شمارهٔ ۳
بردیم بکوی تو پناه از ستم چرخ
دیدیم که از چرخ ستمکارتری هست
آن کس که ز خود وز دو جهان بیخبر افتاد
از وی خبری گیر که باوی خبری هست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بردیم بکوی تو پناه از ستم چرخ
دیدیم که از چرخ ستمکارتری هست
هوش مصنوعی: ما به خانهات پناه آوردیم تا از ظلم روزگار فرار کنیم، اما متوجه شدیم که ظلم تو از ظلم روزگار هم بیشتر است.
آن کس که ز خود وز دو جهان بیخبر افتاد
از وی خبری گیر که باوی خبری هست
هوش مصنوعی: کسی که از خود و از دو جهان بیخبر است، حواست را جمع کن و از او خبر بگیر؛ زیرا او از چیزی آگاه است که تو نمیدانی.