شمارهٔ ۳۳
باز این دیوانه ی بگسسته بند
فاش میگوید بآواز بلند
در همه عالم نبینم غیر دوست
چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست
کافر است این عاشق شوریده حال
ای مسلمانان کافر کش تعال
اقتلونی کیف ماشاء الحبیب
والطرحونی اینما جاء الحبیب
عشق اگر کفر است بیشک کافرم
گر کشی کافر بکش من حاضرم
طایری را از قفس آزاد کن
خاطر غمدیده ای را شاد کن
مرغ دامی را سوی بستان فرست
تشنه کامی را بر عمان فرست
من نمیگویم که عاشق کافراست
عاشقی از کافری آنسوتر است
کافرم ترسم اگر از کشتنم
بنده ی شاهم نه در بند تنم
این تن خاکی قرین خاک به
دور ازین ناپاک جان پاک به
این سرادر خورد ویران کردن است
این قفس شایسته ی بشکستن است
مرغ را خوشتر چه باشد از چمن
زندگی تن بود زندان من
جان سلیمان است و این دل خاتم است
که بر او نفشی ز اسم اعظم است
وین تن مشؤومم آن دیو لعین
کز سلیمان در ربودستی نگین
آن حواس باطن و ظاهر همه
امر وی را گشته فرمانبر همه
مرگ کو تاداد جان گیرد ز تن
خاتم جم را ستاند ز اهرمن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز این دیوانه ی بگسسته بند
فاش میگوید بآواز بلند
هوش مصنوعی: این فرد دیوانه که به شدت ناآرام است، پیامش را با صدای بلند و به وضوح بیان میکند.
در همه عالم نبینم غیر دوست
چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست
هوش مصنوعی: در تمام دنیا جز دوست را نمیبینم، اگر او نباشد، دنیا اصلاً وجود ندارد.
کافر است این عاشق شوریده حال
ای مسلمانان کافر کش تعال
هوش مصنوعی: این عاشق دیوانه در حقیقت کافر است، ای مسلمانان که عادت دارید کافران را بکشید، به او بیندیشید.
اقتلونی کیف ماشاء الحبیب
والطرحونی اینما جاء الحبیب
هوش مصنوعی: هرطور که دوست دارد، مرا بکشید و هر جا که دوست دارد بیاورد، به آنجا پرتابم کنید.
عشق اگر کفر است بیشک کافرم
گر کشی کافر بکش من حاضرم
هوش مصنوعی: اگر عشق به حقیقت کفر باشد، من با کمال میل کافر هستم. اگر باید من را به خاطر کفرم بکشی، من آمادهام.
طایری را از قفس آزاد کن
خاطر غمدیده ای را شاد کن
هوش مصنوعی: پرندهای را که در قفس حبس شده است، آزاد کن و با این کار دل کسی را که غمگین است شاد کن.
مرغ دامی را سوی بستان فرست
تشنه کامی را بر عمان فرست
هوش مصنوعی: پرندهای که در قفس است را به باغ بفرست و آن کسی را که تشنه است به عمان بفرست.
من نمیگویم که عاشق کافراست
عاشقی از کافری آنسوتر است
هوش مصنوعی: من نمیگویم که عاشق از کافرهاست، بلکه عشق واقعی فراتر از این تعصبات است.
کافرم ترسم اگر از کشتنم
بنده ی شاهم نه در بند تنم
هوش مصنوعی: من کافر هستم و میترسم اگر مرا بکشند، نمیتوانند مرا مانند بندهای از شاه در بند تنم نگهدارند.
این تن خاکی قرین خاک به
دور ازین ناپاک جان پاک به
هوش مصنوعی: این جسم خاکی به خاک وابسته است و از جان پاکی که در آن وجود دارد، دور است.
این سرادر خورد ویران کردن است
این قفس شایسته ی بشکستن است
هوش مصنوعی: این سرایند گیج کننده و پر از مشکل است و این محدودیتها و بندها ارزش شکستن را دارند.
مرغ را خوشتر چه باشد از چمن
زندگی تن بود زندان من
هوش مصنوعی: پرنده را چه چیزی از زندگی در چمن بهتر خواهد بود، چرا که تن من برای او مانند یک زندان است.
جان سلیمان است و این دل خاتم است
که بر او نفشی ز اسم اعظم است
هوش مصنوعی: این دل مانند سلیمان است و در آن نشان نام بزرگ وجود دارد.
وین تن مشؤومم آن دیو لعین
کز سلیمان در ربودستی نگین
هوش مصنوعی: این جسم بدشگون من، آن روح پلید است که انگشتری از سلیمان را ربوده است.
آن حواس باطن و ظاهر همه
امر وی را گشته فرمانبر همه
هوش مصنوعی: تمامی حواس درونی و بیرونی او به نوعی تحت فرمان و کنترل او درآمدهاند.
مرگ کو تاداد جان گیرد ز تن
خاتم جم را ستاند ز اهرمن
هوش مصنوعی: مرگ چه زمانی میتواند جان را از بدن جدا کند، زمانی که خاتم جم از دستان اهریمن گرفته شود.