برگردان به زبان ساده
طالع تخت و پادشاهی او
فرخ آمد ز نیکخواهی او
هوش مصنوعی: سرنوشت تاج و تخت و سلطنت او از نیکی و خیرخواهی او به خوبی رقم خورده است.
پیش از آن راصد ستارهشناس
از پی بخت بود داشته پاس
هوش مصنوعی: قبل از آن، ستارهشناس در جستجوی خوشبختی بود و پاسخی برای آن میجست.
اسدی بود کرده طالع تخت
طالعی پایدار و ثابت و سخت
هوش مصنوعی: شخصی به نام اسدی دچار سرنوشتی شد که او را به مقام و منزلتی پایدار و محکم رساند.
آفتابی در اوج خویش بلند
در قران با عطاردش پیوند
هوش مصنوعی: در اوج شکوه و عظمت، نوری مانند خورشید در آسمان میدرخشد و به طرز شگفتانگیزی با سیاره عطارد در ارتباط است.
زهره در ثور و مشتری در قوس
خانه از هردو گشته چون فردوس
هوش مصنوعی: زهره در برج ثور و مشتری در برج قوس قرار دارند و چنین وضعیتی موجب شده که فضایی خوشایند و دلپذیر به وجود آید.
در دهم ماه و در ششم بهرام
مجلس آراسته به تیغ و به جام
هوش مصنوعی: در دهمین روز ماه و در ششمین روز بهرام، میهمانی به زیبایی با شمشیر و جام برپا شده است.
دست کیوان شده ترازوسنج
سخته از خاک تا به کیوان گنج
هوش مصنوعی: دست کیوان به عنوان ترازویی عمل میکند، که به کمک آن میتوان از خاک تا کیوان، گنجها را اندازهگیری کرد.
چون بدین طالع مبارک فال
رفت بر تخت شاه خوب خصال
هوش مصنوعی: زمانی که به چنین سرنوشت خوشایندی رسید، بخت بر تخت پادشاهی با ویژگیهای نیکو و آزادگان نشسته است.
از بسی لعل ریختن با در
کشتی بخت شد چو دریا پر
هوش مصنوعی: با ریختن لعلهای فراوان، بخت مانند دریایی پر از زیبایی و نعمت شد.
گنجداران فزون ز حد شمار
گنج بر گنج ساختند نثار
هوش مصنوعی: دارندگان ثروت، به اندازهای بیش از حد، ثروتهای خود را انباشتهاند و بر ثروتهایشان افزودهاند.
آنکه اول سریر شاهی داشت
بیعت شهری و سپاهی داشت
هوش مصنوعی: کسی که در ابتدا بر تخت سلطنت نشسته بود، هم از نظر مردم شهر و هم از دید سربازان حمایت و وفاداری داشت.
چونکه دید آن شکوه بهرامی
کهافسر و تخت شد بدو نامی
هوش مصنوعی: وقتی آن عظمت و زیبایی بهرام را دید، که تاج و تخت به او بخشیده شده بود.
اول او گفتش از کهان و مهان
شاه آفاق و شهریار جهان
هوش مصنوعی: او ابتدا به بیان داستانی از بزرگان و حکمرانان گذشته میپردازد که به عنوان شاهان زمین و فرمانروایان دنیا شناخته میشوند.
موبدانش شه جهان خواندند
خسروانش خدایگان خواندند
هوش مصنوعی: موبدان این سرزمین را پادشاهان جهان نامیدند و شاهانش را همچون خداوندان خطاب کردند.
همچنین هرکه آشکار و نهفت
آفرینی به قدر خود میگفت
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه توان و لیاقتش، هم چیزهایی را که مشخص است و هم آنچه را که پنهان است، بیان میکند.
شاه چون سربلند عالم گشت
سربلندیش از آسمان بگذشت
هوش مصنوعی: وقتی شاه به مقام بلندی رسید و در میان مردم و در عالم قدرت و عظمت قرار گرفت، جایگاه او به حدی بود که حتی از آسمان نیز فراتر رفت.
