گنجور

شمارهٔ ۶

گفتم چو دیده دید چسان منع دل کنم
گفتا که منع دیده ز دیدار بایدت
گیرم رسید و حال تو دید و عنان کشید
آخر نشاط جرأت گفتار بایدت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم چو دیده دید چسان منع دل کنم
گفتا که منع دیده ز دیدار بایدت
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که چشمم آنچه را می‌بیند، چگونه دل را از این دیدن بازدارم؟ او گفت: برای جلوگیری از دل باید چشمانت را از دیدن آنچه نمی‌خواهی، منع کنی.
گیرم رسید و حال تو دید و عنان کشید
آخر نشاط جرأت گفتار بایدت
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که او به تو برسد و حال تو را مشاهده کند و به خود مسلط شود، در این صورت برای تو باید جرأت و شجاعت در بیان احساساتت وجود داشته باشد.