شمارهٔ ۱۷
آفتابی آسمانها زو عیان
گوهری بس بحرها در وی نهان
رای او مهری ولی برتر ز اوج
طبع او بحری ولی خالی زموج
چون حضیضش نیست کی اوجش بود
تنگ باشد بحر اگر موجش بود
موج کمتر بود بحر ار ژرف بود
آب کی ریزد چو کم از ظرف بود
زان نهانی بحرهای تو به تو
گشته بحری رود رود و جوی جو
گلستانش کایمن آمد از خزان
تشنه جویان جویها در وی روان
سروسان از آن گلستان رُستهام
بر کنار جوی او جا جستهام
در کنار بحر نه راهم هنوز
از میان جو نه آگاهم هنوز
قطره قطره آب میبنمایدم
لحظه لحظه تشنگی افزایدم
جوی خون از دل بدامان بستهام
خشک لب بر طرف جو بنشستهام
فیضی از آن یم ندیده جز نمی
آب حیوان ریزدم از لب همی
دردها را گرچه درمان کردهام
کفرها را گرچه ایمان کردهام
عشقم از نو باز اگر یاری کند
ور طبیبم باز غمخواری کند
خاصیت را دردها درمان نهم
کفرها را معنی ایمان نهم
تا به جانم درد درمانی کند
در ضمیرم کفر ایمانی کند
بر طبیبم باز دارم زحمتی
تا به جانم باز آرد رحمتی
دردها بردارم و درمان شوم
کفرها بگذارم و ایمان شوم
باز خواهم خواست کامی بیشتر
عشق خواهد رفت گامی پیشتر
آنکه نه درد است و نه درمان شوم
آنکه نه کفر است و نه ایمان شوم
گاه گردم درد و گه درمان شوم
گاه گردم کفر و گه ایمان شوم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفتابی آسمانها زو عیان
گوهری بس بحرها در وی نهان
هوش مصنوعی: خورشیدی در آسمانها وجود دارد که نمایانگر گوهری بسیار ارزشمند است و در درون آن، عمقهای زیادی از دریاها نهفته است.
رای او مهری ولی برتر ز اوج
طبع او بحری ولی خالی زموج
هوش مصنوعی: رای او همچون مهری است که از هر اوجی بالاتر است و قدرت تفکر او مانند دریایی است که از امواج خالی است.
چون حضیضش نیست کی اوجش بود
تنگ باشد بحر اگر موجش بود
هوش مصنوعی: اگر عمق دریا کم باشد، چگونه میتواند بلند باشد؟ اگر دریا مواج باشد، عمق آن هم باید زیاد باشد.
موج کمتر بود بحر ار ژرف بود
آب کی ریزد چو کم از ظرف بود
هوش مصنوعی: اگر دریا عمیق باشد، اما امواج آن کم باشد، آب نمیتواند از ظرف بریزد.
زان نهانی بحرهای تو به تو
گشته بحری رود رود و جوی جو
هوش مصنوعی: از عمق وجودت، دریاهایی پنهان به وجود آمدهاند که این دریاها به رودها و جویها تقسیم شدهاند.
گلستانش کایمن آمد از خزان
تشنه جویان جویها در وی روان
هوش مصنوعی: با آمدن فصل خزانی که عطر گلها را برده، جویبارها در دل این گلستان تشنه به آب جریان دارند.
سروسان از آن گلستان رُستهام
بر کنار جوی او جا جستهام
هوش مصنوعی: من از آن باغ و گلستان به وجود آمدهام و در کنار جوی او راحتم.
در کنار بحر نه راهم هنوز
از میان جو نه آگاهم هنوز
هوش مصنوعی: در کنار دریا هستم، اما هنوز راه خود را نمیدانم و از میان امواج نیز بیخبرم.
قطره قطره آب میبنمایدم
لحظه لحظه تشنگی افزایدم
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج، آب در دسترس من قرار میگیرد، اما به همان اندازه که آب میآید، احساس تشنگیام نیز بیشتر میشود.
جوی خون از دل بدامان بستهام
خشک لب بر طرف جو بنشستهام
هوش مصنوعی: از دل خود جوی خونی را به دامانم بستهام و با لبهای خشک، در کنار این جوی نشستهام.
فیضی از آن یم ندیده جز نمی
آب حیوان ریزدم از لب همی
هوش مصنوعی: از آن دریا که نمیتوان در آن شنا کرد، تنها به فکر آب حیات هستم و از لبانم سرریز میشود.
دردها را گرچه درمان کردهام
کفرها را گرچه ایمان کردهام
هوش مصنوعی: اگرچه توانستهام دردها را تسکین دهم و به نوعی درمانشان کنم، اما باز هم به نوعی با کفر و disbelief مواجه هستم، که در نهایت به ایمان و باور رسیدهام.
عشقم از نو باز اگر یاری کند
ور طبیبم باز غمخواری کند
هوش مصنوعی: اگر معشوق دوباره به من توجه کند و یا اگر پزشکم دوباره به دردهایم رسیدگی کند، محبت و دلسوزیاش به من کمک خواهد کرد.
خاصیت را دردها درمان نهم
کفرها را معنی ایمان نهم
هوش مصنوعی: دردها را به عنوان دارو درمان میکنم و بیاعتقادیها را به شکلی که ایمان واقعی را درک کنند، توضیح میدهم.
تا به جانم درد درمانی کند
در ضمیرم کفر ایمانی کند
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که گاهی درد و رنج میتواند به من آرامش و راه حل بدهد و در عمق وجودم به نوعی باورهای قلبی را زیر سوال ببرد.
بر طبیبم باز دارم زحمتی
تا به جانم باز آرد رحمتی
هوش مصنوعی: من از پزشک میخواهم که زحمت نکشد، تا اینکه رحمت و نیکی به جانم برگردد.
دردها بردارم و درمان شوم
کفرها بگذارم و ایمان شوم
هوش مصنوعی: من تمامی رنجها و دشواریها را از دوش خود برمیدارم تا به آرامش برسم و اعتقادات نادرستی که دارم را کنار میگذارم تا به ایمان و باور درست دست یابم.
باز خواهم خواست کامی بیشتر
عشق خواهد رفت گامی پیشتر
هوش مصنوعی: دوباره خواهم خواست که بیش از این بهبودی در عشق حاصل کنم و انتظار دارم عشق قدمی جلوتر برود.
آنکه نه درد است و نه درمان شوم
آنکه نه کفر است و نه ایمان شوم
هوش مصنوعی: شخصی را توصیف میکند که نه دردی دارد و نه راه درمانی، همچنین نه به کفر تعلق دارد و نه به ایمان. این بیان نشاندهنده حالتی است که فرد نه در یک سمت افراطی قرار دارد و نه در سمت دیگر، بلکه در وضعیتی میاناب است و نمیتواند به هیچکدام از این دو حالت متعهد شود.
گاه گردم درد و گه درمان شوم
گاه گردم کفر و گه ایمان شوم
هوش مصنوعی: گاهی دچار درد میشوم و گاهی به درمان میرسم. گاهی در حال کفر هستم و گاهی به ایمان میآیم.