خطبهٔ عدل خویشتن برخواند
لؤلؤ تر ز لعل تازه فشاند
هوش مصنوعی: او سخنانی از انصاف و عدالت گفت که از جواهرات باارزشتر و درخشانتر بود.
گفت کهافسر خدای داد به من
این خداداد شاد باد به من
هوش مصنوعی: او گفت که خدای بزرگ به من اعتبار و فرمانی عطا کرده است و من از این بخشش خدایانه خوشحالم.
بر خدا خوانم آفرین و سپاس
کهآفرین باد بر خدای شناس
هوش مصنوعی: خدا را ستایش و شکر میگویم، زیرا بر کسی که خدا را میشناسد، درود و تحسین باد.
پشت بر نعمت خدا نکنم
شکر نعمت کنم، چرا نکنم؟
هوش مصنوعی: من هرگز از نعمتهای خداوند رو برنمیگردانم و همیشه شکرگزار آن هستم؛ چرا که این کار را نکنم؟
تاج برداشتن ز کام دو شیر
از خدا دانم آن نه از شمشیر
هوش مصنوعی: من میدانم که گرفتن تاج و قدرت از دستان دو شیر، نتیجهاش لطف خداوند است و نه صرفاً به خاطر شمشیر و قدرت نظامی.
چون رسیدم به تخت و تاج بلند
کارهایی کنم خدای پسند
هوش مصنوعی: وقتی به مقام و جایگاه بالا رسیدم، کارهایی انجام خواهم داد که مورد رضایت خدا باشد.
آن کنم گر خدای بگذارد
که ز من هیچکس نیازارد
هوش مصنوعی: من هر کاری که خدا بخواهد انجام میدهم، به شرطی که هیچکس از من آسیب نبیند.
مگر آن کاو گناهکار بوَد
دزد و خونی و راهدار بود
راهدار در اینجا یعنی راهزن
با من ای خاصگان درگهِ من
راستخانه شوید چون رهِ من
هوش مصنوعی: با من، ای افرادی که در درگاه من ویژه و خاص هستید، به درستی و راستگویی در کنار من قرار بگیرید، چرا که راه من چنین است.
از کجی بهْ که روی برتابید
رستگاری به راستی یابید
هوش مصنوعی: توجه به نواقص و انحرافات میتواند باعث دستیابی به موفقیت واقعی شود.
گر نگیرید گوش راست به دست
ای بسا گوش چپ که خواهد خست
هوش مصنوعی: اگر به گوش راست خود توجه نکنید، ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید که حتی گوش چپ شما را هم دچار خستگی کند.
روزکی چند چون برآسایم
در انصاف و عدل بگشایم
هوش مصنوعی: مدتی استراحت کنم تا بتوانم در حق دیگران با انصاف و عدالت رفتار کنم.
آنچه ما را فریضه افتادست
ظلم را ظلم و داد را دادست
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای ما واجب و ضروری است، ظلم را ظلم و داد را داد میداند.
نیست از هیچ مردمیم هراس
به جز از مردم خدای شناس
هوش مصنوعی: از هیچکس ترسی نداریم جز از کسانی که خدا را میشناسند.
اعتمادی نمیکنم بر کس
بر خدای اعتماد کردم و بس
هوش مصنوعی: من بر کسی اعتماد نمیکنم و تنها به خدا اعتماد دارم.
طاعت هیچکس ندارم دوست
به جز از طاعتی که طاعت اوست
هوش مصنوعی: من هیچکس را جز او اطاعت نمیکنم و همهی اطاعتهایم فقط از اوست.
تا بمانَد بهجای چرخ کبود
باد بر خفتگان دهر درود
هوش مصنوعی: به خاطرههای گذشته سلامی خواهیم فرستاد تا از بین نروند و به یاد همگان باقی بمانند.
بیش از اندازه سیاه و سپید
زندگان را ز ما امان و امید
هوش مصنوعی: زندگان از ما امید و پناهی نمیخواهند، چرا که ما بیش از حد در مسائلی چون تاریکی و روشنایی غرق شدهایم.
