شمارهٔ ۳۸
ستایش خداوند بخشنده را
فروزندهٔ جان رخشنده را
پدید آور مهر و اردیبهشت
نگارندهٔ چهر زیبا و زشت
جز او آفرین بر کسی کی نکوست
که هم آفرین آفریننده اوست
خرد پرور از پیکر خاک اوست
زبان ساز دی از بر تاک اوست
چه مشکل چه آسان تواناست او
چه پیدا چه پنهان چو داناست او
از او گر بلندی و گر پستی است
اگر هوشمندی و گر مستی است
جز او نیست هستی و ما نیستیم
چو هستی جز او نیست ما کیستیم
به هر ذره مهر ضیا گستر اوست
به هر قطره دریای پهناور اوست
یکی نفخه از صنع او خواسته
جهان را چو باغی بر آراسته
به باغش فلک کرده نیلوفری
خرد را در آن دعوی عبهری
ز هر نقصی آرد کمالی پدید
به هر زشتیی بر جمالی پدید
پی هر خزان اندر آرد بهار
اذا عسعساللیل کادالنهار
چو از دستبرد خزان در چمن
نماند ز نسرین نشان وز سمن
در آرد نسیم بهاران به باغ
نه از خار ماند اثر نی ز زاغ
سهی سرو را سرفرازی دهد
به قمری سر نغمهسازی دهد
نوا بلبل از پردهٔ گل زند
ز هر گوشه گل راه بلبل زند
خروش آورد سیل از آهنگ رود
صبا سبزه در سبزه گیرد سرود
گل از شاخ اورنگی آرد به زیر
ز کیخسروی نغمه سازد صریر
ز کاخ عدم گل به شاخ آورد
پس آنگه ز شاخش به کاخ آورد
به ایوان خرامد گل از طرف شاخ
به بستان خرامند خوبان ز کاخ
ز عکس گل و سنبل و روی و موی
درو دشت گردد پر از رنگ و بوی
به هر جا یکی سبزه رست از گلی
گلی بلبلی دلبری بیدلی
دگر ره چو بیند به بستان دل
نروید بجز خار طغیان ز گل
ز سر چشمه کشت دنیا و دین
بجوشد کمال و نجوشد یقین
یکی را فراعون رحمانیش
به خود برنهد نام یزدانیش
ندانسته نیک و بد کار خویش
فرو مانده در رنج و تیمار خویش
یکی پیکری سازد از سنگ و سیم
که اینست پروردگار قدیم
فرو گیرد آفاق را ظلم و جور
بدان تا رهاند ز بیداد دور
فرستد به هر قوم پیغمبری
نشاند به هر کشوری داوری
یکی بر خدا رهنمون و دلیل
یکی بندگان را پناه و کفیل
ز پیغمبران مهتری برگزید
وزو چون فزونتر کمالی ندید
بر او وقف کرد آیت سروری
بر او ختم آیین پیغمبری
ز کشور خدایان با عدل و داد
بدین پادشه خاتم ختم داد
که تختش مصون باد و بختش فزون
خدایش پناه و نبی رهنمون
فرو ماندهام خیره در کار او
چه گویم که باشد سزاوار او
اگر ابر گویم گهر بارد او
اگر چرخ گویم درنگ آرد او
اگر بحر پیدا نشد ساحلش
اگر کوه سنگین نیامد دلش
اگر مهر زیباتر آمد به چهر
اگر ماه از وی ضیا دید مهر
اگر شاه بر وی سزاوار نیست
وزین برترم جای گفتار نیست
ای پرتو آفتاب سرمد
سلطان جهان جان محمد
در سایه ی مهر لایزالی
اینک چه زیان اگر هلالی
خوش باش که بخت بی زوالت
سد بدر بر آرد از هلالت
چشمان تواَند یا دو آهو
آورده به صیدگاه شه رو
یا در دو دریچه هندوانند
بر منظر شه نگاهبانند
آهوی تو در شکار شیران
هندوی تو خواجهٔ امیران
زنجیر نهاده گیسوانت
شمشیر کشیده ابروانت
خورشید و مهت جلاجل مهد
با بخت تواَست بخت را عهد
این بر سر عقل و کردن رای
وان بر رخ مهر عالم آرای
مهر تو همی ضیا فزا باد
در سایهٔ سایهٔ خدا باد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ستایش خداوند بخشنده را
فروزندهٔ جان رخشنده را
هوش مصنوعی: حمد و ستایش پروردگار مهربان را که زندگیبخش و روشنیدهندهی جانهاست.
