلطانی در میدان ایستاده است که مانند شیر قوی و نیرومند، حرکات زیبا و رقصان انجام میدهد.
دستش از زه نثار در میکرد
شست خالی و تیر پر میکرد
هوش مصنوعی: او دستش را به سمت تیرکمان دراز کرده بود، و در حالی که فنجان او خالی بود، تیر را پر میکرد.
بر زمین ز آهن بلارک تیر
گاهی آتش فکند و گه نخجیر
از آهنِ تیرهای بلارکش گاهی شکار بر زمین میافکند و گاهی آتش میافروخت (منظور برخورد پیکان آهنین تیرهاست با سنگها که از آن ستاره میجهد و جرقه میزند.)
چون بود ران گور و بادهٔ ناب
آتشی باید از برای کباب
چون برای بادهگساری و کباب ران گور آتش هم لازم است.
یاسج شه که خون گوران ریخت
مگر آتش ز بهر آن انگیخت
هوش مصنوعی: ای یاسج، آیا فقط برای آنکه خون گوران ریخته شد، آتش به پا کردی؟
گرمی ناچخش به زخم درشت
پخته میکرد هرکهرا میکشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به درد و رنج دیگران آگاه بود، میتوانست با محبت و دلجویی به آنها تسکین بدهد و در عین حال به یاد آنان بیافتد.
وآنچه زو درگذشت هم نگذاشت
یا پیش کرد یا پیش برداشت
هوش مصنوعی: او هیچ چیزی از گذشتهی خود را فراموش نکرد و نه به جلو انداخت و نه به عقب کشید.
داشت با خود کنیزکی چون ماه
چست و چابک به همرکابی شاه
هوش مصنوعی: او با خود دختری زیبا و چالاک داشت که برای همراهی با شاه مناسب بود.
فتنه نامی هزار فتنه در او
فتنهٔ شاه و شاه فتنه بر او
هوش مصنوعی: فتنه، نامی است که در خود هزاران مشکل و آشوب را دارد؛ شاه فتنه، خود منبع همه این آشوبها و مشکلات است.
تازهرویی چو نوبهار بهشت
کش خرامی چو باد بر سر کشت
هوش مصنوعی: شما مانند بهار تازه و زیبا هستید و با لطافت و آرامش مانند نسیمی بر روی زمین حرکت میکنید.
انگبینی به روغن آلوده
چرب و شیرین چو صحن پالوده
هوش مصنوعی: انگبین که نوعی مایع شیرین و چسبنده است، در اینجا به روغن آغشته شده و به شکل چرب و شیرین درآمده، مانند صحنهای که با شیرینی و خوشمزگی تزئین شده است.
با همه نیکویی سرود سرای
رود سازی به رقص چابکپای
هوش مصنوعی: با وجود تمام زیباییها، آوازتری را سر میدهد که باعث میشود رقصی سریع و شاداب به راه بیفتد.
ناله چون بر نوای رود آورد
مرغ را از هوا فرود آورد
هوش مصنوعی: صدای ناله مانند نوا و موسیقی رودخانه باعث میشود که پرنده از آسمان پایین بیاید.
بیشتر در شکار و باده و رود
شاه از او خواستی سماع و سرود
هوش مصنوعی: در بیشتر مواقع، شاه از او خواسته بود تا به شکار برود و در کنار نوشیدن شراب، به نوازندگی و آوازخوانی بپردازد.
ساز او چنگ و ساز خسرو تیر
این زدی چنگ و آن زدی نخچیر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک ساز و بازی موسیقی میپردازد. در آن، ساز به نام چنگ و موسیقیدان معروف خسرو ذکر شده است. اشاره به این است که آهنگهای زیبایی با چنگ نواخته میشود و به نوعی، موسیقی شیرین و دلنشینی را به تصویر میکشد. همچنین به تقابل دو نوع ساز و ابزار اشاره دارد که یکی موزیکالیتهای لطیف و دیگری جنبهای شکارچی دارد. به طور کلی، این عبارت به هنر موسیقی و زیباییهای آن پرداخته و نشاندهندهی مهارت در نوازندگی است.