کار من جز درود و داد مباد
هرک ازین شاد نیست شاد مباد
هوش مصنوعی: کار من فقط خیرخواهی و عدالت است، هر کس از این موضوع خوشحال نیست، خوشی برای او نخواهد بود.
چون شه انصاف خویش کرد پدید
سجدهٔ شکر کرد هرکه شنید
هوش مصنوعی: وقتی که حاکم با انصاف رفتار کرد، هر کسی که این را شنید، سجده شکر به جا آورد.
یک دو ساعت نشست بر سر تخت
پس به خلوت کشید از آنجا رخت
هوش مصنوعی: پس از نشستن یکی دو ساعت بر روی تخت، او به خلوت رفت و از آنجا خارج شد.
عدل میکرد و داد میفرمود
خلق ازو راضی و خدا خشنود
هوش مصنوعی: او به انصاف رفتار میکرد و در کار قضاوت همه چیز را به درستی انجام میداد، به طوری که مردم از او راضی بودند و خداوند نیز از او خوشنود بود.
انجمن با بزرگواران کرد
استواری به استواران کرد
هوش مصنوعی: مجلس با بزرگان به تداوم و استحکام پرداخت و پیوندی با افراد باوقار برقرار کرد.
چون ز بهرامگور تاج و سریر
سازوَر گشت و شد شکوه پذیر
هوش مصنوعی: زمانی که بهرام گور تاج و تختی را برای خود آماده کرد، به او شکوه و عظمت داد.
کمر هفت چشمه را در بست
بر سر تخت هفتپایه نشست
هوش مصنوعی: او کمربند هفت چشمه را روی سر خود بسته و بر تختی هفتپایه نشسته است.
چینیی بر برَش چو سینه باز
رومیی بر تنش به رسم طراز
هوش مصنوعی: زیبایی چینی و برجستگی سینهاش همچون یک رومی است که با شرایط خاص خود، زیباییاش را به نمایش میگذارد.
واو به خوبی ز روم باجستان
به نکویی ز چین خراج ستان
هوش مصنوعی: او به خوبی از روم مالیات میگیرد و به زیبایی از چین خراج جمعآوری میکند.
چار بالش نهاده چون جمشید
پنج نوبت رسانده بر خورشید
هوش مصنوعی: چندین بالش گذاشته و مانند جمشید، پنج بار بر خورشید رسیده است.
رسم انصاف در جهان آورد
عدل را سر بر آسمان آورد
هوش مصنوعی: عدالت در جهان به طور واقعی برقرار شد و باعث شد که مقام و جایگاه آن به اوج و بلندی برسد.
کرد با دادپروران یاری
با ستمکارگان ستمکاری
هوش مصنوعی: با نیکوکاران دوستی میکند و با ستمگران همدلی مینماید.
قفل غم را درش کلید آمد
کهآمد او فرّخی پدید آمد
هوش مصنوعی: زمانی که او آمد، در دل غم را باز کرد و شادی و خوشبختی تازهای پدیدار شد.
کار عالم ز نو گرفت نوا
بر نفَسها گشاده گشت هوا
هوش مصنوعی: کار عالم از نو به جریان افتاد و با نفسی تازه هوا به شکلی گشوده و آزاد شد.
گاو نازاده گشت زاینده
آب در جویها فزاینده
هوش مصنوعی: گاو بیاصل و نسب به دنیا آمد و در جویها آب به وفور جاری شد.
میوهها بر درخت بار گرفت
سکهها بر درم قرار گرفت
هوش مصنوعی: میوهها روی درخت به ثمر نشستهاند و سکهها هم بر روی نقره من نشستهاند.
حل و عقد جهان بدو شد راست
دو هوایی ز مملکت برخاست
هوش مصنوعی: جهان به دست او سامان یافت و به خاطر دوگانگی و تغییرات در سرزمینش، بینظمی و آشفتگی به وجود آمد.
پادشهزادگان به هر طرفی
یافتند از شکوه او شرفی
هوش مصنوعی: فرزندان پادشاهان در هر سو عظمت و جلال او را مشاهده کردند و به واسطهی آن به احترام و ارزش رسیدند.
