شمارهٔ ۳۷
شهنشاه دریا دل ابر کف
ابر طبع او چه گهر چه خزف
جهانجوی و عادل شه دین پرست
جهان در یکی عزم بگشود و بست
به عالم حصاری متین از کرم
که دارد از او بسته پای ستم
به سالی همایون و فرخ به فال
سر سروران آن شه بی هُمال
که با روسیان جنگی آهنگ داشت
به این ره هم آهنگ آن جنگ داشت
در این عرصهٔ دلکش دلربا
که آرد به تن جان شمیم صبا
به نُه پرده زد قبه خرگاه او
چهارم فلک خرگه جاه او
در این دشت چندی بیاسود و ماند
از آن جای لشکر سوی روس راند
چو راندی ابر اشهب دیو تک
ملک از فلک خواندی الامرلک
بیفتاد ازین وادی این سو رهش
بر این تل که میبود منزلگهش
ز حکم وی این قصر پیراسته
چو قصر فلک یابی آراسته
چنان اندر این قصر افکنده نور
که در قصر گردون فروزنده هور
ملک چهره پوشاند از شرم او
فلک بی سکون رفت ز آزرم او
زمین گشت آرامگاهی چنین
فلک رشک آرد همی بر زمین
در او چون بپیوست سلک نشاط
گهر هم از آن بست کلک نشاط
بدین قطعه بنگر که پا تا به سر
همی عقد بر عقد در و درر
بدان عقدها تا در او شهد بست
به هر عقد از آن عقد این عهد بست
به هر عقد او گر شماری لآل
دهد یاد آن سال فرخنده فال
جهانبان را جهانی دیگر است این
زمین و آسمانی دیگر است این
بهارش را زیان از دی نباشد
شرابش را خمار از پی نباشد
به گنج وی فنا را نیست دستی
که هرچ افزون دهد افزونترستی
در آن گیتی که ملکی پایدار است
شهنشه باج گیر و تاجدار است
به سر تاجش ولی از گوهر خویش
ستاند باج لیک از کشور خویش
به درگاهش کسی را راه باشد
که با وی خاطری آگاه باشد
از آن دریا که غواصش ضمیر است
در آن ایوان که از فکرش سریر است
چو خواهد طبع شه گوهر برآرد
چو خواهد رای خسرو پا گذارد
پی ضبط گهر گنجور گردد
به پای دست او دستور گردد
نه هر کس درخور این کار باشد
نه هر سر لایق اسرار باشد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهنشاه دریا دل ابر کف
ابر طبع او چه گهر چه خزف
هوش مصنوعی: پسری از دریا با قلبی بزرگ و مهربان، مانند ابرهایی که در آسمان آماده بارش هستند. طبیعت او پر از زیبایی و ثروت است، که میتواند هم به صورت ارزشمند و گرانبها باشد و هم به صورت بیارزش و معمولی.
جهانجوی و عادل شه دین پرست
جهان در یکی عزم بگشود و بست
هوش مصنوعی: پادشاهی که در جستجوی حقیقت و عدالت است، با اراده قوی خود، در دنیا را به روی مردم باز و در مواقعی نیز آن را میبندد.
به عالم حصاری متین از کرم
که دارد از او بسته پای ستم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به وجود حفاظتی قوی و محکم از خوبیها و مهربانیهاست که باعث میشود ستم و بیعدالتی نتواند به آن عالم نفوذ کند.
به سالی همایون و فرخ به فال
سر سروران آن شه بی هُمال
هوش مصنوعی: در سالی خوشیمن و خجسته، به نشانهی خوب و نیک، خوشحالی و خوشبختی فرمانروای آن شهر نمایان بود.
که با روسیان جنگی آهنگ داشت
به این ره هم آهنگ آن جنگ داشت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به جنگ با روسها میرفت، در مسیر خود به رویارویی آن جنگ نیز تمرکز و همت داشت. به عبارت دیگر، او در حال حرکت به سمت میدان جنگ بود و به عزم و اراده خود در این راستا ادامه میداد.
در این عرصهٔ دلکش دلربا
که آرد به تن جان شمیم صبا
هوش مصنوعی: در این فضای زیبا و جذاب که نسیم ملایم صبحگاهی جان را نوازش میکند، چه چیز میتواند جان را به خود جذب کند؟
به نُه پرده زد قبه خرگاه او
چهارم فلک خرگه جاه او
هوش مصنوعی: او با نُه پرده، چادر یا سایبانی برپا کرده و در آن، مقام و جایگاهی به وسعت و زیبایی آسمان دارد.
در این دشت چندی بیاسود و ماند
از آن جای لشکر سوی روس راند
هوش مصنوعی: در این دشت مدتی آرامش کرد و ماند، و به یاد آن مکان، سپاه به سوی روسیه حرکت کرد.
چو راندی ابر اشهب دیو تک
ملک از فلک خواندی الامرلک
هوش مصنوعی: وقتی که ابر سیاه و تیره بر فراز زمین میتازد، تو میگویی که فرمانروایی بر آسمان را در اختیار گرفته است.
