گنجور

شمارهٔ ۲

ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه
بودی و جز بود تو بودی نبود
بود پنهان آتشی دودی نبود
عشق ناگه زد بر آتش دامنی
شعله‌ها سر کرد از هر روزنی
شعله‌ها راه ظهور آموختند
پرده‌ها یک یک سراسر سوختند
شد عیان از شعله‌ها آنگاه دود
شعله‌ها را دودها پنهان نمود
از درون چشمها جوشید رود
در کمون چشمه‌ها کوشید رود
چشمها زان دود نابینا شده
چشمه‌ها زان رود ناپیدا شده
چشم ما زان رودها خیره شده
روز ما زان دودها تیره شده
چون جمالش از حجاب غیب رَست
از شهود خویش بر خود پرده بست
بود تا بود او ز چشم غیر دور
از خفا گاهی و گاهی از ظهور
کیست دانی غیر این ما و منی
چیست دانی سیر زین ماء منی
چشم ما یک ره نبیند سوی دوست
ور ببیند هر چه بیند روی اوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه
هوش مصنوعی: ای موجودی که به خاطر تو وجود دارد، همه چیز در آرزوی توست و تمام سودها به خاطر توست.
بودی و جز بود تو بودی نبود
بود پنهان آتشی دودی نبود
هوش مصنوعی: تو همیشه بودی و تنها وجود تو بود که مرا مشغول می‌کرد. یک آتش پنهانی در درون داشتم که البته دودی نداشت و برملا نمی‌شد.
عشق ناگه زد بر آتش دامنی
شعله‌ها سر کرد از هر روزنی
هوش مصنوعی: عشق به‌طور ناگهانی شعله‌ای گرم و پرانرژی از خود بروز داد و از هر درز و شکافی، نور و حرارتش را منتشر کرد.
شعله‌ها راه ظهور آموختند
پرده‌ها یک یک سراسر سوختند
هوش مصنوعی: شعله‌ها به ما نشان دادند که چگونه باید خود را نشان دهیم و پرده‌ها یکی پس از دیگری به طور کامل سوختند.
شد عیان از شعله‌ها آنگاه دود
شعله‌ها را دودها پنهان نمود
هوش مصنوعی: از شعله‌ها پیداست که چگونه دود آن‌ها را به خوبی پوشانده است.
از درون چشمها جوشید رود
در کمون چشمه‌ها کوشید رود
هوش مصنوعی: از چشمان جاری عشق و احساس، زندگی و زیبایی شکل می‌گیرد و در دل چشمه‌ها، به آرامی و با تلاش جریان می‌یابد.
چشمها زان دود نابینا شده
چشمه‌ها زان رود ناپیدا شده
هوش مصنوعی: چشم‌ها از آن دود آسیب دیده و نابینا شده‌اند و چشمه‌ها به خاطر آن رود نامشخص و پنهان شده‌اند.
چشم ما زان رودها خیره شده
روز ما زان دودها تیره شده
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر آن رودها حیرت‌زده شده و روز ما به خاطر آن دودها تاریک و کدر شده است.
چون جمالش از حجاب غیب رَست
از شهود خویش بر خود پرده بست
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی‌اش از پوشش پنهان بیرون آمد، برای خود از مشاهده‌اش پرده‌ای کشید.
بود تا بود او ز چشم غیر دور
از خفا گاهی و گاهی از ظهور
هوش مصنوعی: او همیشه وجود داشت و حضورش در نظر دیگران ناپدید بود، گاهی در خفاء و گاهی به وضوح نمایان می شد.
کیست دانی غیر این ما و منی
چیست دانی سیر زین ماء منی
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی غیر از ما و من چه چیزی وجود دارد؟ آیا می‌دانی این جریان شیرین عشق برای چه چیزی است؟
چشم ما یک ره نبیند سوی دوست
ور ببیند هر چه بیند روی اوست
هوش مصنوعی: چشم ما هیچ راهی را به سمت دوست نمی‌بیند، و اگر هم چیزی ببیند، تنها چهره او را می‌بیند.