کارداران ز حمل کشور او
حملها ریختند بر در او
هوش مصنوعی: مأموران او به سرزمینش حمله کردند و بارها و محمولهها را بر در خانهاش ریختند.
قلعهداران خزینهها بردند
قلعه را با کلید بسپردند
هوش مصنوعی: نگهبانان خزانهها به همراه کلید قلعه را گرفتند و قلعه را به آنها سپردند.
هرکسی روزنامه نو میکرد
جان به توقیع او گرو میکرد
هوش مصنوعی: هرکس که روزنامهای جدید منتشر میکرد، جانش را به مهر و امضای او میسپرد.
او چو در کار مملکت پرداخت
هرکسی را به قدر پایه نواخت
هوش مصنوعی: او زمانی که به امور کشور رسیدگی کرد، هر کسی را مطابق با مقام و جایگاهش مورد توجه و احترام قرار داد.
کار بیرونقان بهساز آورد
رفتگان را به مُلک باز آورد
هوش مصنوعی: کارهای بدون رونق را بهبود میبخشد و عابران را به سرزمین خود برمیگرداند.
ستم گرگ برگرفت از میش
باز را کرد با کبوتر خویش
هوش مصنوعی: ظلم و ستم گرگ بر میش ادامه دارد و او در کنار کبوترش به این کار ادامه میدهد.
از سر فتنه برد مستیها
کرد کوته دراز دستیها
هوش مصنوعی: با شروع مشکلات و تنشها، او تمام خوشیها و لذتها را به سرعت از بین برد و نتوانست به خوبی با مسائل کنار بیاید.
پایه گاه دشمنان بشکست
بر جهان داد دوستان را دست
هوش مصنوعی: دشمنان از پایه و اساس خود فرو شکستند و این باعث شد که دوستان در جهان به قدرت و جایگاه بالایی دست یابند.
مردمی کرد در جهانداری
مردمی به ز مردمآزاری
هوش مصنوعی: آنان که در زندگی خود به انسانیت و محبت اهمیت میدهند، به مراتب بهتر از کسانی هستند که به دیگران آسیب میزنند و ظلم میکنند.
خصم را نیز چون ادب کردی
ده بکشتی یکی نیازردی
هوش مصنوعی: وقتی با ادب و احترام با دشمن برخورد کنی، او را به گونهای تحت تأثیر قرار میدهی که حتی به تو آسیبی نرساند.
کهآدمی را به وقت پروردن
کشتن اولیتر است از آزردن
هوش مصنوعی: آدمی بهتر است به جای آزار دادن دیگران، در زمان پرورش و تربیت آنها، اقدام به کشتن یا از میان بردن آنها کند.
مردمی کرد و مردم اندوزی
هیچکس را نماند بیروزی
هوش مصنوعی: برای دیگران کار کرد و اندوختن ثروت باعث شد که هیچکس دیگر بیروزی نماند.
دید کاین خیلخانهٔ خاکی
نارد الا غبار غمناکی
هوش مصنوعی: این دنیا که ما در آن زندگی میکنیم، تنها چیزی که از آن باقی میماند، افسوسها و اندوههاست.
خویشتن را به عشوه گَش میداشت
عیش خود را به عشوه خوش میداشت
گش: خوش و خرّم
ملک بیتکیه را شناخته بود
تکیه بر ملک عشق ساخته بود
هوش مصنوعی: پادشاهی که برای سرزمینش تکیهگاهی نداشت، تکیهگاه خود را بر عشق بنا کرده بود.
روزی از هفته کارسازی کرد
ششِ دیگر به عشقبازی کرد
هوش مصنوعی: یک روز از هفته به کار مشغول شدم و در دیگر روزها به عشق و عاشقی پرداختم.
نَفَس از عاشقی برون نزدی
عشق را در زدی و چون نزدی
هوش مصنوعی: عشق را در زندگی و دل خود وارد کن، اما وقتی هنوز نتوانستهای عشق را تجربه کنی، نمیتوانی به عمق آن پی ببری.
کیست کز عاشقی نشانش نیست؟
هرکه را عشق نیست، جانش نیست
هوش مصنوعی: کیست که نشانهای از عشق در او وجود ندارد؟ هر کسی که عشق نداشته باشد، جانش هم بیمعنی است.
