گنجور

بخش ۱۸ - برگرفتن بهرام تاج را از میان دو شیر

بامدادان که صبح زرین تاج
کرسی از زر نهاد و تخت از عاج
کار‌دار‌ان و کار‌فرمایان
هم قوی‌دست و هم قوی‌رایان
از عرب تا عجم سوار شدند
سوی شیران کارزار شدند
شیردار‌ان دو شیر مردم‌خوار
یله کردند بر نشانهٔ کار
شیر با شیر درهم افکندند
گور‌ِ بهرام گور می‌کندند
شیر‌دار‌ی از‌آن میانه دلیر
تاج بنهاد در میان دو شیر
تاج زر در میان شیر سیاه
چون به کام دو اژدها یک ماه
مه به آواز تشت رسته ز میغ
نه به تشت تهی‌، به تشت و به تیغ
می‌زدند آن دو شیر کینه سگال
بر زمین چون دو اژدها دنبال
یعنی این تاج زر ز ما که برَد
غارت از شیر و اژدها که برد
آگهی‌شان نه ز آهنین جگر‌ی
شیرگیر‌ی و اژدها شکری
گرد بر گرد آن دو شیر عظیم
کس یک آماج‌گه نگشت از بیم
فتوی آن شد که شیر‌دل بهرام
سوی شیران کند نخست خرام
گر ستاند ز شیر تاج اوراست
جام زرین و تخت عاج اوراست
ورنه از تخت رای بردارد
روی بر سوی جای خویش آرد
شاه بهرام ازین قرار نگشت
سوی شیر آمد از تنیزه دشت
در در و دشت هیچ پشته نبود
که بر‌آن پشته شیر کشته نبود
سر صد شیر کنده بود ز یال
بود عمرش هنوز بیست و دو سال
آنکه صد شیر ازو زبون باشد
او زبون دو شیر چون باشد‌؟
در کمر چست کرد عطف قبا
در دَم شیر شد چو باد صبا
بانگ بر زد به تند شیران زود
وز میان دو شیر تاج ربود
چونکه شیران دلیریش دیدند
شیرگیری و شیری‌اش دیدند
حمله بردند چون تنومند‌ان
دشنه در دست و تیغ در دندان
تا سر تاجور به چنگ آرند
بر جهانگیر کار تنگ آرند
شه به تادیبشان چو رای افکند
سر هردو به زیر پای افکند
پنجه‌شان پاره کرد و دندان خرد
سر و تاج از میان شیران برد
تاج بر سر نهاد و شد بر تخت
بختیاری چنین نماید بخت
بردن تاجش از میان دو شیر
روبهان را ز تخت کرد به زیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بامدادان که صبح زرین تاج
کرسی از زر نهاد و تخت از عاج
بامدادان که صبح، کرسی خود را از طلا و تخت شاهی خود را از عاج برپا کرد.
کار‌دار‌ان و کار‌فرمایان
هم قوی‌دست و هم قوی‌رایان
افراد فعال دانا و مدیر، که هم از لحاظ قدرت جسمی و هم از نظر هوش و تدبیر، توانمند بودند. 
از عرب تا عجم سوار شدند
سوی شیران کارزار شدند
از عرب گرفته تا عجم، به‌راه افتادند و به‌سوی شیران جنگی رفتند.
شیردار‌ان دو شیر مردم‌خوار
یله کردند بر نشانهٔ کار
شیرداران دو شیر آدم‌خوار را رها کردند برای مقصود مورد نظر
شیر با شیر درهم افکندند
گور‌ِ بهرام گور می‌کندند
هوش مصنوعی: شیرها در نبردی سخت و پرشور، کار را به جایی می‌رسانند که قبر بهرام گور را ایجاد می‌کنند.
شیر‌دار‌ی از‌آن میانه دلیر
تاج بنهاد در میان دو شیر
هوش مصنوعی: شیر دلاوری از میان شیرها، تاجی را بر سر گذاشت و خود را برتری نشان داد.
تاج زر در میان شیر سیاه
چون به کام دو اژدها یک ماه
هوش مصنوعی: یک تاج زرین در وسط یک شیر سیاه مانند این است که دو اژدها به جان هم افتاده باشند و بر سر یک ماه نزاع کنند.
مه به آواز تشت رسته ز میغ
نه به تشت تهی‌، به تشت و به تیغ
هوش مصنوعی: ماه در سحرگاه با صدای طنین دل‌انگیزی از سبدی خارج شده است، نه به خاطر اینکه خالی باشد، بلکه به خاطر وجود زیبایی و جذابیتی که دارد.
می‌زدند آن دو شیر کینه سگال
بر زمین چون دو اژدها دنبال
دنبال‌: دُم‌.
