گنجور

شمارهٔ ۱۰

زهی رفیع جنابی که درگه عالیت
سپهر را به بسیط زمین تشکل کرد
عروسی معنی طبعم بعقد نظم نداد
که جز بزیور مدح تواش تحمل کرد
رهی بخواستن قطعه از جناب تو دوش
پسی از تفکر بسیار بس تخیل کرد
که تا چگونه کند عرض این حدیث بتو
بسی تردد بنمود و بس تامل کرد
به دستیاری این قطعه ملتمس گردید
به پایمردی الطاف تو توکل کرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی رفیع جنابی که درگه عالیت
سپهر را به بسیط زمین تشکل کرد
هوش مصنوعی: چه خوشا مقام والایی که تو داری، چرا که آسمان را به زمین پیوند دادی و آن را به شکلی زیبا درآوردی.
عروسی معنی طبعم بعقد نظم نداد
که جز بزیور مدح تواش تحمل کرد
هوش مصنوعی: عروسی که باعث خوشحالی و شادابی من باشد، با نظم و ترتیب شکل نگرفته است، زیرا تنها زیبایی مدح تو را می‌تواند تحمل کند.
رهی بخواستن قطعه از جناب تو دوش
پسی از تفکر بسیار بس تخیل کرد
هوش مصنوعی: در شب گذشته، بسیار به این موضوع فکر کردم که برای دستیابی به یک تکه از وجود تو چه مسیری را باید در پیش بگیرم.
که تا چگونه کند عرض این حدیث بتو
بسی تردد بنمود و بس تامل کرد
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که کسی به طور زیادی در فکر و تردید بوده تا اینکه چگونه این داستان را به تو منتقل کند و مدتی به آن تأمل کرده است.
به دستیاری این قطعه ملتمس گردید
به پایمردی الطاف تو توکل کرد
هوش مصنوعی: در اینجا شخص با تکیه بر مهربانی‌های تو، به یاری این قطعه دلگرم شده و به پشتوانه‌ تو امید دارد.