بیفتاد ازین وادی این سو رهش
بر این تل که میبود منزلگهش
هوش مصنوعی: از این بیابان که عبور کرد، راهش به سمت این تپه افتاد که در گذشته منزلگاه او بود.
ز حکم وی این قصر پیراسته
چو قصر فلک یابی آراسته
هوش مصنوعی: به خواست او، این قصر به زیبایی آراسته شده است، مانند قصر آسمان که تزیینات خاص خود را دارد.
چنان اندر این قصر افکنده نور
که در قصر گردون فروزنده هور
هوش مصنوعی: نور به قدری در این قصر تابیده که حتی در آسمان هم مانند خورشید می درخشد.
ملک چهره پوشاند از شرم او
فلک بی سکون رفت ز آزرم او
هوش مصنوعی: ملک، به خاطر شرم او چهرهاش را پنهان کرد و آسمان هم از حیا و شرم او بیقرار شد.
زمین گشت آرامگاهی چنین
فلک رشک آرد همی بر زمین
هوش مصنوعی: زمین به مکانی برای آرامش و آرامگاهی تبدیل شده که آسمان به آن حسادت میورزد.
در او چون بپیوست سلک نشاط
گهر هم از آن بست کلک نشاط
هوش مصنوعی: وقتی که شادی و نشاط به او پیوست، آن را مانند دانهای درخشان به وجود آورد.
بدین قطعه بنگر که پا تا به سر
همی عقد بر عقد در و درر
هوش مصنوعی: به این قطعه نگاه کن که از سر تا پا همه چیز به هم پیوسته و محکم است.
بدان عقدها تا در او شهد بست
به هر عقد از آن عقد این عهد بست
هوش مصنوعی: هرگاه در یک رابطه یا پیمان، شیرینی و خوشی وجود داشته باشد، در واقع با هر یک از آن پیمانها یک توافق و عهد جدید برقرار میشود.
به هر عقد او گر شماری لآل
دهد یاد آن سال فرخنده فال
هوش مصنوعی: هر زمان که به او نگاهی بیندازی، مانند مرواریدهایی درخشنده را به یاد میآوری که نشانی از سالی خوشیمن و شگفتانگیز دارند.
جهانبان را جهانی دیگر است این
زمین و آسمانی دیگر است این
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی که با دیدی وسیع و عمیق به زندگی نگاه میکند، نگاهی متفاوت به دنیا دارد. او میتواند از جنبههای دیگری به زمین و آسمان بیندیشد و تجربههای جدیدی را درک کند. دنیا برای او فراتر از ظواهر و محدودیتهاست و بُعدی دیگر را در نظر میآورد.
بهارش را زیان از دی نباشد
شرابش را خمار از پی نباشد
هوش مصنوعی: بهار آن بهار نیست که از زمستان لطمه دیده باشد و شرابش هم به خاطر کسی دچار حالت خماری نمیشود.
به گنج وی فنا را نیست دستی
که هرچ افزون دهد افزونترستی
هوش مصنوعی: هیچ دستانی به گنج او نمیتواند دسترسی پیدا کند، زیرا هر چه بر ثروتش افزوده شود، به همان نسبت از آن کاسته خواهد شد.
در آن گیتی که ملکی پایدار است
شهنشه باج گیر و تاجدار است
هوش مصنوعی: در آن دنیایی که فرمانروایی باثبات وجود دارد، پادشاهی که از مردم مالی میگیرد و تاجی بر سر دارد، به چشم میآید.
به سر تاجش ولی از گوهر خویش
ستاند باج لیک از کشور خویش
هوش مصنوعی: بر سر تاجش به خاطر جواهراتش مالیات میگیرد، اما از سرزمین خود هیچگونه وجهی نمیگیرد.
به درگاهش کسی را راه باشد
که با وی خاطری آگاه باشد
هوش مصنوعی: کسی میتواند به درگاه او نزدیک شود که دلش با او آشنا و همفکر باشد.
از آن دریا که غواصش ضمیر است
در آن ایوان که از فکرش سریر است
هوش مصنوعی: غواص با فکر و اندیشهاش به عمق دریا میرود و در آنجا، از جایی که بر آن نشسته، به روشنی و عمق وجودش پی میبرد.
چو خواهد طبع شه گوهر برآرد
چو خواهد رای خسرو پا گذارد
هوش مصنوعی: وقتی که طبیعت پادشاه بخواهد، جواهرات را نمایان میکند و وقتی که ارادهی او باشد، از جا اقدام میکند.
پی ضبط گهر گنجور گردد
به پای دست او دستور گردد
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن جواهرات گرانبها، نیاز به دقت و راهنمایی است. انسان باید با تمرکز و جدیت پیش برود تا به هدف خود برسد.
نه هر کس درخور این کار باشد
نه هر سر لایق اسرار باشد
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند بهراحتی از عهده این مسئولیت برآید و نه هر کسی شایستگی درک و فهم رازها و اسرار را دارد.