سکه عشق شد خلاصهٔ او
عاشقان مونسان خاصهٔ او
هوش مصنوعی: عشق او به قدری ارزشمند و منحصر به فرد است که تمامی عاشقان را به خود جذب میکند و در حقیقت، او نماد و نماینده عشق واقعی است.
کار و باری بر آسمان او را
زیر فرمان همه جهان او را
هوش مصنوعی: او در آسمان کار و بارش را زیر کنترل دارد و همهی جهان تحت اطاعت اوست.
او جهان را به خرمی میخورد
داد میداد و خرمی میکرد
هوش مصنوعی: او با شادی و خوشحالی به زندگی ادامه میداد و همواره به دیگران کمک میکرد و آنها را شاد میساخت.
گنج در حضرتش روانه شده
غارت تیغ و تازیانه شده
هوش مصنوعی: خزانهای از ثروت و برکت به سوی او روانه شده است و ظلم و ستم از بین رفته و تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
آوریدی جهان به تیغ فراز
به سر تازیانه دادی باز
هوش مصنوعی: جهان را با قدرت و تسلط خود اداره کردی و با ضربهای به آن، تغییراتی ایجاد کردی.
ملک ازو گرچه سبز شاخی داشت
او چو خورشید پی فراخی داشت
هوش مصنوعی: هر چند ملک درختی سبز به خود داشت، اما او همچون خورشید به دنبال وسعت و گسترش بود.
مردمان از غرور نعمت و مال
تکیه کردند بر فراخی سال
هوش مصنوعی: انسانها به خاطر ثروت و نعمتهایی که دارند، به راحتی زندگی میکنند و به افزایش امکانات سالانه خود تکیه کردهاند.
شکر یزدان ز دل رها کردند
شَفْقَت از سینهها جدا کردند
هوش مصنوعی: خشم و کینه را از دلهایشان دور کردند و به جای آن محبت و سپاسگزاری از خدا را در وجودشان نهادند.
هرگهی کهآفریدگان خدای
شکر نعمت نیاورند به جای
هوش مصنوعی: هر زمانی که مخلوقات خداوند قدردانی و شکرگزاری از نعمتها نداشته باشند، به مقام و منزلت آنها آسیب میرسد.
آن فراخی شود بر ایشان تنگ
روزی آرند لیک از آهن و سنگ
مصرع دوم: روزی بهدست میآورند اما به سختی.
سالی از دانه بر نرستن شاخ
تنگ شد دانه بر جهانْ فراخ
فراخ در مصرع دوم قید است یعنی بسیار زیاد. دانه بر جهانیان قحط و تنگ شد بهشدت.
بر خورش تنگی آنچنان زد راه
کهآدمی چون ستور خورد گیاه
هوش مصنوعی: خورشید به قدری در تنگی قرار گرفت که انسان مانند حیوانات علفخوار به گیاه روی آورد.
تنگدل شد جهان از آن تنگی
یافت نانِ عزت گرانسنگی
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر مشکلات و تنگدستی، به شدت دلتنگ و ناراحت شده است و به دست آوردن نان و معیشت با عزت و ارزش بالا، سخت و دشوار شده است.
باز گفتند قصه با بهرام
که در آفاق تنگییی است تمام
هوش مصنوعی: میگویند که داستانهایی درباره بهرام وجود دارد که نشان میدهد در دنیا، محدودیتها و سختیهایی وجود دارد.
مردمان همچو گرگ مردمخوار
گاه مردم خورند و گه مردار
هوش مصنوعی: انسانها گاهی مانند گرگهایی میشوند که به دیگران آسیب میزنند و گاهی هم به چیزهایی که از بین رفته است، روی میآورند.
شاه چون دید قدر دانه بلند
درِ انبار برگشاد ز بند
هوش مصنوعی: وقتی شاه مقدار بالای دانه را دید، در انبار را از بند آزاد کرد.