گور برخاست از بیابان چند
شاه بر گور گرم کرد سمند
هوش مصنوعی: از دل بیابان، چندین پادشاه بر روی قبرها نشسته و اسبهای خود را به حرکت درآوردهاند.
چون درآمد به گور تیز آهنگ
تند شیری کمان گرفته به چنگ
هوش مصنوعی: وقتی که به گور وارد میشود، شَیرِی با سرعت و تیزی همچون کمان کمان به دست، در حال حرکت است.
تیر در نیمگَردِ شست نهاد
پس کمان درکشید و شست گشاد
هوش مصنوعی: تیر را در بند کمان قرار داد و سپس کمان را کشید و تیر را رها کرد.
بر کفلگاه گور شد تیرش
بوسه بر خاک داد نخچیرش
هوش مصنوعی: به زمین افتاد و تیر کمانش بر دوش حیاتش با خاک تماس پیدا کرد.
در یکی لحظه زآن شکار شگفت
چند را کشت و چند را بگرفت
هوش مصنوعی: در یک لحظه از آن شکار شگفت، تعدادی را کشت و تعدادی دیگر را هم گرفتار کرد.
وآن کنیزک ز ناز و عیاری
در ثنا کرد خویشتنداری
هوش مصنوعی: آن دختر با ناز و فریبندگی خود، در وصف خود، به خوبی و زیباییاش اشاره کرد.
شاه یک ساعت ایستاد صبور
تا یکی گور شد روانه ز دور
هوش مصنوعی: شاه به مدت یک ساعت بدون حرکت ایستاد تا یکی از دور به سراغش بیاید.
گفت کهای تنگ چشم تاتاری
صید ما را به چشم میناری؟
هوش مصنوعی: او به من گفت که ای تنگنظر، تو با نگاه محدود و باریکت شکار ما را در چشمانت میکشی؟
صید ما کز صفت برون آید
در چنان چشم تنگ چون آید؟
هوش مصنوعی: اگر شکار ما از ویژگیهایش بیرون بیفتد، در چشمی که اینچنین تنگ است، چگونه خواهد آمد؟
گوری آمد، بگو که چون تازم؟!
وز سرش تا سمش چه اندازم؟
هوش مصنوعی: یک موجودی آمد که نمیدانم چگونه از آن مراقبت کنم. از سر تا پا نمیدانم چگونه باید با او برخورد کنم.
نوشلب زآن منش که خوی بوَد
زن بُد و زن گزافهگوی بوَد
هوش مصنوعی: این شعر به بیان خصوصیات انسانی میپردازد و به نوعی به رفتار و منش افراد اشاره دارد. در واقع، بیان میشود که اگر کسی خوشزبان و مهربان باشد، به دلیل خوی و تربیت نیکو اوست. در مقابل، اگر زنی بدرفتار و زودگو باشد، این نیز ناشی از ویژگیهای درونی و طبع اوست. به طور کلی، اطلاعاتی دربارهٔ رفتار و منش افراد از روی کلمات و اوصاف آنها به دست میآید.
گفت باید که رخ برافروزی
سر این گور در سمش دوزی
هوش مصنوعی: میگوید باید چهرهات را روشن کنی و سر این قبر را با عشق و محبت بپوشانی.
شاه چون دید پیچ پیچی او
چارهگر شد ز بد بسیچی او
هوش مصنوعی: زمانی که شاه متوجه شد که مشکلات بیشتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد، تصمیم گرفت که به دنبال راه حلی برای آن باشد و از بدیها دوری کند.
خواست اول کمان گروهه چو باد
مهرهای در کمان گروهه نهاد
هوش مصنوعی: او در ابتدا تصمیم گرفت که تیراندازی کند و مانند باد، تیر را در کمان گذاشت.
صید را مهره درفکند به گوش
آمد از تاب مهره مغز به جوش
هوش مصنوعی: صیاد تلهای را به آب انداخت و صداهایی از گوشهای شنیده شد که نشان از فعالیت و تحرک درون آن داشت.
