گنجور

شمارهٔ ۲۸

این منم کاینسان خجل از خاک توس
میبرندم ای دریغ و ای فسوس
بیخود و درمانده و سرگشته‌ام
خشک لب از طرف جو برگشته‌ام
هر کسی کز طرف جو کامی گرفت
بر مراد کام خود جامی گرفت
در خور جامی نیامد کام من
لایق سنگی نشد هم جام من
شرح اوصاف گلم رهزن شده
لیک بسته چشم و در گلشن شده
بازگشته از گلستان خوار و زار
خود چه یابد کور از گل غیر خار
گشته یوسف را خریدار از کلاف
رانده با رخش اسبِ چوبین در مصاف
کیستم من رهروی بی راحله
کیستم من واپسی از قافله
بنده‌ای در کار خود درمانده‌ای
از در صاحب به خواری رانده‌ای
بندهٔ بیشرم و گستاخ و جسور
با که آوخ با خداوندی غیور
مستمندی خسته مسکینی غریب
از صلای عام سلطان بی نصیب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این منم کاینسان خجل از خاک توس
میبرندم ای دریغ و ای فسوس
هوش مصنوعی: این من هستم که این انسان‌ها از خاک توس به دوش می‌برند و این واقعیت برایم تاسف‌بار است.
بیخود و درمانده و سرگشته‌ام
خشک لب از طرف جو برگشته‌ام
هوش مصنوعی: من بی‌هدف و سردرگم هستم، لب‌هایم خشک شده و از طرف جریان آب بازگشته‌ام.
هر کسی کز طرف جو کامی گرفت
بر مراد کام خود جامی گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که از جانب آب (یا زندگی) موفقیتی به دست آورد، موفقیتش را به عنوان دستاوردی بزرگ می‌شمارد و به آرزوهایش می‌رسد.
در خور جامی نیامد کام من
لایق سنگی نشد هم جام من
هوش مصنوعی: در این عالم چیزی برای من مناسب نیست، حتی جامی که به من داده‌اند، شایستهٔ حال و خواسته‌های من نیست و به سنگی می‌ماند که نتوانسته‌ام به آن دست یابم.
شرح اوصاف گلم رهزن شده
لیک بسته چشم و در گلشن شده
هوش مصنوعی: گل من که توصیفش می‌شود، توجه بسیاری را جلب کرده است، اما من به خاطر زیبایی و ظرافتی که در خود دارد، چشمانم را بسته‌ام و در دنیای گل‌ها غرق شده‌ام.
بازگشته از گلستان خوار و زار
خود چه یابد کور از گل غیر خار
هوش مصنوعی: کسی که از زندگی خوب و خوشی به بدبختی و پریشانی برگشته است، مانند نابینایی است که از گلستان زیبایی به جایی آمده که جز خار و دردی دیگر نمی‌بیند. او هیچ چیزی جز بی‌حالی و رنج نخواهد یافت.
گشته یوسف را خریدار از کلاف
رانده با رخش اسبِ چوبین در مصاف
هوش مصنوعی: یوسف را کسی خریده که از کارش رانده شده و همراه با یک اسب چوبی به میدان آمده است.
کیستم من رهروی بی راحله
کیستم من واپسی از قافله
هوش مصنوعی: من کیستم که در این سفر تنها و بدون راهنما هستم؟ من کیستم که از جمع دیگران منحرف شده‌ام و از قافله جا مانده‌ام؟
بنده‌ای در کار خود درمانده‌ای
از در صاحب به خواری رانده‌ای
هوش مصنوعی: یک بنده، در کار خودش به بن بست رسیده و به خاطر مشکلاتش، از درگاه صاحبش طرد شده است.
بندهٔ بیشرم و گستاخ و جسور
با که آوخ با خداوندی غیور
هوش مصنوعی: من بنده‌ای بی‌شرم و گستاخ هستم، اما به که شکایت کنم وقتی که خداوندی غیور وجود دارد؟
مستمندی خسته مسکینی غریب
از صلای عام سلطان بی نصیب
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیدن حالتی است که شخصی نیازمند و بی‌پناه، از صدای عمومی و فراخوانی که به سوی سلطان می‌شود، بی‌بهره است. این غم و اندوه، احساس تنهایی و نداشتن امکانات را به خوبی نمایان می‌کند.