شمارهٔ ۱۸
زافرینش بیشتر حق بود و بس
هستی از هستی مطلق بود و بس
ذات واجب بود و هستی کمال
ایمن از هر نیستی و هر زوال
خواست تا سازد جهانی از عدم
نیستی را داد در هستی قدم
نیستی با هستی آمیزش گرفت
با بلندی پستی آمیزش گرفت
مایه ی هستی ممکن نیستی ست
کس ز هستی غیر واجب هست نیست
نیستی را گر بهستی ره نبود
هستیی جز هستی اله نبود
گر نگشتی نقص پیدا با کمال
کس نبودی غیر ذات ذوالجلال
دیده بگشا از سمک تا بر سماک
از فراز عرش در قعر مغاک
نیک بنگر تا که در هر ذرهای
از کمال و نقص بینی بهرهای
نعمت و نقمت به هم آمیختند
محنت و راحت زهم انگیختند
عقل اول کز دو عالم برتر است
غیر حق از هرچه گویم سرور است
از غم تجدید و ظل احتیاج
ممکن است و نیستی ممکن علاج
خاک ره گر خارت آید در نظر
فخرها دارد ز یک ره بر بشر
هر چه اندوزی نبینی هیچ سود
گر ندارد هیچ خود دارد وجود
هر که باشد جز خدای لایزال
هم در او نقص است و هم در وی کمال
ذلتی دارد رهین عزتی
نعمتی دارد قرین نقمتی
اولیا و انبیا و رهنما
خازنان گنج اسرار خدا
گر کمالی رو نمودی سویشان
سوی دیگر نقص باید رویشان
ور بدیدی وقتی آسیب از نقم
شکر میگفتند بر دیگر نعم
نه ملول از آن و نه معذور از این
نه ز شادی شاد و نه از غم غمین
من که سد شادی به هر کامیم هست
شهدها بر لب زهر جامیم هست
از غمی کی تلخ سازم کام خویش
تلخ بگذارم به خود ایام خویش
این غمم را هم نشاطی از پی است
امشب و فردا نمیدانم کی است
هر که دارد غمگساری چون خدا
گر غمین باشد کجا باشد روا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زافرینش بیشتر حق بود و بس
هستی از هستی مطلق بود و بس
هوش مصنوعی: خالقیت بیشتر از اینکه ناشی از خود فرد باشد، به حقیقت و وجود مطلق وابسته است. هستی تنها از وجودی مطلق سرچشمه میگیرد.
ذات واجب بود و هستی کمال
ایمن از هر نیستی و هر زوال
هوش مصنوعی: ماهیت وجودی او برتر و کامل است و هرگونه زوال و عدم در او راهی ندارد.
خواست تا سازد جهانی از عدم
نیستی را داد در هستی قدم
هوش مصنوعی: خواست که از عدم و بینظار، جهانی بسازد و در هستی قدم نهاد.
نیستی با هستی آمیزش گرفت
با بلندی پستی آمیزش گرفت
هوش مصنوعی: عدم و وجود با یکدیگر پیوند خوردند و مرتبههای بلند و پایین نیز با هم درآمیختند.
مایه ی هستی ممکن نیستی ست
کس ز هستی غیر واجب هست نیست
هوش مصنوعی: ماهیّت وجود، به ذاتِ واجب مربوط میشود و هیچ چیز دیگری وجود ندارد که به معنای واقعی هستی تلقی شود.
نیستی را گر بهستی ره نبود
هستیی جز هستی اله نبود
هوش مصنوعی: اگر در وجود چیزی به نام نبودن وجود داشته باشد، راهی برای وجود داشتن نیست و هیچ هستیای جز وجود الهی وجود ندارد.
گر نگشتی نقص پیدا با کمال
کس نبودی غیر ذات ذوالجلال
هوش مصنوعی: اگر نقصی در وجود نداشتهای، از کمال هیچکس بهرهمند نبودی و تنها ذات خداوند حق است که کمال مطلق دارد.
دیده بگشا از سمک تا بر سماک
از فراز عرش در قعر مغاک
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن تا از ارتفاعات آسمان به عمق ته درهها و تاریکیها نگاهی بیندازی.