پدید آور مهر و اردیبهشت
نگارندهٔ چهر زیبا و زشت
هوش مصنوعی: خالق ماه و اردیبهشت است که چهرههای زیبا و زشت را به تصویر میکشد.
جز او آفرین بر کسی کی نکوست
که هم آفرین آفریننده اوست
هوش مصنوعی: جز او هیچ کس دیگری نیست که شایسته ستایش باشد، چون خود او نیز ستایشگر خالقش است.
خرد پرور از پیکر خاک اوست
زبان ساز دی از بر تاک اوست
هوش مصنوعی: خرد و دانش او از جسم خاکیاش ناشی میشود و صدای سازش همچون آوای خوشی است که از درخت انگور برمیخیزد.
چه مشکل چه آسان تواناست او
چه پیدا چه پنهان چو داناست او
هوش مصنوعی: هر مشکلی که باشد، او قادراست؛ چه در دسترس و روشن، چه در خفا و پنهان. چون او داناست و آگاه است.
از او گر بلندی و گر پستی است
اگر هوشمندی و گر مستی است
هوش مصنوعی: اگر در زندگی بلند و پایینهایی وجود دارد، این به خاطر هوش توست یا به خاطر مستی و بیخبریات است.
جز او نیست هستی و ما نیستیم
چو هستی جز او نیست ما کیستیم
هوش مصنوعی: غیر از او هیچ چیزی وجود ندارد و ما هم در حقیقت وجود نداریم. وقتی که هستی جز او نیست، ما چه کسانی هستیم؟
به هر ذره مهر ضیا گستر اوست
به هر قطره دریای پهناور اوست
هوش مصنوعی: هر ذرهای حاوی نور و محبت اوست و هر قطرهای از آب به وسعت دریا، نشانهای از عظمت او به شمار میرود.
یکی نفخه از صنع او خواسته
جهان را چو باغی بر آراسته
هوش مصنوعی: یک وزش ملایم از خالق عالم درخواست کرده که جهان را همچون باغی زیبا و دلنشین زینت بخشد.
به باغش فلک کرده نیلوفری
خرد را در آن دعوی عبهری
هوش مصنوعی: در باغی که به زیبایی تزیین شده، نیلوفر آبی در حال رشد است و در آنجا، درختان و گیاهان به رقابت و تلاش برای نمایش زیبایی خود پرداختهاند.
ز هر نقصی آرد کمالی پدید
به هر زشتیی بر جمالی پدید
هوش مصنوعی: هر نقصی میتواند سبب ظهور کمالی شود و هر زشتی میتواند زیبایی را نمایان کند.
پی هر خزان اندر آرد بهار
اذا عسعساللیل کادالنهار
هوش مصنوعی: هرگاه که پاییز به پایان میرسد و بهار میآید، شب که رو به پایان است، مانند روزی روشن میشود.
چو از دستبرد خزان در چمن
نماند ز نسرین نشان وز سمن
هوش مصنوعی: زمانی که خزانی به چمن حمله میکند و ردّی از گل نسرین و گل سُمن نیست، دیگر خبری از زیبایی و طراوت نیست.
در آرد نسیم بهاران به باغ
نه از خار ماند اثر نی ز زاغ
هوش مصنوعی: نسیم بهاری در باغ میوزد و اثری از خارها باقی نمیگذارد و نیز صدای زاغها به گوش نمیرسد.
سهی سرو را سرفرازی دهد
به قمری سر نغمهسازی دهد
هوش مصنوعی: درخت سرو بلند و زیبا را به خاطر سر و قامتش به بلندی و شادابی یک پرنده آوازهخوان تشبیه میکند. به عبارتی، زیبایی و شگفتی سرو باعث میشود که پرندهای بشود که با نغمههایش فضای دلنشینی بسازد.
نوا بلبل از پردهٔ گل زند
ز هر گوشه گل راه بلبل زند
هوش مصنوعی: بلبل از میان گلها نغمههای عاشقانهای میسراید و در هر گوشه از باغ، گلها به طرز دلنشینی پاسخ او را میدهند.
خروش آورد سیل از آهنگ رود
صبا سبزه در سبزه گیرد سرود
هوش مصنوعی: سیل بهسرعت میآید و صدای رود نسیم درختان را به یاد میآورد؛ سبزهها در همدیگر گره میخورند و به شادی میرقصند.