سم سوی گوش برد صید زبون
تا ز گوش آرد آن علاقه برون
هوش مصنوعی: سُمِ اسب، حرف را به گوش میبرد تا این حرف عشق، از گوش او بیرون بیفتد.
تیر شه برق شد جهان افروخت
گوش و سم را به یکدیگر بردوخت
هوش مصنوعی: تیر شاه مانند یک برق سریع و روشنایی بخش، جهان را روشن کرد و گوش و سم (گوش و پا) را به طور همزمان به هم متصل کرد.
گفت شه با کنیزک چینی
دستبردم چگونه میبینی؟!
هوش مصنوعی: شاه از کنیز چینی میپرسد که آیا میدانی من چطور به تو نزدیک شدم و به خود راهی پیدا کردم؟
گفت پُر کرده شهریار این کار
کار پُر کرده کی بود دشوار؟!
هوش مصنوعی: شاه گفت که این کار را کی انجام داده و چرا این کار به این اندازه دشوار به نظر میرسد؟
هرچه تعلیم کرده باشد مرد
گرچه دشوار شد بشاید کرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که مرد آموخته باشد، حتی اگر سخت باشد، میتوان انجام داد.
رفتن تیر شاه بر سم گور
هست از ادمان نه از زیادتِ زور
اِدمان یعنی پیوسته کاری کردن
شاه را این شنیده سخت آمد
تبر تیز بر درخت آمد
هوش مصنوعی: پادشاه از شنیدن این خبر ناراحت شد که چاقوی تیز بر روی درخت فرود میآید.
دل بدان ماه بیمدارا کرد
کینه خویش آشکارا کرد
هوش مصنوعی: دل برای آن ماه زیبا که بیرحم است، حس کینهتوزی خود را بهوضوح نشان داد.
پادشاهان که کینه کَش باشند
خون کنند آن زمان که خوَش باشند
هوش مصنوعی: زمانی که حاکمان بخواهند انتقام بگیرند، خونریزی و ظلم خواهند کرد، حتی اگر در ظاهر آرام به نظر برسند.
با چه آهو که اسب زین نکنند!
چه سگی را که پوستین نکنند!
هوش مصنوعی: این عبارت به تعبیری اشاره دارد که برخی چیزها یا افراد به دلیل ویژگیهای خاصشان مناسب برای برخی کارها نیستند. به نوعی به ناهمخوانی و عدم تناسب در استفاده از یک چیز یا فرد برای کار خاصی اشاره میکند.
گفت اگر مانمَش ستیزهگرست
ور کُشم، این حساب ازآن بترست
هوش مصنوعی: اگر با او بمانم، درگیری خواهد داشت، و اگر او را بکشم، این وضعیت از آن بدتر خواهد شد.
زنکُشی کار شیرمردان نیست
که زن از جنس همنبردان نیست
هوش مصنوعی: زنکُشی کار مردان دلیر نیست، چرا که زنها از جنس دشمنان نمیباشند.
بود سرهنگی از نژاد بزرگ
تند چون شیر و سهمناک چو گرگ
هوش مصنوعی: سرهنگی از قوم بزرگ وجود داشت که مانند شیر بیرحم و وحشتناک مثل گرگ بود.
خواند شاهش به نزد خویش فراز
گفت رو کار این کنیز بساز
هوش مصنوعی: شاه به خدمتکارش گفت که این دختر را بخوان و با او کار بساز.
فتنهٔ بارگاه دولت ماست
فتنه کشتن ز روی عقل رواست
هوش مصنوعی: سیاست و قدرت به گونهای است که ممکن است باعث اشتباهات و نادرستیهایی شود. در چنین شرایطی، تصمیمات نادرست گاهی به دلیل نبود تفکر و عقل صحیح انجام میشود.
برد سرهنگ دادپیشه ز پیش
آن پری چهره را به خانهٔ خویش
هوش مصنوعی: سرهنگ، آن زن زیبای دلربا را از پیش خود به خانهاش برد.
خواست تا کار او بپردازد
شمعوار از تنش سر اندازد
هوش مصنوعی: او میخواست که مشکلاتش را فراموش کند و مانند شمعی که جلوهاش را پشت سر میگذارد، بار سنگینی را از دوش خود بردارد.