سوی هر شهر نامهای فرمود
که در او از ذخیره چیزی بود
هوش مصنوعی: به هر شهری دستوری صادر کرد که در آن نامه، چیزی از داراییها و ذخایر موجود ذکر شود.
تا امینان شهر جمع آیند
در انبار بسته بگشایند
هوش مصنوعی: وقتی که افراد قابل اعتماد شهر دور هم جمع شوند، در آن صورت در انبار را باز خواهند کرد.
با توانگر به نرخ در سازند
بیدرم را دهند و بنوازند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افراد توانگر و ثروتمند با احتساب قیمت و نرخ، به راحتی میتوانند هر چیزی را به دست آورند، در حالی که کسانی که بیپول و فقیر هستند، هیچچیز ندارند که بتوانند از آن بهرهمند شوند یا توجهی به آنها شود.
وآنچه ز انبارخانه مانَد باز
پیش مرغان نهند وقت نیاز
هوش مصنوعی: هر چه که از انبار باقی بماند، در زمان نیاز در اختیار پرندگان قرار میگیرد.
تا در ایام او ز بیخوردی
کس نمیرد زهی جوانمردی
هوش مصنوعی: در دوران او، هیچکس از گرسنگی نمیمیرد، چه شادیای در چنین جوانمردی است!
آنچه از دانه بود در بارش
هر کسی میکشید از انبارش
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس آنچه دارد و در انبارش ذخیره کرده، حاصل تلاش و تلاشهای خود را برداشت میکند.
اشترانش ز مرز بیگانه
میکشیدند نو به نو دانه
هوش مصنوعی: شتران او را به طور مکرر از مرز بیگانه میآوردند و به آنها دانه میدادند.
جهد میکرد و گنج میپرداخت
چاره کار هرکسی میساخت
هوش مصنوعی: او سعی و تلاش میکرد و برای به دست آوردن ثروت و گنج تلاش مینمود و راه حلی برای مشکلات هر کسی پیدا میکرد.
لاجرم چارسال بیبر و کشت
روزی خلق بر خزینه نوشت
هوش مصنوعی: بنابراین، به مدت چهار سال بدون محصول و زراعت، روزی مردم بر روی ذخیرههای موجود نوشته شده است.
کارش آن بود کان کیایی یافت
از چنان پیشه پادشایی یافت
هوش مصنوعی: او به خاطر توانایی و شایستگی خود، به مقام پادشاهی رسید و چنین کاری برایش میسر شد.
جمله خلق جان ز تنگی برد
جز یکی تن که او به تنگی مرد
هوش مصنوعی: تمام موجودات از تنگی و سختی جان رها میشوند، جز یک نفر که او به خاطر تنگی جانش، جان خود را از دست داد.
شاه از آن مرد بینوا مرده
تنگدل شد چو آب افسرده
هوش مصنوعی: شاه از حال آن مرد بیچارهای که به شدت ناراحت و دلشکسته بود، متاثر و غمگین شد، مانند آبی که در اثر سستی و تنگدستی بیرمق شده باشد.
روی از آن رنج در خدای آورد
عذر تقصیر خود به جای آورد
هوش مصنوعی: او از رنجی که کشیده، به خدا روی آورده و از اشتباهات و کمبودهای خود عذرخواهی کرده است.
گفت کای رزقبخش جانوران
رزق بخشیدنت نه چون دگران
هوش مصنوعی: ای روزیدهندهی جانوران، روزیدانی تو مانند دیگران نیست.
به یکی قدرت خدایی خویش
بیش را کم کنی و کم را بیش
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از قدرت خداوندی کسی کاسته و به دیگری افزوده کنی، باید دقت کنی که این کار چه تأثیری دارد.
ناید از من و گرچه کوشم دیر
کهآهویی را کنم به صحرا سیر
هوش مصنوعی: هرچند که تلاش میکنم و سخت کوشم، باز هم نمیتوانم بهتنهایی یک آهو را به صحرا ببرم و آزادش کنم.
تویی آن کز برات پیروزی
یک به یک خلق را دهی روزی
هوش مصنوعی: تو آن شخصی هستی که با پیروزیات به یکایک مردم روزی میدهی.