گل از شاخ اورنگی آرد به زیر
ز کیخسروی نغمه سازد صریر
هوش مصنوعی: گل از شاخ پرتقال میافتد و زیر سایه کیخسرو، نغمه خوشی سر میدهد.
ز کاخ عدم گل به شاخ آورد
پس آنگه ز شاخش به کاخ آورد
هوش مصنوعی: از جایی که وجود ندارد، گلی بر روی شاخ ظاهر شد و سپس همان گل از شاخ به قصر و کاخ منتقل شد.
به ایوان خرامد گل از طرف شاخ
به بستان خرامند خوبان ز کاخ
هوش مصنوعی: در باغ، گلها با زیبایی از سمت درختان حرکت میکنند و در کنار آنها، زیبا روها نیز از قصر به سوی باغ میآیند و در آنجا قدم میزنند.
ز عکس گل و سنبل و روی و موی
درو دشت گردد پر از رنگ و بوی
هوش مصنوعی: تصور زیبای گل و سنبل و چهره و موی کسی، به قدری دلانگیز است که دشت را پر از رنگ و عطر میکند.
به هر جا یکی سبزه رست از گلی
گلی بلبلی دلبری بیدلی
هوش مصنوعی: در هر کجا که سبزهای روییده و گلها شکوفه کردهاند، بلبل زیبایی ظریف و دلفریبی به آواز آمده است.
دگر ره چو بیند به بستان دل
نروید بجز خار طغیان ز گل
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که اگر انسانی به مسیر جدیدی نگاه کند، در جایی که باید احساس شادابی و زیبایی کند، فقط با مشکلات و ناامیدیها روبهرو میشود و چیزی جز درد و غم نمیبیند.
ز سر چشمه کشت دنیا و دین
بجوشد کمال و نجوشد یقین
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا و ریشههای صحیحِ دنیا و دین به درستی پیبرداریم، کمال و حقیقت واقعی به وجود میآید و به یقین و اطمینان واقعی راه پیدا خواهیم کرد.
یکی را فراعون رحمانیش
به خود برنهد نام یزدانیش
هوش مصنوعی: یک نفر با خودخواهی و کبر، خود را به مقام بالایی میرساند و به نام خدا توجهی ندارد.
ندانسته نیک و بد کار خویش
فرو مانده در رنج و تیمار خویش
هوش مصنوعی: انسان با ندانستن خوب و بد اعمالش، در زحمت و اندوه خود گیر کرده است.
یکی پیکری سازد از سنگ و سیم
که اینست پروردگار قدیم
هوش مصنوعی: یک شخصی از سنگ و نقره مجسمهای میسازد که این همان پروردگار قدیمی است.
فرو گیرد آفاق را ظلم و جور
بدان تا رهاند ز بیداد دور
هوش مصنوعی: ظلم و ستم همه جا را فرا میگیرد، اما با این حال باید تلاش کرد تا از این ناعدالتی رهایی یابیم.
فرستد به هر قوم پیغمبری
نشاند به هر کشوری داوری
هوش مصنوعی: خداوند پیامبری را به هر ملتی میفرستد و در هر سرزمینی والی و حاکمی را تعیین میکند تا به قضاوت و داوری بپردازد.
یکی بر خدا رهنمون و دلیل
یکی بندگان را پناه و کفیل
هوش مصنوعی: شخصی وجود دارد که به خداوند راهنمایی میکند و دلیل و برهانی برای اوست، و همچنین فردی است که پناه و حمایتکننده بندگان خدا به شمار میرود.
ز پیغمبران مهتری برگزید
وزو چون فزونتر کمالی ندید
هوش مصنوعی: از میان پیامبران، فردی را به عنوان بزرگتر و بهترین انتخاب کرد و از او هیچ کمال و فضیلت بیشتری ندید.
بر او وقف کرد آیت سروری
بر او ختم آیین پیغمبری
هوش مصنوعی: او برای او مقام رهبری را وقف کرد و به او خاتم نبوت را بخشید.
ز کشور خدایان با عدل و داد
بدین پادشه خاتم ختم داد
هوش مصنوعی: از سرزمین خدایان که سرشار از عدل و انصاف است، این پادشاهی، نشانی از پایان کارنامه دادگری را به همراه دارد.