آب در دیده گفتش آن دلبند
کهاینچنین ناپسند را مپسند
هوش مصنوعی: آب در چشم به او گفت که این محبوب نیمه جان را اینگونه نپسند.
مکن ار نیستی تو دشمن خویش
خون منِ بیگنه به گردن خویش
هوش مصنوعی: اگر تو نیستی که با من دشمنی کنی، پس چرا بدون دلیل و بیگناهی بار گناه مرا بر دوش خود میگذاری؟
مونس خاص شهریار منم
و ز کنیزانش اختیار منم
هوش مصنوعی: من دوست نزدیک شاه هستم و در میان کنیزان او، من خودم را انتخاب کردهام.
تا بدان حد که در شراب و شکار
جز منَش کس نبود مونس و یار
هوش مصنوعی: در آن زمان که در میخانه و شکارگاه، تنها من بودم که همدم و همراه خود داشتم.
گر ز گستاخییی که بود مرا
دیو بازیچهای نمود مرا
هوش مصنوعی: اگر به خاطر جسارت من، شیطانی مرا به بازی گرفت و به تمسخر درآورد.
شه ز گرمی سیاستم فرمود
در هلاکم مکوش زودا زود
هوش مصنوعی: پادشاه به خاطر شدت سیاستش گفت که تلاش نکنید تا مرا از بین ببرید، که شاید این کار سریعتر از آنچه تصور میکنید، انجام شود.
روزکی چند صبر کن به شکیب
شاه را گو بکشتمش به فریب
هوش مصنوعی: چند روز دیگر صبر کن، به پادشاه بگو که من او را با نیرنگ کشتهام.
گر بدان گفته شاه باشد شاد
بکُشم، خون من حلالت باد
هوش مصنوعی: اگر فرمان شاه باشد که شاد زندگی کنم، پس من با کمال میل میمیرم و خون من بر تو حلال است.
ور شود تنگدل ز کشتن من
ایمنی باشدت به جان و به تن
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر کشتن من دلش تنگ و ناراحت شود، برای تو در بدن و جانت امنیت خواهد بود.
تو ز پرسش رهی و من ز هلاک
زاد سروی نیوفتد بر خاک
هوش مصنوعی: تو به دنبال سوالها و پاسخها هستی و من از نابودی و بدیها در خطرم. مانند درخت سرو که هرگز بر خاک نمیافتد.
روزی آید اگرچه هیچکسم
کهآنچه کردی به خدمتت برسم
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که اگرچه هیچ کس نیست، من نیز به آنچه که به تو خدمت کردهام، خواهم رسید.
این سخن گفت و عقد باز گشاد
پیش او هفت پاره لعل نهاد
هوش مصنوعی: او این حرف را زد و سپس به آرامی گره را باز کرد و هفت تکه لعل (یاقوت) را مقابل او قرار داد.
هر یکی زآن خراج اقلیمی
دخلِ عمّان ز نرخِ او نیمی
هوش مصنوعی: هر یک از درآمدهای شهری، نیمهای از مالیات یا عواید خودش را به عمّان میپردازد.
مرد سرهنگ از آن نمونش راست
از سر خون آن صنم برخاست
هوش مصنوعی: مرد سرهنگ با شجاعت و قدرت از خون آن معشوقی که به او عشق میورزیده، برخاست.
گفت زنهار سر ز کار مبَر
با کسی نام شهریار مبر
هوش مصنوعی: به دیگری هشدار میدهد که از کار خود خارجه نشوید و نام بزرگتری را به زبان نیاورید.
گو من این خانه را پرستارم
کار میکن که من بدین کارم
هوش مصنوعی: من نگهدار این خانهام و به خاطر همین وظیفه، مشغول کارم.
من خود آن چارهها که باید ساخت
سازم ار خواهدت زمانه نواخت
هوش مصنوعی: اگر زمان به من فرصت دهد، خودم راهحلهایی را که نیاز دارم میسازم.
