نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو</p></div>
<div class="m2"><p>گشتم در دل گرفت جانا غم تو</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>برخاستم از سر دو عالم یکبار</p></div>
<div class="m2"><p>جز دل که نشسته بود آنجا غم تو</p></div></div>

دیوان نشاط اصفهانی به کوشش دکتر حسین نخعی - تصویر ۱۰۴

شمارهٔ ۶۴

بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو
گشتم در دل گرفت جانا غم تو
برخاستم از سر دو عالم یکبار
جز دل که نشسته بود آنجا غم تو

هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدا افتادن از خود و آشنا شدن با غم محبوبش سخن می‌گوید. او در دلش غم محبوب را احساس کرده و از همه چیز جز دلش که هنوز به غم او دلبسته است، جدا شده است. به عبارتی، غم محبوب به تمامی وجود او تسلط یافته است.

شمارهٔ ۶۲

شمارهٔ ۶۳

هوش مصنوعی: من از عزیزان خود دور و بیگانه شدم و در عوض، با غم تو آشنا شدم. غم تو در دل من جا گرفت و جانم را گرفت.

بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو

گشتم در دل گرفت جانا غم تو

هوش مصنوعی: از سر دو جهان برخاستم، اما تنها دلم بود که هنوز در آنجا غم تو را به دوش می‌کشید.

برخاستم از سر دو عالم یکبار

جز دل که نشسته بود آنجا غم تو

شمارهٔ ۶۳

اطلاعات

برگردان به زبان ساده