گر ز تنگی تنی ز جانوران
مرد، جرمی مرا نبود در آن
هوش مصنوعی: اگر به خاطر سختی و تنگی جسمی، کسی از جانوران بمیرد، در آن هیچ گناهی بر من نیست.
کز حسابش خبر نبود مرا
چونکه مرد او، خبر چه سود مرا؟
هوش مصنوعی: چون مرد به حسابش هیچ خبری نداشتم، حالا که او رفته، خبر از چه چیزی برای من فایده دارد؟
شاه چون شد چنین تضرعساز
هاتفی دادش از درون آواز
هوش مصنوعی: شاه وقتی دید در چنین وضعیتی، ناله و زاری او را شنید که از درونش به گوش میرسید.
کهایزد از بهر نیکراییِ تو
برد فترت ز پادشایی تو
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر خوبیها و نیکیهای تو، سلطنت و فرمانرواییات را از دستت گرفته است.
چون تو در چار سال خرسندی
مردهای را ز فاقه نپسندی
هوش مصنوعی: زمانی که تو در مدت چهار سال خوشحالی زندگی میکنی، به هیچ وجه نمیتوانی مردهای را که در فقر زندگی میکند، نادیده بگیری.
چار سالت نوشته شد منشور
کز دیار تو مرگ باشد دور
هوش مصنوعی: چهار سالگی تو زمانی است که سرنوشت تو تعیین شده و از سرزمین تو، مرگ برایت دور است.
از بزرگان ملک او تا خرد
کس شنیدم که چارسال نمرد
هوش مصنوعی: من از بندگان بزرگ این کشور شنیدهام که هیچکس چهار سال به زندگی ادامه نمیدهد.
فرخ آن شه که او به نعمت و ناز
مرگ را داشت از رعیت باز
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن پادشاهی که با نعمت و خوشی، مرگ را از زیر دستانش دور کند.
هرکه میزاد در جهان میزیست
دخل بیخرج شد، ازین به چیست؟
هوش مصنوعی: هر فردی که در این دنیا به دنیا میآید، زندگیاش با تمام هزینهها و خرجها همراه است. با این حال، زندگی بدون هزینه و صرفنظر از کارکردها و نیازها چگونه ممکن است؟
از خلایق که گشته بود انبوه
بیعمارت نه دشت ماند و نه کوه
هوش مصنوعی: از جمعیت مردم بهقدری زیاد شده بود که نه دشت خالی مانده بود و نه کوه؛ همهجا پر از انسانها شده بود.
از صفاهان شنیدهام تا ری
خانه بر خانه شد تنیده چو نِی
هوش مصنوعی: از اصفهان تا تهران، خانهها به هم پیوستهاند و مانند نی، در هم تنیده و مرتبط شدهاند.
بام بر بام اگر شدی خواهان
کوری از ری شدی به اِسپاهان
(جمعیت و خانه آنقدر زیاد شد) که اگر کوری میخواست میتوانست از روی بام خانهها از ری به اصفهان برود.
گر ترا این حدیث روشن نیست
عهده بر راویست بر من نیست
هوش مصنوعی: اگر این موضوع برای تو واضح و روشن نیست، مسئولیت آن بر عهده راوی است و من هیچ نقشی در آن ندارم.
بود نعمت خورندگان بسیار
لیک نعمت فزون ز نعمتخوار
هوش مصنوعی: نعمت های فراوانی برای خوردن وجود دارد، اما برکت و منفعت بیشتری نسبت به آنچه که خورندگان از آن بهره میبرند، وجود دارد.
مردم ایمن شده به دشت و به کوه
ناز و عشرتکنان گروه گروه
هوش مصنوعی: مردم به دل طبیعت پناه بردهاند و در دشتها و کوهها با شادی و خوشحالی جمع شدهاند.
بر کشیده صفی دو فرسنگی
بربطی و ربابی و چنگی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که جمعیتی از نوازندگان و آهنگسازان با ابزارهای مختلف موسیقی گرد آمدهاند، طوری که صفی به طول دو فرسخ شکل گرفته است. این ابزارها شامل بربط، رباب و چنگ میباشد که هر کدام صدایی دلنواز ایجاد میکنند.