یعنی این تاج زر ز ما که برَد
غارت از شیر و اژدها که برد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما این تاج زرین را به دست آورده‌ایم و از خطراتی که می‌تواند آن را تهدید کند، مانند حملات شیر و اژدها، محافظت خواهیم کرد. در واقع، تأکید بر حفاظت از آن و ارزشمندی‌اش دارد.
آگهی‌شان نه ز آهنین جگر‌ی
شیرگیر‌ی و اژدها شکری
شکر در این بیت مخفف شکار است.
گرد بر گرد آن دو شیر عظیم
کس یک آماج‌گه نگشت از بیم
هوش مصنوعی: دور آن دو شیر بزرگ، هیچ‌کس جرات نکرد به آن‌ها نزدیک شود به خاطر ترس.
فتوی آن شد که شیر‌دل بهرام
سوی شیران کند نخست خرام
هوش مصنوعی: حکم این بود که دلیر بهرام باید در آغاز به سمت شیران حرکت کند.
گر ستاند ز شیر تاج اوراست
جام زرین و تخت عاج اوراست
هوش مصنوعی: اگر شیر تاجش را بگیرند، او همچنان دارای جام زرین و تخت عاج خواهد بود.
ورنه از تخت رای بردارد
روی بر سوی جای خویش آرد
رای بردارد: چشم برگیرد، صرف‌نظر کند.
شاه بهرام ازین قرار نگشت
سوی شیر آمد از تنیزه دشت
تَنیزه دشت‌: کنارهٔ دشت‌.
در در و دشت هیچ پشته نبود
که بر‌آن پشته شیر کشته نبود
هوش مصنوعی: در هیچ کجا، نه در جنگل و نه در دشت، هیچ تپه‌ای وجود ندارد که یک شیر کشته بر روی آن نباشد.
سر صد شیر کنده بود ز یال
بود عمرش هنوز بیست و دو سال
هوش مصنوعی: در اینجا به جوانی اشاره می‌شود که در اوج قدرت و شجاعت خود قرار دارد، مانند شیری که سرش را از یالش جدا کرده‌اند. او هنوز جوان است و تنها بیست و دو سال دارد، اما به نظر می‌رسد که در زندگی‌اش تجربه‌ها و چالش‌های زیادی را پشت سر گذاشته است.
آنکه صد شیر ازو زبون باشد
او زبون دو شیر چون باشد‌؟
آن‌کسی که صد شیر را زبون کند و شکست دهد، چطور از دو شیر شکست می‌خورد؟
در کمر چست کرد عطف قبا
در دَم شیر شد چو باد صبا
مصرع اول‌: لبهٔ جامه‌اش را در کمر (کمربند) کرد (و آماده نبرد شد)
بانگ بر زد به تند شیران زود
وز میان دو شیر تاج ربود
بر آن شیران خشمگین فریاد زد و از میان آن دو شیر‌، تاج را برگرفت.
چونکه شیران دلیریش دیدند
شیرگیری و شیری‌اش دیدند
وقتی که شیران شجاعت او را دیدند و نیز زور و برتری او را دیدند.
حمله بردند چون تنومند‌ان
دشنه در دست و تیغ در دندان
مانند پهلوانان به او حمله‌ور شدند با چنگ‌های همچون خنجر و دندان‌های همچون شمشیر.
تا سر تاجور به چنگ آرند
بر جهانگیر کار تنگ آرند
هوش مصنوعی: تا وقتی که سر تاجور را به دست می‌آورند، بر جهان‌گیر کار را سخت و دشوار می‌کنند.
شه به تادیبشان چو رای افکند
سر هردو به زیر پای افکند
هوش مصنوعی: پادشاه برای تنبیه آن‌ها که تصمیم گرفت، هر دو را به زیر پا انداخت.
پنجه‌شان پاره کرد و دندان خرد
سر و تاج از میان شیران برد
هوش مصنوعی: او با قدرت و شجاعت خود به مبارزه می‌پردازد و از میان رقبا و دشمنان برتری می‌یابد، به‌طوری که هیچ کس نمی‌تواند مقابلش ایستاده و از او جلوگیری کند.
تاج بر سر نهاد و شد بر تخت
بختیاری چنین نماید بخت
تاج بر سر نهاد و بر تخت شاهی نشست؛ بخت و اقبال‌، آدمی را اینچنین یاوری می‌کند.
بردن تاجش از میان دو شیر
روبهان را ز تخت کرد به زیر
وقتی که تاج را از میان شیران ربود روبهان عقب نشستند و از تخت به‌زیر آمدند و دیگر ادعایی نداشتند.