بر چنین عهد رفتشان سوگند
این ز بیداد رست و آن ز گزند
هوش مصنوعی: آنها بر عهد و پیمانی که بسته بودند، سوگند خوردند که یکی از آنها از بیداد نجات یابد و دیگری از آسیب و گزند.
بعد یک هفته چون رسید به شاه
شاه از او باز جست قصهٔ ماه
هوش مصنوعی: بعد از یک هفته، زمانی که او به شاه رسید، شاه دوباره از او دربارهٔ داستان ماه پرسید.
گفت مه را به اژدها دادم
کشتم از اشک خونبها دادم
هوش مصنوعی: من مه را به اژدها سپردم و او را کشتم و به جای آن، هزینهای از اشک و خون خود پرداخت کردم.
آب در چشم شهریار آمد
دل سرهنگ با قرار آمد
هوش مصنوعی: ذهن شاه پر از اشک شد و دل سرهنگ آرام گرفت.
بود سرهنگ را دهی معمور
جایگاهی ز چشم مردم دور
هوش مصنوعی: سرهنگ در مکانی دور از چشم مردم، خانهای آباد و خوشساخت دارد.
کوشکی راست برکشیده به اوج
از محیط سپهر یافته موج
هوش مصنوعی: یک چرخشی از کوشکی به وجود آمده که در اوج آسمان قرار گرفته و به طور ویژه از محیط اطراف خود تأثیر پذیرفته است.
شصت پایه رواق ِ منظر او
کرده جای نشست بر سر او
هوش مصنوعی: شصت ستون برای نشستن در زیر سایهاش فراهم کردهاند.
بود بر وی همیشه جای کنیز
به عزیزان دهند جای عزیز
هوش مصنوعی: همیشه بر او جایگاه کنیز است، زیرا به عزیزان، فضایی ارزشمند داده میشود.
ماده گاوی در آن دو روز بزاد
زاد گوسالهای لطیفنهاد
هوش مصنوعی: در آن دو روز، ماده گاوی فرزندی نرم و لطیف به دنیا آورد.
آن پری چهرهٔ جهان افروز
برگرفتی به گردنش همه روز
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا که به دنیا نور میبخشد، همیشه گردنبندی زیبا بر گردن دارد.
پای در زیر او بیفشردی
پایه پایه به کوشک بر بردی
هوش مصنوعی: اگر به او پا میفشردی، به اندازهای تلاش میکردی که او را به بالای قصر میبردی.
مهر گوساله کش بود به بهار
ماه گوساله کش که دید؟ بیار
هوش مصنوعی: در بهار، وقتی که گوساله به دنیا میآید، عشق و شادی آن را شبیه به تماشای زیباییهای طبیعت میدانند. وقتی که جمال گوساله را مشاهده میکنند، تمام جذابیت و سرزندگی طبیعت را در آن میبینند و از آن لذت میبرند.
همه روز آن غزال سیم اندام
برد گوساله را ز خانه به بام
هوش مصنوعی: هر روز، آن آهوی خوشهیکل گوساله را از خانه به بالای بام میبرد.
روز تا روز از این قرار نگشت
کارگر بود چون ز کار نگشت
هوش مصنوعی: روزها به همین ترتیب گذشت، و کارگر همچنان به کارش ادامه داد، تا اینکه کارش به پایان رسید.
تا به جایی رسید گوساله
که یکی گاو گشت شش ساله
هوش مصنوعی: گوسالهای به مرحلهای رسید که بعد از مدت شش سال به گاو تبدیل شد.
همچنانه آن بت گلاندامش
بردی از زیر خانه بر بامش
هوش مصنوعی: چنان که آن معشوق زیبا و ظریف را از زیر خانه به بام بردی.
هیچ رنجش نیامدی زآن بار
زآنکه خو کرده بود با آن کار
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخص با شرایط ناگوار یا رنجی که دارد، به آن عادت کرده و دیگر به آن اهمیت نمیدهد. به نوعی میگوید وقتی انسان به چیزی عادت میکند، دیگر آن را رنجی نمیداند.
هرچه در گاو گوشت میافزود
قوت او زیادهتر میبود
هوش مصنوعی: هر چه به گوشت گاو اضافه میشود، قدرت و توان او بیشتر میشود.