حوضهٔ می به گرد هر جویی
مجلسی در میان هر کویی
هوش مصنوعی: در هر محلهای و در کنار هر جوی آب، جشنی از مینوشی و خوشگذرانی برپا است.
هرکسی مِی خرید و تیغ فروخت
درع آهن درید و زرکش دوخت
همه مردم فقط در عیش و نوش بودند شمشیر فروختند و میگساری کردند و زره جنگی را کنار گذاشتند و لباس زرکش مجلس بزم پوشیدند.
خلق یکبارگی سلاح نهاد
همه را تیغ و تیر رفت از یاد
هوش مصنوعی: مردم به یکباره سلاح به دست گرفتند و همه یادشان رفت که چه کار از دستشان برمیآید.
هر کهرا بود برگ عشرت ساز
عیش میکرد با تنعم و ناز
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگی خوشی داشت، با شادی و ناز زندگی میکرد و از لذتها بهرهمند بود.
وانکه برگش نبود شه فرمود
او ز بخت و جهان از او خشنود
«شه فرمود» یعنی شاه به او بخشید. مصرع اول یعنی کسی که بینوا بود و توانایی خوشگذرانی نداشت شاه مخارجش را پرداخت.
هرکسی را گماشت بر کاری
دادش از عیش روز بازاری
هوش مصنوعی: هر فردی را که برای کاری منصوب کردند، با توجه به شغل و وظیفهاش، از لذتهای روزمره و شادیهای زندگی بهرهمند میشود.
روز فرمود تا دو قسمت کرد
نیمهای کسب و نیمهای میخورد
هوش مصنوعی: روز به دو بخش تقسیم شد: یک بخش به کار و تلاش اختصاص یافت و بخش دیگر به لذت و نوشیدن شراب.
هفت سال از جهان خراج افکند
بیخ هفتاد ساله غم برکند
هوش مصنوعی: پس از هفت سال، از دنیا خراج و مالیاتی برداشت کرد که میتواند هفتاد سال غم و اندوه را برطرف کند.
شش هزار اوستاد دستان ساز
مطرب و پای کوب و لعبت باز
(معنی دو بیت) شش هزار استاد ماهر از نواگر و مطرب، رقصنده و نمایشگر را جمع کرد و آنها را به شهرها و نواحی مختلف فرستاد. (لعبتباز یعنی کسی که برای سرگرمی، داستان و نمایش بهشکل خیمهشببازی و عروسکبازی ... اجرا میکند. بُقعه: سرزمین و ناحیه)
گرد کرد از سواد هر شهری
داد هر بقعه را ازآن بهری
هوش مصنوعی: هر شهری جمعیتی دارد و در کنار آن، هر بقعه یا مکان مقدس نیز سهمی از این جمعیت و مردم دارد. در واقع، هر مکان مقدس از جمعیت و توجه مردم بهرهمند میشود و از این طریق زندگی و شکوهی مییابد.
تا به هرجا که رختکش باشند
خلق را خوش کنند و خوش باشند
هوش مصنوعی: تا هر جایی که مردم با زیبایی و جذابیت خود را معرفی میکنند، آنها نیز خوشحال خواهند شد و از زندگی لذت میبرند.
داشت دور زمانه طالع ثور
صاحبش زُهره، زُهره صاحب دور
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیت و تاثیری که دوران زمانه بر زندگی فردی دارد اشاره شده است. به این معنا که در این زمان، سرنوشت شخص به گونهای رقم خورده که تحت تاثیر وجود و شرایط خاصی قرار دارد که زندگی او را شکل میدهد. به عبارتی دیگر، در این زمان خاص، حوادث و شرایط به نحوی است که زندگی فرد تحت تأثیر جاذبه و ویژگیهای خاصی قرار دارد.
در چنان دور غم کجا باشد؟
که دراو زهره کدخدا باشد
هوش مصنوعی: در چنین دورانی از اندوه، کجا میتوان یافت که در آن زهرهی زیبا و دلانگیز وجود داشته باشد؟