نیک بنگر تا که در هر ذرهای
از کمال و نقص بینی بهرهای
هوش مصنوعی: خوب دقت کن، زیرا در هر چیز کوچک و بزرگ، نشانهای از کمال و نقص وجود دارد که باید از آن بهرهبرداری کنی.
نعمت و نقمت به هم آمیختند
محنت و راحت زهم انگیختند
هوش مصنوعی: نعمت و بدبختی در هم آمیختهاند، و درد و آرامش نیز بهگونهای با هم درگیر شدهاند.
عقل اول کز دو عالم برتر است
غیر حق از هرچه گویم سرور است
هوش مصنوعی: عقل نخستین که از تمام موجودات بالاتر است، غیر از حق، هر چیزی که بگویم تنها خوشی و شادی است.
از غم تجدید و ظل احتیاج
ممکن است و نیستی ممکن علاج
هوش مصنوعی: از درد و غم گذشته ممکن است که دوباره به یاد بیاید و نیاز به کمک حس شود، اما از نداشتن و فقدان هیچ راه حلی وجود ندارد.
خاک ره گر خارت آید در نظر
فخرها دارد ز یک ره بر بشر
هوش مصنوعی: اگر خاک راه به نظرت خوار بیاید، باید بدانید که از همان راه، فخر و عظمت برای بشریت به وجود آمده است.
هر چه اندوزی نبینی هیچ سود
گر ندارد هیچ خود دارد وجود
هوش مصنوعی: هر چیزی که جمعآوری کنی، اگر به دردت نخورد، هیچ فایدهای نخواهد داشت و تنها برای خودت وجود دارد.
هر که باشد جز خدای لایزال
هم در او نقص است و هم در وی کمال
هوش مصنوعی: هر کسی غیر از خداوند بزرگ، کمبودهایی در وجودش هست و در عین حال ممکن است ویژگیهای درخشان و خوبی هم داشته باشد.
ذلتی دارد رهین عزتی
نعمتی دارد قرین نقمتی
هوش مصنوعی: بعضی از ذلتها به خاطر عزتهایی است که داریم و بعضی از نعمتها در کنار عذابها و مشکلاتی قرار دارند.
اولیا و انبیا و رهنما
خازنان گنج اسرار خدا
هوش مصنوعی: اولیا و پیامبران و هدایتکنندگان به عنوان نگهبانان گنجینههای اسرار خدا شناخته میشوند.
گر کمالی رو نمودی سویشان
سوی دیگر نقص باید رویشان
هوش مصنوعی: اگر تو کمالی را به نمایش بگذاری، باید نقصی نیز در طرف مقابل وجود داشته باشد.
ور بدیدی وقتی آسیب از نقم
شکر میگفتند بر دیگر نعم
هوش مصنوعی: اگر آسیب و درد را میدیدی، در آن لحظه به یاد میآوردی که شیرینی و خوشیهای زندگی چقدر زیبا و ارزشمندند.
نه ملول از آن و نه معذور از این
نه ز شادی شاد و نه از غم غمین
هوش مصنوعی: نه از این دنیا خستهام و نه به خاطر مشکلات دلیلی برای عذرخواهی دارم. نه به خاطر شادی خوشحالم و نه به خاطر غم ناراحتم.
من که سد شادی به هر کامیم هست
شهدها بر لب زهر جامیم هست
هوش مصنوعی: من به نوعی مانع شادی دیگران هستم، در حالی که لذتها بر لبانم وجود دارد و ما در حقیقت تلخیهایی را تجربه میکنیم.
از غمی کی تلخ سازم کام خویش
تلخ بگذارم به خود ایام خویش
هوش مصنوعی: از کدام غم میتوانم کام خود را تلخ کنم؟ بگذارم روزهای زندگیام تلخ بگذرد.
این غمم را هم نشاطی از پی است
امشب و فردا نمیدانم کی است
هوش مصنوعی: امشب و فردا حالتی از شادی در غمهایم وجود دارد، ولی نمیدانم این خوشی تا کی ادامه خواهد داشت.
هر که دارد غمگساری چون خدا
گر غمین باشد کجا باشد روا
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل غم دارد و همچنین خداوندی دارد که غمش را تسلی میبخشد، چگونه ممکن است که در غم بماند و این وضعیت برای او مناسب باشد؟