روزی آن تنگ چشم با دل تنگ
بود تنها نشسته با سرهنگ
هوش مصنوعی: روزی آن فردی که با دید تنگ خود به دنیا نگاه میکرد و دلش پر از نگرانی بود، به تنهایی نشسته بود و در کنار یک سرهنگ قرار داشت.
چار گوهر ز گوش گوهرکَش
برگشاد آن نگار حورافَش
هوش مصنوعی: آن نگار زیبا که مانند حوریان است، با دقت و مهارت گوشهایش را به چهار گوهر گشوده است.
گفت کهاین نقدها ببر بفروش
چون بها بستدی بیار خموش
هوش مصنوعی: گفت که این پولها را ببر و بفروش، چون وقتی ارزش آن را تعیین کردی، بیا و سکوت کن.
گوسفندان خر و بخور و گلاب
وآنچه باید ز نقل و شمع و شراب
هوش مصنوعی: گوسفندها و وسایل مورد نیاز مانند خر، خوراک، عطر گلاب و دیگر چیزهایی که برای برگزاری جشن یا مهمانی لازم است از جمله نقل، شمع و شراب.
مجلسی راست کن چو روضهٔ حور
از شراب و کباب و نقل و بخور
هوش مصنوعی: به دوستان gathered شو و جشنی برپا کن که شبیه باغ بهشت باشد، با دلچسبیهایی چون شراب خوشمزه، کباب لذیذ و دسرهای خوشطعم.
شه چو آید بدین طرف به شکار
از رکابش چو فتح دست مدار
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه به این سو میآید تا شکار کند، از او به خوبی پذیرایی کن و دست و پا گیرش نشو.
دل درانداز و جان پذیری کن
یک زمانش لگامگیری کن
هوش مصنوعی: دل را رها کن و در یک لحظه جان را بپذیر، کمی هم کنترلش کن.
شاه بهرام خوی خوش دارد
طبع آزاد ناز کش دارد
هوش مصنوعی: شاه بهرام دارای روحیهای خوب و دلپذیر است و از لذتهای زندگی و زیباییها به خوبی استفاده میکند.
چون ببیند نیازمندی تو
سر در آرد به سربلندی تو
هوش مصنوعی: وقتی که کسی نیاز تو را ببیند، به خاطر افتخار و سربلندی تو به کمک میآید.
بر چنین منظری ستارهسریر
گاه شهدش دهیم و گاهی شیر
هوش مصنوعی: بر روی چنین جایگاه زیبایی، گاهی به او شهد میدهیم و گاهی شیر.
گر چنین کار سودمند شود
کار ما هردو زو بلند شود
هوش مصنوعی: اگر این کار به نفع ما باشد، نتیجهاش باعث میشود که هر دو از موقعیت بهتری برخوردار شویم.
مرد سرهنگ لعل ماند به جای
کهآنچنانش هزار داد خدای
هوش مصنوعی: مرد سرهنگ مانند لعل و گوهری ارزشمند در جایگاهی قرار دارد که خداوند به او برکت و نعمت زیادی عطا کرده است.
رفت و از گنجهای پنهانی
یک به یک ساخت برگ مهمانی
هوش مصنوعی: او رفت و یکی پس از دیگری از گنجینههای پنهان خود، یک برگه برای مهمانی آماده کرد.
خوردهای ملوکوار سره
مرغ و ماهی و گوسپند و بره
هوش مصنوعی: غذاهایی که مخصوص پادشاهان و اشراف است، مانند مرغ، ماهی، گوسفند و بره.
راح و ریحان که مجلس آراید
نوش و نقلی که بزم را شاید
هوش مصنوعی: بهشت و عطر گل سماع و سرور را به مجلس میآورد و آنچه که برای جشن و شادی مناسب است، فراهم میکند.
همه اسباب کار ساخت تمام
تا کی آید به صیدگه بهرام
هوش مصنوعی: همه ابزار و وسایل برای انجام کار آماده است، پس سوال این است که چه زمانی به شکارگاه بهرام خواهیم رسید؟