که تختش مصون باد و بختش فزون
خدایش پناه و نبی رهنمون
هوش مصنوعی: تخت سلطانی او همیشه محفوظ بماند و شانسش روز به روز بیشتر شود. خداوند همیشه حامی او باشد و پیامبر راهنمای او.
فرو ماندهام خیره در کار او
چه گویم که باشد سزاوار او
هوش مصنوعی: من در حیرت و شگفتی از کارهای او ماندهام و نمیدانم چه بگویم که شایسته عظمت او باشد.
اگر ابر گویم گهر بارد او
اگر چرخ گویم درنگ آرد او
هوش مصنوعی: اگر بگویم که باران مانند گوهر میبارد، او میپندارد که ابر است، و اگر بگویم که دایره (چرخ) در انتظار میماند، او درنگ میکند.
اگر بحر پیدا نشد ساحلش
اگر کوه سنگین نیامد دلش
هوش مصنوعی: اگر دریا پیدا نشود، ساحلی هم نخواهد بود و اگر کوه سنگین نیاید، دلنشینی هم وجود نخواهد داشت.
اگر مهر زیباتر آمد به چهر
اگر ماه از وی ضیا دید مهر
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات بیشتر از ماه باشد، حتی ماه هم از نورت روشنایی خواهد گرفت.
اگر شاه بر وی سزاوار نیست
وزین برترم جای گفتار نیست
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی شایسته او نیست، پس دیگر جایی برای گفتوگو و سخن گفتن دربارهاش وجود ندارد.
ای پرتو آفتاب سرمد
سلطان جهان جان محمد
هوش مصنوعی: ای پرتوی جاودانه آفتاب، ای سرور جهانیان، جان محمد.
در سایه ی مهر لایزالی
اینک چه زیان اگر هلالی
هوش مصنوعی: در زیر سایهی محبت همیشگی، اکنون چه ضرری دارد اگر ماهی نو در آسمان باشد؟
خوش باش که بخت بی زوالت
سد بدر بر آرد از هلالت
هوش مصنوعی: خوشحال باش که شانس و بختی که همیشه با توست، از زیباییات حمایت میکند.
چشمان تواَند یا دو آهو
آورده به صیدگاه شه رو
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند دو آهو هستند که به دامگاه شهریار آمدهاند.
یا در دو دریچه هندوانند
بر منظر شه نگاهبانند
هوش مصنوعی: در دو پنجره، دو نفر به تماشا نشستهاند و بر تماشای پادشاه نظارت دارند.
آهوی تو در شکار شیران
هندوی تو خواجهٔ امیران
هوش مصنوعی: عزیز من، تو مانند آهویی هستی که در دشتهای هندوستان توسط شیران شکار میشود. تو در میان امیران و بزرگزادگان مانند یک گوهر نایاب و با ارزش به شمار میروی.
زنجیر نهاده گیسوانت
شمشیر کشیده ابروانت
هوش مصنوعی: موهای تو همچون زنجیری است که به آن بسته شده و ابروهای تو به مانند شمشیری آماده برای حمله است.
خورشید و مهت جلاجل مهد
با بخت تواَست بخت را عهد
هوش مصنوعی: خورشید و ماه در مهد تو در کنار بخت تو هستند و بخت با تو پیمان بسته است.
این بر سر عقل و کردن رای
وان بر رخ مهر عالم آرای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یکی در مقام اندیشه و تدبیر قرار دارد و دیگری در جایگاه زیبایی و جاذبهای که دنیا را زینت میبخشد. اولی به فکر و عقل میپردازد در حالی که دومی به ظاهر و زیبایی میافزاید.
مهر تو همی ضیا فزا باد
در سایهٔ سایهٔ خدا باد
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو همواره مایهٔ روشنی و روشنایی باشد و در تحت حمایت خداوند قرار گیرد.
حاشیه ها
1402/11/31 11:01
احمد خرمآبادیزاد
تغییر فاز از بیت شماره 40
این بخش از مثنوی را که از آغاز میخوانیم، تا بیت شماره 40 در فضای ویژهای هستیم. اما ناگهان از همین بیت با تغییر لحنی شگفتاگیز روبرو میشویم! دلیلش این است که ده بیت آخر، در مدح سیفالدوله (صاحب اختیار اصفهان) سروده شده است (نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای ملی، شماره قفسه: 3118).